دوشنبه 27 مهر 1383

متن سخنراني در مراسم اهداي جايزه بنياد پاركينسون

متن سخنراني ارسال شده عمادالدين باقي در مراسم اهداي جايزه بنياد پاركينسون در نيويورك-سه شنبه21مهر1383-12اكتبر2004كنش‌هاي سياسي معمولا معطوف به قدرت و برخاسته از انگيزه‌هاي سياسي‌اي است كه به دنبال تصرف قدرت سياسي هستند . من اين نوع كنش‌ها را مذمت نمي‌كنم و بلكه جزيي از زندگي طبيعي و روزمره آدميان مي دانم اما كنش‌هاي سياسي مي‌توانند منبع و مآخذ ديگري هم داشته باشند. در حالي كه اغلب نوشته‌هاي من در حوزه تاريخ معاصر ايران، جامعه شناسي و دين بود اما در چند سال اخير بارزترين و شديدترين نوشته‌هاي سياسي‌ام كه بازتاب زيادي داشت و يكي از عوامل اصلي زنداني شدنم بود، مقالاتي بود كه درباره قتل‌هاي زنجيره‌اي دگرانديشان ايراني نوشتم. گرچه ظاهر اين مقالات به شدت سياسي و در رويارويي با دستگاه امنيتي حكومت بود اما من نه به عنوان يك مقوله سياسي بلكه به عنوان يك امر انساني به آن پرداختم. ريشه اصلي اين مقالات، عاطفي و انساني بود. با وجود آنكه با بسياري از مقتولين از نظر عقيدتي اختلاف داشتم اما آنها انسان بودند و تصور آنكه افراد قسي‌القلبي صرفا به خاطر اينكه قدرت را در اختيار دارند يك انسان بي‌پناه را بدون محاكمه قانوني و عادلانه مي‌ربايند و به قتل مي رسانند و يا در خانه‌اش سلاخي مي كنند، مرا بي‌تاب مي كرد و نمي توانستم بخاطر آرامش زندگي و امنيت خود از كنار آن بي‌تفاوتي بگذرم. دليل روشن اينكه كنش من معطوف به قدرت و برخاسته از سياست نبود اين است كه هيچگاه در پست حكومتي نبوده و نامزد هيچ پست سياسي هم نشده ام. از جواني نويسنده بودم و هستم و خواهم بود.
يكي ديگر از دلايل حساسيت هاي سياسي زيادي كه درباره من به وجود آمد دفاع پيوسته ام از آيت الله منتظري بود . درباره او چنان احساس خطر و حساسيت وجود داشت كه ذكر نام او در مطبوعات ممنوع بود و برخي مقامات حكومت را عصباني مي كرد. زماني يك مقام دادگاه ويژه روحانيت به مدير روزنامه سلام گفته بود حتي اگر منتظري از دنيا رفت حق نداريد خبر فوت او يا آگهي تسليت براي او را چاپ كنيد. اكنون واضح است كه دفاع از حقوق آيت الله شهروندي آيت‌الله‌منتظري چقدر آنها را عصباني مي‌كند اما دفاع من به خاطر اين نبود كه او جانشين آيت الله خميني بود و اكنون مقام رهبري كشور را از دست داده است دليل واقعي همان بود كه يكبار به خود ايشان گفتم: «من نه به خاطر اينكه شما موقعيت رهبري را از دست داده‌ايد يا مرجع تقليد ديني هستيد از شما دفاع مي كنم بلكه به خاطر اينكه شما در تاريخ ايران اولين و تنها كسي هستيد كه قرباني دفاع از حقوق كساني شديده‌ايد كه با شما مخالف بودند و خودتان هم آنان را قبول نداشتيد. افراد زيادي از حقوق مخالفان سخن گفته اند كه خود جزو مخالفان بوده‌اند يا چيزي را از دست نداده‌اند ولي شما حاضر شديد به بهاي از دست دادن مقام رهبري و همچنين تحمل هزينه‌هاي سنگين زندان و اهانت هاي فراوان از سوي حكومت در برابر پايمال شدن حقوق مخالفان سكوت نكنيد. بنابراين موضع من در اين زمينه هم جنبه قدرشناسي و انساني داشت و الگوي مطلوب كنش سياسي خود را در رفتار آيت الله منتظري جسته بودم يعني دفاع از «حقوق مخالفان» كه نام يكي از كتاب‌هاي من نيز هست.
من چشم انداز اين تلاش‌ها را بسيار مثبت مي بينم . در ماجراي قتل‌هاي زنجيره‌اي همين كه آنقدر بحث‌ها عمومي شد كه دستگاه امنيتي مسئوليت آن را برعهده گرفت و برخي از عوامل آن را معرفي كرد يك دستاورد بزرگ بود. البته روي كار آمدن دولت اصلاح طلب خاتمي دراين دستاورد خيلي موثر بود . درباره آيت الله منتظري نيز مقاومت‌ها و تلاش‌هاي روزنامه‌نگاران و روشنفكران به جايي رسيده است كه گرچه عمده اخبار مربوط به او سانسور مي‌شود اما برخلاف نظر آنانكه مي‌گفتند خبر فوت منتظري هم نبايد نوشته شود امروزه در لابه‌لاي صفحات مطبوعات برخي اخبار مربوط به او را حاشيه چاپ مي‌شود. در عين حال جاي تاسف است كه در دنياي ارتباطات و عصر انفجار اطلاعات محدوديت هاي مطبوعاتي در جامعه ما به حدي است كه ما اين موضوع را يك دستاورد مي دانيم.
در پاسخ اين سوال كه آيا دورنماي اين تلاش‌ها موفقيت آميز يا ناكامانه است به ذكر خاطره‌اي بسنده مي‌كنم. يك روز يك زنداني به من گفت: چرا عمر خود را تلف مي‌كنيد . او به شمارش برخي صفات منفي ايرانيان پرداخت و گفت چرا بايد شما براي اين مردم زنداني باشيد. به او گفتم بر فرض كه آنچه درباره اين مردم مي گوييد درست باشد اولا بستر تربيتي و آموزشي و شرايط اقتصادي است كه بايد تغيير كند تا افراد هم تغيير كنند ثانياً وقتي كه در بحبوحه دادگاه به خاطر بيماري روانه بيمارستان شدم و خبر آن در مطبوعات منتشر شد افراد زيادي به عيادت آمدند. درميان آنها دخترك 15 ساله‌اي آمده بود كه مثل بقيه توان مالي خريد سبد گل نداشت و با يك شاخه گل آمد و سوالات او و ابراز احساساتش مرا عميقا تحت تاثير قرار داد. من تا امروز نمي دانم او كه بود اما اگر فقط يك نفر مانند اين دخترك در ميان اين مردم باشد كه با خواندن خبر، خود را از دور دست به بيمارستان برساند تا نشان دهد قدردان است ارزش دارد براي همين يك نفر نيز چند سال زندان را تحمل كرد. پس از آزادي نيز فرد ديگري مشابه سخن آن زنداني را گفت. به او گفتم ما انتظار تحول سريع را نداريم. گفتن و نوشتن ما مانند پاشيدن بذرهايي است كه در آينده اندك اندك از خاك بيرون مي‌آيد، جوانه مي زند و درخت تناور آزادي، دموكراسي و حقوق بشر به وجود مي آيد . فرهنگ جامعه مردم و حاكمان آرام آرام به آنچه بايد بشنوند عادت خواهد كرد و ديگر برافروخته نخواهند شد . ما بايد همديگر را به تحمل كردن و مدارا ورزيدن عادت دهيم و توصيه كنيم.
آري در جهان مدرن كه توليد اطلاعات در نيم قرن اخيرش برابر تمام قرن‌هاي گذشته است كنش ها و انديشه ها معطوف به آينده‌اند. بايد از آينده سبقت گرفت. بذرهايي كه امروز پاشيده مي‌شوند فردا جوانه خواهند زد حتي اگر تعدادي از آنها در زير خاك بپوسند.