پنجشنبه 11 دی 1382

فارغ البالي نسبت به ابزار يا که هدف؟


سایت بازتاب این نوشته را به نقل از سایت احیاء(www.ehyaa.net) اورده است

امير حسين ترکش دوز

مدرنيسم وابسته گرا، اندک اندک روندي را مي آغازد که در ضمن آن بي هيچ مجامله و پرده پوشي، نيمه پنهان خط مشي خود را بر آفتاب مي افکند. نمي دانيم، شايد خصلت سرشتي اين جريان بعنوان جرياني"برونزا" و "جدا از توده ها "ست که آنرا ناگزير مي کند تا براي بقاي خود حجاب تقيه را بدرد، دريدني که بنوبه خود از سويي ديگر موجباتِ زوال اين جنبش را در ميهن ما فراهم خواهد آورد. درست همين هفته گذشته بود که يکي از فعالين اين جماعت از مجراي امکانات ارتباطي اي که نهادهاي رسمي جمهوري اسلامي براي او و امثال او فراهم آورده اند اظهار داشت:" از هر گونه فشاري چه داخلي و چه خارجي براي تحقق يک امر مثبت صرفنظر از انگيزه آن، استقبال مي کنم." *


سایت بازتاب این نوشته را به نقل از سایت احیاء(www.ehyaa.net) اورده است

امير حسين ترکش دوز

مدرنيسم وابسته گرا، اندک اندک روندي را مي آغازد که در ضمن آن بي هيچ مجامله و پرده پوشي، نيمه پنهان خط مشي خود را بر آفتاب مي افکند. نمي دانيم، شايد خصلت سرشتي اين جريان بعنوان جرياني"برونزا" و "جدا از توده ها "ست که آنرا ناگزير مي کند تا براي بقاي خود حجاب تقيه را بدرد، دريدني که بنوبه خود از سويي ديگر موجباتِ زوال اين جنبش را در ميهن ما فراهم خواهد آورد. درست همين هفته گذشته بود که يکي از فعالين اين جماعت از مجراي امکانات ارتباطي اي که نهادهاي رسمي جمهوري اسلامي براي او و امثال او فراهم آورده اند اظهار داشت:" از هر گونه فشاري چه داخلي و چه خارجي براي تحقق يک امر مثبت صرفنظر از انگيزه آن، استقبال مي کنم." *

شايد در تاريخ معاصر ما، اينچنين جريان يا افرادي با افتخار و بي هيچ هيا و پروايي از اقبال خود به اجنبي پرده برنداشته اند، که نه تنها آنرا در هاله اي از شرم نمي پوشانند، بلکه نسبت به اظهار آن، فخر نيز مي فروشند. ما را البته سر آن نيست که عجالتا نسبتِ سوء نيت به گوينده سخن فوق دهيم، چه در اين مجال آنچه مهمتر از چگونگي نيت است، ويژگي خاص و پيامدهاي خواه نا خواه يک ذهنيت در عرصه سياسي-اجتماعي است. نمي دانيم که آيا گوينده اين سخن کاملا بر مضمون زشت و مبادي و لوازم معرفتي سخن خود نيز متفطن بوده است يا که نه؟ ولي ما را به هر حال با اصل سخن او کار است . اينکه اين سخن چه مکنوناتي در دل خود نهفته دارد.

گوينده سخن فوق خواه نا خواه مبادي فلسفه اخلاق خود را آفتابي مي کند. في الواقع مفهوم سخن وي آن است که اگر هدف مقدس بود چندان نبايد دغدغه چند و چون وسيله را داشت و لذا از هر وسيله اي مي توان براي رسيدن به يک هدف مقدس استفاده کرد. اين هدف مقدس همان تحقق امر مثبتي است که در کلام ايشان آمده و براي تحقق آن خود را فارغ البال نسبت به داخلي يا خارجي بودن فشار و انگيزه آن معرفي کرده اند. حال مي توان نزد ايشان اين سئوال را مطرح کرد که آيا منطقِ "هدف وسيله را توجيه مي کند " را تنها براي خود مي پسندند و يا اگر خصم سياسي ايشان نيز به همين منطق در مبارزات سياسي خود متمسک شد، به مقتضاي آن گردن مي نهند؟ اگر دشمن ايشان نيز براي خود تحقق امر مثبتي را به مثابه هدف خويش قلمداد کرده باشد و در اين مسير صرف نظر از انگيزه اعمال فشار و مشروع بودن يا نبودن آن، از هر گونه فشاري بهره برد تا هدف خود را متحقق کند، آيا راهبردانِ اصلاح طلب ما، سخن از بي اصولي و عدم تقيد دشمن خود به موازين اخلاقي و ... نخواهند گفت؟

اساسا آيا اين راهبردانِ اصلاح طلب، گمان برده اند که در تحقق هر هدفي مي توان از هر وسيله اي بهره برد و آيا ويژگي خاص يک ابزار در چگونگي هدف بي تاثير است؟

آيا من باب مثال( وآنچنان که در اظهارات ايشان آمده) ويژگي ، سمت و سو و انگيزه يک اعمال فشار خاص، در مضمون و خصوصيات هدفي که تحقق خواهد پذيرفت، موثر نيست که ايشان اينچنين خود را فارغ البال نسبت به مبدا فشار، انگيزه و جهت گيري آن نُموده اند؟

شايد هم براي ايشان نه تنها ويژگي و مضمون ابزار بلکه ويژگي و مضمون هدف هم چندان مهم نيست. بلکه اين تنها صرف چالش با يک جماعت خاص، صرف نظر از هدف و آينده آن است که به زندگي ايشان و امثال ايشان معنا مي دهد؟!

نمي دانيم پاسخ ايشان به اين سئوالات چيست اما هر چه باشد موضوعيت اين پرسشها، نمايانگر آن است که جنبشي با اين فارغ البالي يا بي خيالي نسبت به سئوالات فوق، سرانجامي جز "نيست انگاري" نخواهد داشت. البته با اين تبصره که "نيست انگاري" تنها فرجام اين جنبش نخواهد بود.

اين "نيست انگاري" در مقياس زندگي يک فرد صورت نمي پذيرد، بلکه در يک متن و زمينه" ملي- جهاني"، رخ مي نُمايد و با استراتژي بازيگران سياستِ جهاني به ناگزير، پيوندي برقرار خواهد ساخت.

ما را فعلا با حسن نيت يا سوء نيت اين راهبردانِ محترم کاري نيست، اما ترديدي نمي توان داشت که اينچنين عناصر يا جرياناتي هيچ خط قرمز يا پروايي در معامله با بازيگرانِ فراملي سياست نخواهند داشت.(البته مقصود خط قرمزي است که ايشان را به بازيگري در چارچوبهاي دولتِ ملي محدود دارد.) به اين ترتيب با ذهنيتي که اين راهبردانِ محترم از خود بدست داده اند انتظار دارند که يک "دولتِ ملي" چه "جمهوري اسلامي" باشد و چه غير آن با ايشان چه معامله اي کند؟ ايشان که خود گفته اند براي تحقق هدف خود در عرصه سياست داخلي پرواي پيوند با اجنبي را ندارند، به مقتضاي سخن خود و لوازم آن به راحتي گردن خواهند نهاد؟

نمي توانيم اين مقال را به پايان بريم، بي آنکه بپرسيم اگر افرادي تا بدين پايه از تفکر، احساس مسئوليت، همه جانبه نگري و پختگي در مقام راهبردانيِ يک جنبشِ سياسي-اجتماعي قرار گرفته باشند، بايد بر آن جنبش خنديد يا که گريست؟

*عمادالدين باقي، روزنامه ياس نو، چهارشنبه 82/9/26