سه شنبه 14 مرداد 1382

اصلاح طلبي بازيگرانه، اصلاح طلبي تماشاگرانه


به‌ ياد شهيد زهرا كاظمي‌
روزنامه ياس نو
در اين‌ روزها پيوسته‌ و به‌ صورت‌ مستقيم‌ و نامستقيم‌ اين‌ پرسش‌ها به‌ سوي‌ مان‌ رها شده‌اند كه‌ چه‌ بايد كرد؟ چرااصلاح‌ طلبان‌ كاري‌ نمي‌كنند؟ و...اين‌ مقال‌ در مقام‌ تنقيح‌ پرسش‌ها و معطوف‌ ساختن‌ آن‌ به‌ خود پرسشگران‌ است‌. از اين‌ رو يك‌ تقسيم‌ بندي‌ متناسب‌لازم‌ مي‌آيد. از لحاظ علمي‌، هر پديده‌اي‌ از جمله‌ اصلاح‌طلبي‌ را مي‌توان‌ به‌ اعتبارهاي‌ گوناگون‌ تقسيم‌ بندي‌هاي‌گوناگوني‌ كرد. در تقسيم‌ بندي‌ اصلاح‌طلبي‌ تماشاگرانه‌ و اصلاح‌طلبي‌ بازيگرانه‌، همگان‌ در زمره‌ اصلاح‌گران‌ هستنداما در اصلاح‌طلبي‌ بازيگرانه‌، فرد هم‌ اصلاح‌ طلب‌ است‌ و هم‌ بازيگر فعال‌ ولي‌ در اصلاح‌طلبي‌ تماشاگرانه‌، فرد،اصلاح‌ طلب‌ ولي‌ منتظر بازي‌ و نقش‌ آفريني‌ ديگران‌ است‌.

در نوع‌ دوم‌، فرد اصلاح‌ طلب‌ در انتظارهايي‌ كه‌ دارد و ياقضاوت‌هايي‌ كه‌ انجام‌ مي‌دهد، خودش‌ را حذف‌ مي‌كند، خويشتن‌اش‌ را داخل‌ پرانتز مي‌بيند سپس‌ به‌ ديگران‌مي‌نگرد و عمل‌ ديگران‌ را مورد تجزيه‌ و تحليل‌ قرار مي‌دهد. او در حقيقت‌ نگاه‌ به‌ بيرون‌ دارد و هيچگاه‌ به‌ درون‌خويش‌ و كارنامه‌ خويش‌ نظر نمي‌كند. از اين‌ منظر، اصل‌ پرسش‌ >چه‌ بايد كرد< نيز محل‌ مناقشه‌ قرار مي‌گيرد. پرسش‌چه‌ بايد كرد با رويكرد دوم‌ (تماشاگري‌) سنخيتي‌ افزون‌تر دارد بدين‌ معنا كه‌ ما همواره‌ در اين‌ تصور هستيم‌ كه‌ ديگران‌براي‌ ما چه‌ كرده‌اند نه‌ اينكه‌ ما چه‌ بايد بكنيم‌. اما اگر بخواهيم‌ با رويكرد اصلاح‌طلبي‌ بازيگرانه‌ پرسش‌ كنيم‌، پرسش‌سنجيده‌تر اين‌ است‌ >چه‌ بايد بكنيم‌<. در اين‌ رويكرد خود ما وارد اين‌ كنش‌ و آنچه‌ بايد انجام‌ مي‌شود مي‌گرديم‌. اين‌تذكار ضروري‌ است‌ كه‌ اصلاح‌ طلبان‌ بازيگر و تماشاگر نه‌ فقط در جامعه‌ كه‌ در حاكميت‌ و در ميان‌ نمايندگان‌ پارلمان‌ ودولتيان‌ نيز مشاهده‌ مي‌شوند.

تعريف‌ ياد شده‌ تفاوت‌هاي‌ فراواني‌ را در پي‌ مي‌آورد. براي‌ مثال‌ آنانكه‌ اصلاح‌طلبي‌ تماشاگرانه‌ را پذيرفته‌اند، همواره‌از ديگران‌ توقع‌ حركت‌ و كنشگري‌ فعالانه‌ دارند و نگاه‌ انتقادي‌ شان‌ حتي‌ متوجه‌ كساني‌ مي‌گردد كه‌ در جريان‌ جنبش‌،بيشتر ايستادگي‌ ورزيده‌اند و به‌ نوعي‌ به‌ نفي‌ اصلاح‌طلبي‌ و تخطئه‌ كنشگران‌ پرداخته‌ و اصلاح‌ طلبان‌ خارج‌ ازحاكميت‌ كه‌ مي‌كوشند در چارچوب‌ منشور اصلاحات‌ عمل‌ كنند و نمايندگان‌ اصلاح‌ طلب‌ مجلس‌ (اعم‌ از جسوران‌ ومنفعلان‌) خاتمي‌ و مطبوعات‌ يكسره‌ هدف‌ انتقاد و تخطئه‌ قرار مي‌گيرند. بايد از سرزنشگران‌ پرسيد در ازاي‌ انتقاداتي‌ كه‌ بيان‌ مي‌كنند و اتفاق عمده‌ آن‌ها وارد و روا هستند و بي‌ ترديد برخي‌ ازرهبران‌ جنبش‌ اصلاحات‌ به‌ وعده‌هاي‌ خويش‌ وفا نكرده‌ و يا پايمردي‌ بايسته‌ را در برابر سركوبگران‌ انجام‌ نداده‌اند،اما خود ما براي‌ پيشرفت‌ جنبش‌ چه‌ كرده‌ايم‌؟

آيا اين‌ كفايت‌ مي‌كند كه‌ چند سال‌ يكبار در پاي‌ صندوق‌هاي‌ رأي‌ حضور يافته‌ سپس‌ بنشينيم‌ و نظاره‌ گر حوادث‌ باشيم‌و بنگريم‌ كه‌ ديگران‌ چه‌ كرده‌اند؟ اين‌ رفتار متناسب‌ با جامعه‌اي‌ است‌ كه‌ پايه‌هاي‌ دموكراسي‌ در آن‌ استقرار يافته‌ وركن‌ چهارم‌ و نهادهاي‌ مدني‌ نيرومند بر نهادهاي‌ قدرت‌ نظارت‌ داشته‌ و توزيع‌ اقتدار تحقق‌ يافته‌ است‌. رفتار متناسب‌با جامعه‌اي‌ كه‌ در حال‌ گذار به‌ دموكراسي‌ و در تكاپوي‌ يك‌ جنبش‌ اجتماعي‌ است‌ رفتار بازيگرانه‌ است‌. نمي‌توان‌خواهان‌ دموكراسي‌ و منافع‌ سرشار اجتماعي‌، اقتصادي‌ و فرهنگي‌ آن‌ بود و آنرا به‌ رايگان‌ و بدون‌ پرداخت‌ هزينه‌ به‌كف‌ آورد. اين‌ ميدان‌، همچون‌ استاديوم‌ فوتبال‌ نيست‌ كه‌ گروهي‌ بازيگر و سايرين‌ تماشاگر باشند. در اين‌ ميدان‌ بايدهمه‌ بازيگر باشند تا با آهنگي‌ سريعتر و هزينه‌ كمتر دستيابي‌ به‌ هدف‌ ميسر گردد. انتقادي‌ كه‌ در همين‌ فراز متوجه‌اصلاح‌ طلبان‌ است‌ اينكه‌ در چند سال‌ اخير پيوسته‌ گفته‌اند كه‌ >مي‌خواهيم‌ اصلاحات‌ را بدون‌ هزينه‌ پيش‌ بريم‌< تبليغ‌اين‌ منطق‌ نادرست‌ در انفعال‌ خود بازيگران‌ اصلاح‌طلبي‌ و نيز جامعه‌ بدون‌ تاثير نبوده‌ است‌. گفتمان‌ اصلاحات‌ بدون‌هزينه‌، ناخودآگاه‌ پارادايم‌ وحشت‌ را حاكم‌ مي‌سازد به‌ گونه‌اي‌ كه‌ اگر چند نفر زنداني‌ و چند مطبوعه‌ توقيف‌ شدندتصور مي‌شود هزينه‌ سنگيني‌ براي‌ جنبشي‌ كه‌ قرار بود بدون‌ هزينه‌ باشد پرداخت‌ شده‌ است‌ اما مگر مي‌شود به‌ دريارفت‌ و خيس‌ نشد، مگر مي‌شود آزادي‌ و رفاه‌ و امنيت‌ خواست‌ و رايگان‌ به‌ كف‌ آورد؟ مگر تاريخ‌ ملت‌هاي‌ آزاد نشان‌نمي‌دهد كه‌ در طول‌ دو سه‌ قرن‌ چه‌ زجرها و زندان‌ها و داغ‌ و درفش‌ها ديده‌اند و زير سم‌ اسبان‌ پاره‌ پاره‌ شده‌اند تا به‌موقعيت‌ كنوني‌ رسيده‌اند؟ براي‌ خشت‌ خشت‌ بناي‌ دموكراسي‌ در جوامع‌ دموكراتيك‌ تاوان‌هاي‌ سنگيني‌ پرداخته‌اند.مگر يك‌ قرص‌ نان‌ را هم‌ مجاني‌ به‌ شما مي‌دهند كه‌ دموكراسي‌ با آن‌ عظمت‌ را رايگان‌ بخواهيد؟ منطق‌ درست‌ اين‌است‌ كه‌ پرداخت‌ هزينه‌ جزيي‌ از فرايند اصلاحات‌ و ضرورت‌ اصلاحگري‌ است‌. اين‌ چه‌ پنداري‌ است‌ كه‌ بايستي‌عده‌اي‌ عمل‌ كنند و عده‌اي‌ ديگر از آنان‌ توقع‌ داشته‌ باشند؟

آنچه‌ ما مي‌خواهيم‌ آنقدر بزرگ‌ و ارزشمند است‌ كه‌ آنچه‌ تاكنون‌ برايش‌ پرداخته‌ايم‌ نيز اندك‌ است‌. اگر سخن‌ ازفشارهاي‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ در سالهاي‌ پيشين‌ است‌ كه‌ كم‌ و بيش‌ بر گرده‌ همگان‌ بوده‌ و اكثريت‌ مردم‌ از اين‌ حيث‌برابرند و نمي‌توان‌ به‌ استناد اين‌ وضعيت‌ عمومي‌، خود را معاف‌ كرد و از عده‌ ديگري‌ از همين‌ مردم‌ كه‌ همچون‌ ما،آنان‌ هم‌ طعم‌ ناملايمات‌ اقتصادي‌ و... را چشيده‌اند توقع‌ داشت‌ بايد همه‌ و حتي‌ پرسشگران‌ آستين‌ها را بالا زده‌ و به‌ميدان‌ بيايند. بايد اصلاح‌طلبي‌ بازيگرانه‌، گفتمان‌ مسلط شود و البته‌ هر گاه‌ چنين‌ شد قهر دستاوردها افزون‌ و هزينه‌ها اندك‌ خواهد شد. اگر بار جنبش‌ را فقط برگرده‌ مجلس‌ و دولت‌ و مطبوعات‌ بيفكنيم‌، اين‌ بار سنگين‌ و فوق‌ طاقت‌ به‌منزل‌ مقصود نخواهد رسيد اما اگر اين‌ بار بر شانه‌ شهروندان‌ بازيگر و نهادهاي‌ فعال‌ توزيع‌ گردد، باري‌ سبك‌ و حمل‌آن‌ آسان‌تر خواهد شد. فقط با عموميت‌ يافتن‌ بازيگري‌ است‌ كه‌ هزينه‌ها كاهش‌ مي‌يابد زيرا ماداميكه‌ ترس‌ وجودداشته‌ باشد، شكست‌ و انفعال‌ و هزينه‌ پرداختن‌ نيز هست‌. استبداد فقط از ترس‌ توده‌ها ارتزاق‌ مي‌كند و هر گاه‌ ترس‌هارخت‌ بربندد، نيروهاي‌ مستبد يك‌ ساعت‌ دوام‌ نخواهند آورد. در تمامي‌ جوامع‌ پيشين‌، قدرت‌ استبداد قدرت‌ ذاتي‌نبوده‌ است‌، قدرت‌ استبداد ناشي‌ از ضعف‌ ما و ترس‌ ماست‌.

اينكه‌ عده‌اي‌ گمان‌ مي‌كنند بايد بينشينند تا ديگران‌ عمل‌ كنند و ديگران‌ را تشويق‌ به‌ عمل‌ و يا هزينه‌ دادن‌ كنند ولي‌خود حاضر نباشند چنين‌ كنند منصفانه‌ نيست‌، اگر ما وضع‌ موجود را مي‌پذيريم‌ كه‌ تحمل‌ مي‌كنيم‌ و جدالي‌ با آن‌نداريم‌ اما اگر معتقديم‌ بايستي‌ تغييري‌ صورت‌ گيرد دو راه‌ بيشتر نداريم‌،انقلاب و ويرانگري و خشونت، اصلاحات‌ آرام‌ و راديكال‌ و تحول‌ بدون‌ خشونت‌. اگر دومين‌ راه‌ را كه‌ به‌ سود منافع‌ فردي‌ و ملي‌ ماست‌ برگزيديم‌نبايد فقط حرف‌ زد يا تماشاگر بود بايد آستين‌ها را بالا زد و به‌ ميدان‌ عمل‌ آمد. هرشهروندي‌ بايد به‌ سهم‌ خود درتقويت‌ نهادهاي‌ مدني‌ و تشكل‌ها بكوشد، در اجتماعات‌ مدني‌ حضور يابد، سخن‌ بگويد و در اين‌ صورت‌ است‌ كه‌دولت‌ و مجلس‌ نيز از انفعال‌ و تسليم‌طلبي‌ خارج‌ شده‌ و به‌ ناگزير فعال‌ مي‌شوند و سرخوردگي‌، حاصلي‌ جز دوام‌همين‌ وضعيت‌ ناهنجار كنوني‌ نخواهد داشت‌ و هيچ‌ تحول‌ و بهبودي‌ را به‌ ارمغان‌ نخواهد آورد.

*اين مقاله در روزنامه ياس نو سه شنبه 14 مرداد 1382 در صفحه 16 به جاپ رسيده است.محتواي‌ اين‌ مقاله‌ در تاريخ‌ 17 ارديبهشت 1382 در جامعه‌ اسلامي‌ فارغ‌ التحصيلان‌ هند به‌ صورت‌ سخنراني‌ ارايه‌ شده‌ بود.