یکشنبه 13 مهر 1382

فاز جدید كنش سیاسی


محمدحيدرى
روزنامه شرق
دومين روزه سياسي اعتراض آميز فعالان سياسي اصلاح طلب ديروز برگزار شد. روزه سياسي عملي سمبليك براي اصلاح طلبان است كه چيزي فراتر از اعلام برائت هاي پيشين محسوب مي شود. زماني مهم ترين دغدغه اصلاح طلبان «اعلام برائت» از كردارستيزكنندگان با اصلاحات بود و تلاش مي كردند كه با اعلام مواضع خود خندقي ميان اصلاحات و ضداصلاحات حفر كنند و به صورتي عريان فرياد بزنند كه حساب ما از آن ديگران جداست. تاكتيك حفر خندق عليرضا علوي تبار معطوف به همين پيش زمينه بود. تصور اصلاح طلبان آن بود كه با حفر اين خندق، مشروعيت جبهه ضد اصلاحات از دست رفته و بحران مشروعيت دامن آنان را فرا مي گيرد. پس از پيروزي اصلاحات در چند رقابت انتخاباتي، جريان ضد اصلاحات از يك طرف با استناد به راي انبوه مردم به اصلاحات، آن را رأي به كل حكومت تفسير كرده و در مشروعيت به دست آمده سهيم شدند و از طرفي ديگر در برابر پيشروي ماشين اصلاحات مقاومت كردند تا «قدرت» از دستانشان نگريزد.

تاكتيك هاي اوليه اصلاح طلبان كه به اشتباه استراتژي نيز خوانده مي شد، مراحل گوناگوني را طي كرد. از طرح فشار از پايين، چانه زني در بالا تا آ رامش فعال و مقاومت فعال همه تاكتيك هايي براي پيشروي ماشين اصلاحات بود. گرچه همين تاكتيك ها نيز به صورت كلماتي مبهم از سوي برخي چهره هاي شاخص اصلاح طلب مطرح مي شد و كمتر به صورت عملياتي پيش مي رفت. اما انسداد ايجاد شده در مسير، اصلاح طلبان را به اين نتيجه رساند كه حداقل اگر اميدي به پيش روي نيست، از سهيم كردن ضد اصلاحات درمشروعيت مردمي به دست آمده شان بپرهيزند. به اين ترتيب طرح «حفر خندق» و تلاش براي اعلام برائت آغاز شد. در اين اعلام برائت ها حتي رئيس جمهور نيز سهيم است. او كه بارها در سخنراني ها و پيام هاي خود از اعمال فشارهاي غيرقانوني بر شهروندان، عدم رعايت قانون، سركوب انديشه و پايمال كردن حقوق انساني مردم گلايه كرده، در واقع تلاش كرده است كه حساب خود را از جريان ضد اصلاحات جدا كند. ليكن گذشت زمان و تجربه دوساله اخير نشان داد كه صرف اعلام مواضع منجر به برائت اصلاحات نمي گردد. در اين سال ها نيز نه تنها انسداد ايجاد شده در برابر اصلاحات گشوده نشد و پروژه اصلاحات همچنان بر زمين ماند، بلكه اعلام برائت هاي مكرر نيز جريان مقابل را از سهيم شدن در مشروعيت اصلاحات محروم نساخت. به اين ترتيب از آنجا كه حساب اين دو جريان از هم جدا نشده بود، رفتار مخالفان منجر به كاهش چشم گير سرمايه مشروعيت اصلاح طلبان نيز شد.

نتيجه عملي اين پديده در انتخابات شوراها كاملا مشهود بود. با گره خوردن سرنوشت اصلاحات و ضد اصلاحات در ايران به يكديگر، به همان اندازه كه ضداصلاحات در سراشيب بحران گرفتار آمد، اصلاحات را نيز به دنبال خود به اين سراشيبي كشانيد. اصلاح طلبان اكنون دريافته اند كه صرف اعلام مواضع، توانايي حفر خندقي ميان آنان و مخالفان را نخواهد داشت و شايد به همين دليل است كه اكنون و در چندماه اخير تاكتيك هاي آنان تغييري چشمگير مي يابد. اين تغيير محسوس از نوشتن نامه هاي سرگشاده و جمعي اصلاح طلبان از همه طيف هاي داخل ايران آغاز شد و در گام دوم به گرفتن روزه هاي سياسي [ يا همان اعتصاب غذا] جمعي كشيده شد. به اين ترتيب مي توان عنوان كرد كه اصلاح طلبان پس از گذشت 6 سال چالش نفس گير به فاز «مقاومت مدني» وارد شده اند. «مقاومت مدني» تاكتيكي است كه برخلاف تاكتيك هاي پيشين، گستره اي از «انتخاب هاي عملي ممكن» را در برابر اصلاح طلبان قرار مي دهد. آنچه مهم است، «عملي» بودن و «ممكن» بودن اين انتخاب هاست. اين شيوه تعامل سياسي كه بايد «گاندي» را بزرگ ترين سمبل آن دانست، شيوه اي پرهزينه براي طرفين است.

عمادالدين باقي در سخنراني هاي اخير خود بحثي را تحت عنوان «استراتژي پر كردن زندان ها» طرح كرده كه احتمالا با توجه به شرايط روز هنوز بحث هاي جدي درباره آن صورت نمي گيرد. راهي كه باقي پيشنهاد مي كند، مي تواند گامي ديگر از «مقاومت مدني» باشد. آنچنان كه گفته شد، ورود به فاز «مقاومت مدني» براي هر دوسوي خندق، پرهزينه خواهد بود. هزينه اي كه براي اصلاح طلبان دارد، كشيدن فشار محروميت ها و رنج هاي بسيار است و هزينه اي كه براي ضداصلاحات دارد؛ پايان يافتن بقاياي مشروعيت آنان.