دوشنبه 13 مهر 1383

گسترش دامنه نقض حقوق بشر تا توقیف غیر قانونی پاسپورت در فرودگاه -واکنش در برابردعوت رییس کمیته حقوق بشر اتحادیه اروپایی از باقی


گزارش زیر به صورت خبر یا گفتگو در سایت های ایلنا و ایسنا در تاریخ 13/7/1383 ونیز مطبوعات 14/7/1383 به صورت خلاصه آمده است .

در يكسال و نيم گذشته دعوت هاي متعددي از مراكز مختلف در كشورهاي مختلف دريافت كرده بودم كه به دليل كثرت كارها و ملاحظات ديگر نمي‌پذيرفتيم اما اين بار به دليل اينكه چند برنامه و كنفرانس ملاقات با هم تقارن پيدا كرد و موضوع بيشتر آنها حقوق بشري بود بر آن شدم كه دعوت ها را بپذيرم. برنامه‌هاي ما بدين ترتيب بود كه ابتدا به واشنگتن برويم و به موجب هماهنگي‌هاي بعمل آمده ميان سفارت كانادا در تهران با سفارت آن كشور در آمريكا ويزاي كانادا را دريافت كنيم و براي شركت در دومين كنفرانس بين المللي مبارزه با مجازات اعدام به مونترال كانادا برويم. اين كنفرانس توسط دو سازمان مهم بين المللي از جمله PRI (سازمان بين المللي اصلاحات جزايي) در تاريخ 6 تا 19 اكتبر يعني 16 تا 19 آبان برگزار مي شود. پس از آن قرار بود براي شركت در مراسمي از طرف CCP موسسه تشويق شجاعت هاي مدني به نيويورك بروم . اين موسسه به خاطر اينكه در صدد بود جايزه اي نيز اهدا كند مرا به همراه خانواده ام دعوت كرد. پس از آن در دانشگاه جرج ميسن و دانشگاه بركلي برنامه داشتم . همچنين قرار بود مقاله ام تحت عنوان «امكان لغو مجازات اعدام در شريعت و قوانين ايران» را كه چند ماه پيش در كنفرانس دانشگاه استنفورد ارايه شده بود و به دليل عدم حضور من دكتر عباس ميلاني آنرا قرائت كردند اعاده شود و من به كاليفرنيا بروم تا آن مقاله را دوباره در استنفورد بخوانم. برنامه بعدي سميناري بود در دانشگاه تورنتو با عنوان بحران گروگانگيري در ايران (1980 م ) و من مي خواستم مقاله اي با عنوان چرا نسل انقلابي اصلاح طلب شد ارايه دهم. در تمام اين سفرها قرار بود به همراه خانواده باشم. پس از كانادا مي خواستم به منظور شركت در سميناري درباره حقوق بشر و رسانه‌ها به هلند بروم.علاوه بر اینها از اقای دایک نامه ای دریافت کردم مبنی بر اینکه قرار است در دفتر اروپایی سازمان عفو بین الملل جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ داشته باشم. بعد از كنفرانس مونترال مهم ترين دعوت ديگر من اين بود كه رئيس كميته حقوق بشر اتحاديه اروپايي دعوت نامه اي براي من و خانواده ام به سفارت آلمان در تهران فرستاد كه به دليل تقارن با سفر من اطلاع دادم كه اقدامات اخذ ويزاي شين گن را انجام دهند تا از سفارت آلمان در آمريكا يا كانادا آنرا دريافت كنم. به گمان من يكي از دلايل حساسيت زياد و ممانعت از سفر من جلوگيري از همين برنامه بود. وقتي كه مانع ديدار هيات حقوق بشر اتحاديه اروپايي كه اخيرا به تهران سفر كرده بود با ما مي شوند واضح است كه دعوت چنين مقامي را از يك فرد مستقل و فعال حقوق بشري بر‌نمي‌تابند.
از آنجا كه در ماههاي گذشته يك سفر به عربستان سعودي و دو سفر به دوبي براي دريافت ويزاي آمريكا داشتم و با مشكلي روبرو نشدم و از طرف ديگر هيچ مانع قانوني براي سفرم وجود نداشت تدارك سفر دو ماهه ام را انجام دادم و وقت و هزينه بسياري براي تهيه مقدمات آن صرف شد. روز پيش از پرواز با تعقيب و مراقبت محسوسي مواجه بودم به نحوي كه عصر يكشنبه دو نفرموتور سوار كه در تعقيب من بودند هنگامي كه يكي از دوستانم در ميدان آرژانتين به قصد آوردن بسته وسايل شخصي من در اتومبيل اقدام كرده بود مورد حمله قرار گرفت و بسته را از دست او ربودند. تصور اين بود كه با ربودن پاسپورت و ساير مدارك سفر، برنامه بدون هزينه لغو خواهد شد و من هم در هيچ محكمه‌اي نمي توانم چيزي را ثابت كنم خصوصا كه كيف زني آنقدر متداول شده كه ظن كسي به جاي ديگر نمي رود. موتور سواران حتي پس از اين تهاجم تا آخر شب كه به منزل رفتم در تعقيب من بودند به نحوي كه دو بار با آنها روبرو شدم و با دست تكان دادن براي آنان فهماندم كه در كار تعقيب و مراقبت خود ضعيف هستند.
ساعت 30/4 بامداد دوشنبه به فرودگاه تهران رفتيم . پس از تحويل چمدان ها به قسمت بار و نيز پرداخت عوارض خروج و ايستادن در صف گمرك ساعت 30/6 بامداد گمرك فرودگاه روي پاسپورت من و همراهانم مهر خروج زد. از آنجا كه از قبل پرسوجوهاي لازم را انجام داده بودم و برايم محرز بود كه ممنوع الخروج نيستم هنگامي كه گمرك فرودگاه نيز اسم مرا در مانيتور كنترل كرد و چون در ليست ممنوع الخروج ها نبودم مهر خروج را روي پاسپورت زد من از نظر قانوني از ايران خارج شده بودم اما پس از عبور از گمرك ماموري نزد ما آمد و پاسپورت من و كليه كيف هاي دستي من و همسر و دخترانم را گرفت و مرا با خود به دفتري برد كه تحت عنوان نهاد رياست جمهوري در فرودگاه مستقر است. دقايقي بعد با كمال تعجب مشاهده كرديم كليه چمدان هاي ما كه تحويل بار هواپيما شده بود را به اين دفتر بازگرداندند و تمام محتويات كيف هاي دستي و ساك و چمدان ها را كاويدند.
سي دي ها و نوارها را يك به يك باز بيني كردند چيزي جز 50 – 40 جلد كتاب كه اغلب آنها كتب منتشر شده خودم بود و چند سي دي فيلم مجاز موسسه رسانه‌هاي تصويري و دو سي دي از آيت الله منتظري و دعوتنامه CCP و چند قطعه كاغذ و يادداشت چيزي به دست نيامد. نحوه جستجو چنان بود كه گويي مظنوني كه اطلاعات هسته اي كشور را به خارج منتقل مي كرده تحت بازرسي است. تا ساعت 30/11 پيش از ظهر اين ماجرا به طول انجاميد و خستگي مفرط به همراه داشت.
شگفت آور اينكه پاسپورت من ضبط شد و طي نامه اي اعلام داشتند كه به درخواست دادگاه ويژه روحانيت اين عمل صورت گرفته و من بايد به آنجا مراجعه كنم. اين در حالي است كه فقط مي توان از سفر كسي ممانعت كرد كه به حكم دادگاه ممنوع الخروج شده باشد و من توسط هيچ دادگاهي از جمله دادگاه ويژه روحانيت نه محاكمه، نه محكوم و نه حتي احضار شده‌ام و حتي مهر خروج گمرك هم بر پاسپورت من نشسته است.
اين اقدام يكي از مصاديق بارز نقض حقوق بشر است. اگر من مي ‌خواستم درباره حقوق بشر در ايران سخني بگويم اما با ممانعت غير قانوني از سفرم آشكارا مدرك ديگري به نهادهاي بين المللي حقوق بشر مبني بر نقض حقوق مسلم و ابتدايي شهروندان به آنها داده‌اند و من هم طي نامه اي به همه سازمان ها و نهادهاي دعوت كننده گزارشي از اين ماجرا را تقديم خواهم كرد و به جاي خودم اين گزارش در برنامه آنها حضور خواهد يافت و البته مقاله ارسالي من نيز قرائت خواهد شد. سفر كردن حق مسلم شهروندي است و هر كس به هر شهر و كشوري كه بخواهد مي تواند سفر كند و هيچ دولت و مقام و نهادي حق ندارد آنرا از افراد سلب كند.
تنها در صورتيكه فردي متهم به قتل باشد و بيم فرار او از مجازات وجودداشته باشد و يا اموال عمومي يا خصوصي را سرقت يا اختلاس كرده و با فرار او امكان استيفاي حقوق ضايع شده از بين مي رود مي توان ممنوع الخروج كرد. متاسفانه در كشورها نويسندگان مورد بي حرمتي قرار مي‌گيرند و كتابهاي من همچون اشياء ممنوعه و آلات جرم بازرسي و صورتجلسه مي شود. آيا اين كاري غير انساني و غير قانوني و غير اخلاقي نيست كه در حالي كه مي توانند از قبل به افراد و به ويژه افراد شناخته شده اطلاع دهند كه اجازه خروج از كشور ندارند. از اين كار ساده امتناع مي كنند و پس از اينكه آنها وقت و هزينه زيادي را براي تدارك سفر صرف مي كنند و تمام برنامه هاي خود را بر اساس مسافرت چند هفته اي تنظيم مي‌نمايند و دهها تماس و قرار و وعده و وعيد صورت مي گيرد در لحظه خروج دست به چنين عملي مي زنند و شهروندان را بدينوسيله مورد اذيت و آزار قرار مي دهند؟
البته من چيزي را از دست نداده ام و متقاضي سفر نبوده ام بلكه مهمان و مدعو بوده‌ام. بدون شك فرصت چند هفته اي سفر را كه به من بازگردانده شد صرف كارهاي مهم تري خواهم كرد و فعال تر كردن انجمن دفاع از حقوق زندانيان به عنوان يك نهاد مستقل حقوق بشري و مورد تاييد و حمايت سازمانهاي بين المللي حقوق بشر را در دستور كار قرار خواهم داد. بدون شك حضور خود در ايران را در خدمت تقويت اين فعاليت ‌ها و نهادهاي مدني قرار خواهم داد و منتفي شدن همين سفر چند هفته اي را نيز مغتنم مي شمارم.
نه با زنداني شدن و نه با توقف انتشار روزنامه جمهوريت و نه با ممنوع الخروج شدن از ادامه وظيفه مدني خود باز نخواهم ايستاد و به پيشواز هر هزينه اي براي تحقق دموكراسي و حقوق بشر و ويراني اقتدارگرايي و بی قانونی مي‌روم.