یکشنبه 13 اردیبهشت 1383

كاريزما، تبلور قدرت جامعه


صرفنظر از اينكه مصاديق و انواع رهبري و شخصيت‌هاي كاريزماتيك و مقدس كدامند يكي از پرسش‌هاي مهم كه چندان بدان پرداخته نمي‌شود زادگاه و منبع و چگونگي پيدايش چنين پديده‌اي است كه در تاريخ بشر نقش‌هاي فراوان و تحول‌سازي را هم آفريده است. منشا اقبال شورانگيز مردم به رهبري آيت الله خميني چه بود و چرا او از چنين موقعيت و نفوذي برخوردار شد؟

روزنامه شرق 13/3/1383
كاريزما يكي از مولفه‌هاي اصلي جنبش‌هاي انقلابي است، جنبش‌هايي كه در آن بسيج اجتماعي هماهنگ صورت مي‌گيرد و متكي به ايدئولوژي، رهبري و سازمان هستند. سنتز مولفه‌هاي ايدئولوژي و رهبري، آفريننده رهبر انقلابي كاريزماتيك است. اما محصول كاريزما يا امر قدسي حكومت بر قلب‌ها است، حكومتي كه بيش از آنكه متكي بر تعقل و خرد باشد در روان و عاطفه پيروان ريشه دارد. به همين سبب است كه در اين روند با اشاره رهبر انقلابي، بسيج عمومي صورت مي‌گيرد و توده‌هاي تهييج شده به خرق عادت و در انداختن طرحي‌نو مي‌پردازند.
البته مناسبات رهبر و توده در اين ساختار، فرا قانوني و فراتر از هنجارهاي رسمي است. در عصر ما قبل مدرن نيز پيامبران و پيشوايان ديني همان رهبران كاريزماتيك بودند كه نه تنها در چار‌چوب مقررات و هنجارهاي موجود نگنجيدند و رفتار نكردند كه هنجارها را دگرگون ساختند و برخورداري خود از فره ايزدي را براي قرن‌هاي بعد نيز رقم زدند و از همين روست كه پيامبران عالي‌ترين مصاديق، در ميان رهبران كاريزماتيك هستند. اما، اين نوع رهبري لزوماً ديني نيست چنانكه هيتلر و لنين هم واجد نوعي كاريزما بوده و از نفوذ معنوي برانگيزاننده‌اي برخوردار بودند. وجود كاريزما سايه‌اي از اقتدار را مي‌آفريند كه حتي پس از مرگ رهبر مقدس، اين سايه همچنان به حكومت خود ادامه مي‌دهد و تا زمانيكه سازمان قدرت تاسيس شده به دست آنان به حيات خود ادامه دهد نقد ناپذيرند و اصول انديشه‌شان تقديس مي‌شود. گرچه ممكن است پس از او وارثان و مدعيان پيروي‌اش در عمل به انديشه‌هاي رهبر كاريزماتيك وفادار نمانند، اما همواره در سطح شعاربه عنوان امر مقدس و برتر آنرا تبليغ مي‌كنند. بنابراين شايد بتوان از تقسيم‌بندي ديگري همچون كاريزماي مثبت و منفي سخن گفت چنانكه هيتلر نيز با ايدئولوژي برتري نژادي خود و به‌خاطر اعتقاد به برتري خون و نژاد آريايي و تلاش براي به كرسي نشاندن سيطره جهاني‌اش، جنگ‌هاي بين‌المللي اول و دوم را سبب شد و ميليون‌ها انسان را قرباني كرد.
صرفنظر از اينكه مصاديق و انواع رهبري و شخصيت‌هاي كاريزماتيك و مقدس كدامند يكي از پرسش‌هاي مهم كه چندان بدان پرداخته نمي‌شود زادگاه و منبع و چگونگي پيدايش چنين پديده‌اي است كه در تاريخ بشر نقش‌هاي فراوان و تحول‌سازي را هم آفريده است. منشا اقبال شورانگيز مردم به رهبري آيت الله خميني چه بود و چرا او از چنين موقعيت و نفوذي برخوردار شد؟
برخي مريدان آيت الله خميني موقعيت وي را تبيين الهي كرده و به اراده خداوند و انتخاب شدن او از سوي خداوند نسبت مي‌دهندكه امري آسماني است نه زميني.
برخي از نويسندگان و سياستمداران نيز ويژگي كاريزما را ناشي از توانايي‌هاي انحصاري خود شخص مي‌دانند و چون منبع كاريزما خود شخصيت كاريزماتيك است رابطه او با توده و يا پيروان، به صورت رابطه يك مافوق انسان يا يك انسان استثنايي با انسان‌هاي عادي و آدميان متوسط تعريف و تلقين مي‌شود. از همين روست كه در تحليل كاريز. ما متغير‌هاي شخصي و خصوصيات فردي كاريزما عهده شده و خود فرد به موضوع اصلي مطالعه و كاوش مبدل ‌مي‌گردد. اما از منظر يك جامعه‌شناس راي ديگري مي‌توان داد. جامعه‌شناس، منبع ايدئولوژي، رفتار، اخلاق، قدرت و ... را جامعه مي‌داند. بنابراين مي‌توان گفت كه كاريزما در حقيقت محصول خلاء قدرت يا خلاء رواني و يك نياز اجتماعي در دوره و شرايطي ويژه است. براي مثال هنگامي كه يك رهبر يا نظام سياسي مشروعيت خود را از دست بدهد يا دچار فروريختگي شود و خلاء قدرت پديد آيد زمينه‌اي براي ظهور رهبران كاريزماتيك به وجود خواهد آمد. ساختار سنتي سياسي و فرهنگي يك جامعه نيز البته مي‌تواند بستر مساعدي براي قداست و فره ايزدي بخشيدن به شخصيت‌ها باشد، چنانكه ساختار مذهبي و عنصر مرجعيت ديني در تاريخ ايران، نقش موثري در كاريزماتيك شدن شخصيت امام خميني و پذيرش آن از سوي جامعه داشت. پيش از آيت ‌الله خميني نيز اين قبيل شخصيت‌ها وجود داشتند. با وفات آيت‌الله بروجردي عظيم‌ترين تشييع جنازه در تا ريخ ايران رخ داد و جاده تهران ـ قم به مسير راهپيمايي توده عظيم مردماني تبديل شد كه از تهران براي تشييع پيكر او عزيمت كرده بودند. پس از آيت‌الله بروجردي نيز در مقياس‌هاي محدودتري چنين شخصيت‌هايي وجود داشتند كه مي‌توان آنان را "خرده كاريزما" نام نهاد. اما هيچكدام از گستردگي و ابعاد سياسي برخوردار نشدند. مجموعه شرايط اجتماعي و سياسي و نيازهاي خاص يك دوره رهبر خود را مي‌يابد و يا مي‌آفريند و مي‌سازد. همچنان‌كه نياز به محوريت واحد در برابر قدرت تا دندان مسلح رژيم شاه كه مستظهر به حمايت قدرت‌‌هاي خارجي بود و شكست‌ناپذير به نظر مي‌آمد همه نيروها اعم از مذهبي، سكولار، ماركسيست و گروه‌هاي اجتماعي ديگر را گرد رهبري امام‌خميني متمركز ساخت و جامعه با واگذاري قدرت خويش به رهبر، چنان قدرتي به او بخشيد كه وقتي فرياد "شاه بايد برود" را سر داد، گويي اين قدرت جامعه بود كه در او متجلي شده بود و اين خواسته را بيان مي‌كرد وگرنه امام خميني همان كسي بود كه 14 سال پيش از آن از ايران تبعيد شده و در تمام سال‌هاي تبعيد چنين قدرتي برايش فراهم نيامده بود و اگر چنين قدرتي براي او رقم‌خورده بود بسيار زودتر از آن رژيم شاه سرنگون مي‌شد. كاريزماي امام خميني تبلور قدرت جامعه بود كه البته جامعه را نيز مسحور مي‌ساخت ولي توده اين واقعيت را كه خود آفريده بود، قدرت لايزال رهبر مي پنداشت در حاليكه جامعه منبع اصلي اين قدرت است گرچه هر فردي قادر نيست ويژگي كاريزما را به دست آورد مگر آنكه خود نيز قابليت‌ها و توانايي‌هايي داشته باشد، به همين دليل است كه در تحليل كاريزما، زيست‌نامه فرد و چگونگي تكوين و رشد و تربيت او در گذشته اهميت مي‌يابد. در عين حال اين نكته نيز نبايد مغفول بماند كه بسياري از قابليت‌ها و صفات شخصيت‌هاي با نفوذ تاريخي پس از اسطوره شدن آنهاست كه به آنان نسبت داده مي‌شود و اغراق در صفات آنها موضوعي عرضي و پسيني است. رنج‌هاي دوران كودكي آيت الله خميني، شخصيت مربيان او، انس او با عرفان و سيراب شدنش در محضر آيت‌الله شاه‌آبادي و مكتب محي‌الدين‌عربي و شيوه زندگي اش البته از زمينه‌هاي دروني او براي احراز جايگاهي بود كه يكي از بزرگترين انقلاب‌هاي قرن بيستم را آفريد. از اين رو زندگي نامه اين رهبر انقلابي در خور مطالعه و تحقيق است و نوع زيست و تربيت و آموزش هر كس مي‌تواند براي تك تك افراد و آينده آنها و جامعه‌شان سرنوشت‌ساز باشد. عبرت‌آموزي از تجربه، تاريخ و مطالعه احوال بزرگان و اهميت بخشيدن به امروز كودكان و نوجوانان جزيي از فرايندها و رخدادهايي هستند كه به هنگام روي دادن گويي پديده‌اي مستقل و خودجوش‌اند. كاريزما محصول شبكه‌اي از عوامل و اجزاي خرد و كلان فردي و اجتماعي است.