پنجشنبه 3 مهر 1382

کيانوش سنجري:روزه سياسي براي زندانيان سياسي خودي !!

روزه سياسي براي زندانيان سياسي خودي !!
کيانوش سنجري
[email protected]

« مراسم افطار فعالان سياسي در حمايت از عباس عبدي و ديگر زندانيان روزنامه نگار و سياسي ! با حضور ده ها تن از فعالين سياسي که اقدام به روزه سياسي صورت گرفت ، روز گذشته به ميزباني جبهه مشارکت برگزار شد.
در اين مراسم ، رضا خاتمي ، محسن کديور ، عذت الله سحابي ، ابراهيم سحابي ، مريم عبدي ، همسر محسن سازگارا ، عمادالدين باقي و علي رضا علوي تبار به ايراد سخنراني پرداختند .» ياس نو
امروز با توجه به خبر مراسم افطار فعالين سياسي که در اصل در حمايت از عباس عبدي برگزار و به پايان رسيد جمعي از دوستان با نگارش عقايد خود در اين باب ، هر کدام به ابراض عقيده پرداخته و اين نگاري ها را به نقطه اي رسانده اند که گويا بايد در اين باب تصميمي اتخاذ شود.


نظرات مختلف بود ؛ از همراهي با جمع اصلاح طلبان و حتي شرکت در نمايش سراسر { خودي } آنا گرفته تا مخالفت با هرگونه همراهي با جمعي که هرگز حاضر نبوده و نيستند که زندانيان سياسي را بدون مرز بندي فکري و تبليغاتي شان نام برده و مورد پشتيباني معنوي و تبليغاتي قرار دهند.
بگذريم از محتواي مطالب که هر کدام بحثي را مي طلبد.
اما ...
هر چه در سخنراني دوستان مشارکتي و ملي مذهبي و روزنامه نگار حاضر در مراسم افطار سياسي که همگي وابسته به محفل خودي هاي دست چپي نظام بودند ، جستجو کردم نتوانستم نامي از زندانيان غير خودي دربند زندانهاي آشکار و نهان اين حکومت را بشنوم.
از جوانان از يادرفته سالهاي دور که عمرشان در تکرار روزهاي تکراري مکدر شده است تا فعالين سياسي گروه هاي خارج از دايره ولايت فقيه که با نکوهش هر دو جناح بازي سراسر محفلي قدرت ، به ساختار سياسي دموکراتيکي انديشيده و به خاطر تلاش در جهت آن انديشه به زندان افکنده شده اند.
اما باز هم با خود گفتم ؛ خدا پدر جناب عمادالدين باقي را بيامرزد . با وجود همه تنگ نظري ها ، اما او در جايي از اين مجلس خودي ها گفته است ؛ « بنده محاسبه کردم که زندانيان سياسي ، عقيدتي و مطبوعاتي تنها در تهران 39 نفر هستند که بسياري از آنها نامشان براي مردم و حتي فعالين سياسي شناخته شده نيست . من در اين زمينه از مردم ، مطبوعات ، نهادهاي مدني و گروه هاي اصلاح طلب گله دارم که چرا که در اين مورد با نوعي تبعيض برخورد مي شود و برخي افرادي که گرايش سياسي نزديک تري با نهاد ها و مطبوعات دارند ، نام و اخبارشان بيشتر مطرح ميشود.»
يادم ميايد روزي در زندان از جناب احمد زيد آبادي در مورد مواضع غير دمکراتيک گروههاي اصلاح طلب درون حاکميت و روزنامه ها و نشريات و تريبونهاي وابسته به آنها در قبال مسئله زندانيان سياسي و مبارزه آنها سوال کردم که او با دادن حق به اين نشريات و تريبونهاي تبليغاتي و خبري به من خاطر نشان کرد که به هر حال روزنامه ها خط و مشي هاي خاص خود را دارند و نام نبردن از يک زنداني سياسي غير خودي نمي تواند عملي غير دمکراتيک به حساب بياد و ما با فرض آن بگوييم که مثلا فلان روزنامه دمکراتيک عمل نمي کند.
به جناب احمد زيد آبادي هم گفتم که کاش بحث خودي و غير خودي تا اين حد بود که فقط سکوت مي کردند و حرفي نمي زندند و خبري هم منتشر نمي کردند. چرا که در طول اين سالهاي ملتهب ، اين نشريات طرفدار اصلاحات ! سعي کرده اند در يک جنگ نا برابر و ناجوانمردانه ، گاهي با سکوت و حتي گاهي هم با تخريب کاملا عريان ، زندانيان سياسي غير خودي را ، جريانات سياهه جلوه دهند و آنطور که اربابان حذبي شان حکم مي کنند به تخريب پردازند.
نمونه بارز آن آنارشيست خطاب شدن جريان دانشجويي منوچهر محمدي در روزنامه هاي شرکت جامعه روز و حتي از سوي همين جناب عماد الدين باقي و محمد قوچاني (دامادش).
حتي تا آنجا پيش رفتند که نشريه وابسته به حذب مشارکت ، سال گذشته با انتشار خبري سراسر کذب و معني دار و منحرف کننده اعلام نمود که حشمت طبرزدي ( که ماه ها در سول انفرادي زندان 325 سپاه در بايکوت خبري بسر مي برد ) آزاد است و حتي در راه روهاي مجلس ششم ، با مطرح کردن اين مسئله ، شو منزجر کننده اي را براي منحرف کردن اذهان عمومي به اجرا درآوردند.
همچنين در نمونه ديگري روزنامه ايران ، چند ماه پيش از قول پدر امير عباس فخرآور ( يکي از دانشجويان آزاديخواه دربند ، که به 8 سال زندان محکوم شده است ) مطلب کاملا کذبي را ساخته و پرداخته نموده و آن را بر عليه طبرزدي به چاپ رسانده بودند که همين امر موجب شکايت امير عباس فخرآور شده بود.
تازه ترين نمونه اين موضوع نيز برميگردد به خرداد ماه سال جاري و مصاحبه هاي منوچهر محمدي در ايام مرخصي اش که مصادف بود با تظاهرات گسترده مردمي ، که همين تقارن موجب گرديد که در چندين نشريه اصلاح طلب ، به منوچهر محمدي به ديده شک نگريسته و در لفافه به او تاخته شود.
جداي از اين مواضع دو گانه و کلملا غير دمکراتيک که بيش از پيش نشان دهنده عدم اعتقاد و پايبندي جريان به اصطلاح اصلاح طلب درون حاکميت نسبت به شعار هاي عوام فريبانه اي که در طول اين 6 سال هر بار هم رنگاميزي تر شده بيان شده است، ميباشد اما خيلي دلم مي خواست که من هم مي توانستم به عنوان يک ايراني در اين اجلاس خودي ها شرکت کنم و مي توانستم به پشت تريبون بروم و فرياد بزنم ؛
آقاي رضا خاتمي ، آقاي ابراهيم يزدي ، آقاي محسن کديور شما دروغ مي گوييد.
دروغ
دروغي به وسعت 6 سال دروغ گويي
6 سال کتمان حقيقت
6 سال نيرنگ و فريب مردم
شما از چه دم ميزنيد !؟
کدام زنداني سياسي !؟
کدام زنداني دانشجو !؟
من از شما مي پرسم ؛ دانشجو کيست !؟
مي دانم که حجت بختياري را نميشناسيد ... حق داريد ، مي دانم ، ميدانم ...
آقاي کديور ميگويد ؛ « ميگويند فقيه دانشجو نبود . ايشان دانشجوي خود من در دانشگاه تربيت مدرس بود».
آقاي کديور ؛ در سراسر اين کشور ، دانشجوياني هستند که شايد افتخار نداشته باشند که شاگرد شما در دانشگاه تربيت مدرس باشند! اما آنها دانشجو ، آزاديخواه و همينک با 8 سال حبس تعزيري دوران سياه بي خبري را در زندان قصر ( بله زندان قصر ) مي گذرانند.
آقاي کديور ؛ امير عباس فخرآور هم دانشجو بود .
او به جرم دگرانديشي ، همان جرمي که سعيد رضوي فقيه بدان دچار شده است به 8 سال زندان محکوم گشته است .
او را ميشناسيد ، ميدانم ، مي دانم ... به خاطر نمي آوريد!
اميرها ياوري ندارند ، مي دانم ، مي دانم... آنها غير خودي هستند
کوروش صحتي ياوري ندارد
کوروش صحتي روزنامه اي ندارد
کوروش صحتي تريبوني ندارد
مي دانم ، مي دانم ...
اين جوانان در بايکوت خبري ساخته دست شما در فراموشي بسر مي برند
ميدانم ، ميدانم ...
کاش من هم در آن محفل خودي ها جايي براي حرف زدن داشتم ، به پشت تريبون ميرفتم و فرياد ميزدم؛
آقاي رضا خاتمي ؛ از چه دم ميزني !؟
زندان سياسي !؟
کدام زنداني سياسي !؟
برويد ببينيد با پيام دادخواه در سلول هاي انفرادي چه کردند که دست به خودکشي زده است!
آقاي رضا خاتمي !
از کدام زنداني سياسي دم مي زنيد !؟
عباس عبدي ؟ هاشم آقاجري ؟
همين !؟
زنداني ديگري در زندانهاي رژيم شما نيست که شايد نامشان در نام حذب و دسته و رسته شما گره نخورده باشد و سالهاي مبازرات انقلابي را با شما هم سنگر نبوده باشد اما انسان باشد ، يک انسان معترض !؟
عباس عبدي و دکتر هاشم آقاجري را مي ستاييم ، چرا که براي دفاع از انديشه هايشان مثال عصر انکيزاسيون به مسلخ کشيده شده اند ، گله از آنها نيست ، اگر گله اي است از مدعيان دروغين دمکراسيست که در لواي شعارهاي رفورميستي شان از زندانيان سياسي دم ميزنند و به عوامفريبي مي پردازند.
اگر کمي به نگاهمان عمق دهيم به خوبي مي بينيم که اين داعيه داران اصلاح طلبي فقط و فقط ياران و هم پيمانان خود را زنداني قلمداد ميکنند ، يادشان مي کنند و در مدحشان ناله سرايي ميکنند.
کاش در آن مجلس بودم و فرياد ميزدم ؛ آقاي علوي تبار !
لطف کنيد و منتي به سر ما بگذاريد و سري به اندرزگاه 8 زندان اوين بزنيد و ببينيد که جوانان بي گناه ما در آنجا چه مي کنند !؟ چه مي خواهند !؟
بي گناهند ... به خداوند آنها بي گناهند.
کاش بودم و فرياد ميزدم
اما خدا را شکر ، کاغذ و قلمي وجود دارد براي فرياد زدن ، براي عريان کرده غم آلودگي صداي کوروش صحتي ، دانشجويي که به جرم عضويت در جبهه متحد دانشجويي به 6 سال زندان محکوم شده است.
او در زندان همچنان به آينده چشم دوخته است ، به آينده اي که بتواند در آبي کرانه اش به شادي لبخند بزند