دوشنبه 11 خرداد 1383

چشم انداز تاريخي پارلمان و دموكراسي در ايران

متن كامل سخنراني عمادالدين باقي در نشست جبهه مشاركت حوزه شمال تهران در تاريخ چهارشنبه 17 دي 1382
(بخش عمده اين گفتار در روزنامه شرق 11/3/1383 و 12/3/1383 به چاپ رسيد)

اين روزها چون فضا، فضاي انتخاباتي است عمدتا به يك واقعه پيش رو پرداخته مي‌شود و نگاهي كه به پديده انتخابات مي شود نگاه لحظه اي است به پديده اي كه قرار است در يك روز معين اتفاق بيفتد و مردم در آن شركت كنند و تمام شود. اگر بخواهيم با رويكرد تاريخي به انتخابات نظر كنيم ابعاد ديگري هم از اين اتفاق پيش رو شناخته مي‌شود و اهميت اين اتفاق را بيشتر مي كند و به ما نشان مي دهد كه بر خلاف تصوري كه پس از انقلاب چنان به شدت القاء كردند كه گويا اصلا تاريخ بشريت از سال 1357 به بعد شروع شده و قبل از آن هيچ تاريخي نداريم خواهيم ديد كه درخت رو به رشد دموكراسي در ايران درختي است كه نهالش بيش از يكصد سال پيش در اين كشور كاشته شده. انقلاب ايران و جنبش اصلاح طلبي در امتداد جنبشي است كه در اين يكصد سال جريان داشته و شايد با همين نگاه تاريخي است كه مي توانيم بفهميم چرا با وجود اينكه همواره مخالفان انتخابات آنرا تحريم مي‌كنند و نارضايتي خود را اعلام مي‌دارند با اين حال نيمي از مردم در انتخابات شركت مي‌كنند . وقتي كه ما قدمت اين رفتار را و پديده انتخابات را در كشورمان بشناسيم مي فهميم كه انتخابات امري است كه به صورت عادت درآمده و در جامعه ما نهادينه شده است. دقيقا به همين دليل است كه نه تنها كساني كه مي خواهند به نحوي مانع شركت مردم در انتخابات شوند و از طريق تحريم مبارزه سياسي مي‌كنند موفق نمي‌شوند بلكه متقابلا رژيم سياسي نيز هميشه در اهدافش ناموفق است يعني آنها هم با وجوديكه با شگردهاي مختلفي چون خشن ترين نوع نظارت استصوابي به ميدان مي آيند اما هيچ گاه نتوانسته انددر طول 25 سال گذشته مجلس يكدستي ايجاد كنند علت اين امر بر‌مي‌گردد به پيشينه تاريخي اين پديده و بنابراين انتخابات نه به عنوان يك واقعه پيش رو و زودگذر بلكه انتخابات و شركت در آن ادامه معماري بناي رفيعي است كه پيشينيان ما در گذشته ساخته اند و ما هم مي‌خواهيم آنرا ادامه بدهيم.
گرچه تاريخ شكل گيري پارلمان به طور دقيق به 97 سال پيش بازمي‌گردد اما اگر بخواهيم سنت فكري و سنت عملي قانون و قانوني‌گرايي و انتخابات را از هم جدا كنيم اين پيشينه را مي‌شود جلوتر برد يعني از حدود سي سال پيش از صدور فرمان مشروطيت در ايران ادبيات قانون و قانونگرايي و انتخابات را داريم. كتابهايي كه در مورد ارزش قانون نوشته شده معروفترينشان «رساله دوكلمه» است و ديگران هم (بخصوص كساني كه به فرنگ رفته بودند) مطالبي در باب قانون و قانونگرايي و پارلمان نوشته بودند. اين را بايد به عنوان بستر فكري آن رويدادي كه منجر به فرمان مشروطيت شد در نظر گرفت حتي اگر بخواهيم سنت فكري قانون به مفهوم اصلي خود را كمي وسيعتر بگيريم (به مفهوم مدرن) در واقع مي‌توان گفت 30 سال قبل از صدور فرمان مشروطه بوده اما اگر اين را در نظر بگيريم كه عناصر مساعد فرهنگي در جامعه ما وجود داشته‌اند كه قابليت پذيرش آنرا ايجاد مي كردند مثل آنچه كه در آموزه هاي ديني از گذشته وجود داشته مثلا در باب تسامح پيامبر، تسامح خلفا يا فرض كنيد شيوه حكومتي اميرالمومنين(ع) كه مردم در مجالس مذهبي يادگرفته بودند اگر اينها را به عنوان عناصر مساعد پذيرش اين فكر در نظر بگيريم شايد بتوان گفت اين سنت فكري به عقبتر هم‌ مي‌رود. مجموعه اين زمينه هاي فكري جنبش مشروطيت را چون خارج بحث است مطرح نمي‌كنيم.
ماجراي مهاجرت صغري، مهاجرت كبري، بست نشيني در سفارت انگلستان و درگيري و زد و خوردهايي كه بين مردم و مامورين شد و به نهضت مشروطيت در ايران منجر شد و مظفرالدين شاه در 14 جمادي الثاني 1324 برابر با 13 مرداد 1285 شمسي و 5 اوت 1906 (كه مصادف بود با يازدهمين سالگرد سلطنت او و سالروز تولد خودش) فرمان تاسيس مجلس شوراي ملي را صادر كرد بعد از صدور اين فرمان بود كه جشن ملي برپا شد اعتصابات و بست نشيني‌ها پايان پيدا كرد علمايي كه مهاجرت كرده بودند با كالسكه دولتي به تهران برگشتند بازارها كه در تعطيلي بود بازگشايي شدند. اين روز روز آغاز پارلمان در ايران است كه از آن روز تا كنون حدود يكصد سال (دقيقا 97 سال) مي‌گذرد.
مجلس اول: يكسال و نيم مبارزه مردم در نهضت مشروطه طول كشيد تا اينكه نتيجه‌اش تشكيل مجلس و تبديل رژيم شاهنشاهي مطلقه به رژيم مشروطه سلطنتي شد حدود يك ماه بعد از صدور اين فرمان نيز شاه آيين نامه انتخابات مجلس را امضا كرد و بدنبال آن انتخابات در تهران برگزار شد اما چون مجلسي كه تشكيل شد مركب از نمايندگان تهران بود مردم تبريز هم به عنوان مشروطه خواهي قيام كردند و در اثر اعتراض مردم تبريز شاه پذيرفت كه تبريزيان هم نماينده داشته باشند. به اين ترتيب انتخابات به صورت يك جريان عمومي درآمد و در همه شهرهاي كشور انتخابات برگزار شد و نمايندگان به مجلس فرستاده شدند. اولين كار مجلس تدوين قانون اساسي بود. قانون اساسي تدوين شد و در 8 دي ماه 1285 به امضاي مظفرالدين شاه رسيد 10 روز بعد هم مظفرالدين شاه از دنيا رفت. هنگامي كه قانون اساسي تصويب شد چنان اين اتفاق براي مردم خوشايند بود كه جشن برگزار كردند و نمايندگان مجلس همديگر را مي‌بوسيدند و مردم و نمايندگان از شدت شوق مي‌گريستند. براي اولين بار بود كه قانون به طور رسمي در كشور حاكم شد بعد از درگذشت مظفرالدين شاه، محمدعلي ميرزا تاجگذاري كرد و از همان آغاز بناي ناسازگاري با مجلس را گذاشت طوري كه براي مراسم تاجگذاري از همه نمايندگان خارجي و سفارت خانه ها و از شخصيت هاي روحاني دعوت مي كند اما نمايندگان مجلس را براي اين مراسم دعوت نكرد كه خود زمينه سوء تفاهم شد و نمايندگان فهميدند كه محمدعلي شاه بناي ناسازگاري با آنها را مي‌گذارد. در مجلس اول اتفاقات زيادي ‌افتاد از جمله اختلاف بين علما در موضوع قانون اساسي كه يك عده اي طرفدار راي مردمند و يك عده اي مثل شيخ فضل الله نوري معتقد بود به اين كه اعتبار به اكثريت آرا مردم است و اختلافات فكري كه بر سر راي مردم و بر سر وكالت حقوق مردم بر سر آزادي مطبوعات وجود داشت. مثلا معتقد بودند كه نشر مقالات ومطالب ضاله حرام است و بايستي قانون در مورد آنها تصميم بگيرد. و اختلافات و درگيري كه بين شاه و مجلس بوجود مي آيد و تكفير متقابل علمايي كه همه شان در جريان مشروطه فعال بوده اند و ترور محمد علي شاه كه از عوامل تشديد كننده اختلاف بين مجلس و شاه بود از همه اين وقايع كه بگذريم اختلافات محمدعلي شاه و مجلس به اين جارسيد كه سرانجام در اول تير ماه 1287 با هماهنگي محمدعلي شاه قزاق هاي روسي مجلس را به توپ بستند و اولين پارلمان به اين وسيله تعطيل شد بعضي از نمايندگان بازداشت شدند بعضي ها هم مثل ملك المتكلمين و جهانگير خان بلافاصله اعدام شدند و اين حادثه نقطه عطفي در تاريخ ايران گرديد. پس از تعطيل شدن اولين پارلمان در ايران حوادث آذربايجان بوجود آمد. مردم آذربايجان به عنوان اعتراض به ديكتاتوري محمدعلي شاه (كه از زماني كه در تبريز بود مردم تبريز با او مخالف بودند) مبارزه اي را شروع كردند كه منجر به جنگ خونين 14 ماهه شد يك طرف محمدعلي‌شاه بود كه با فتواي شيخ فضل الله نوري و بعضي از روحانيون با مشروطه طلبان مي جنگيد و يك طرف مشروطه خواهان بودند و علمايي چون طباطبايي و خراساني و بهبهاني. پس از 14 ماه جنگ، اهالي آذربايجان توانستند به كمك بختياري ها و مجاهدين گيلان تهران را محاصره كنند و شاه به سفارت روسيه پناهنده شد به اين ترتيب مجددا زمينه براي شكل گيري مجلس دوم فراهم شد نكته اي كه بايد بيشتر به آن بپردازيم اين است كه اولين تجربه پارلماني در ايران نشاندهنده اين است كه نهال انتخابات و دموكراسي چه ويژگي‌ها و نواقصي در آغاز كار داشت و چگونه رشد پيدا كرد. نمايندگان چون اولين بار بود كه به مجلس مي‌آمدند با وظايف و اختيارات پارلمان آشنا نبودند جزئي ترين و ساده ترين مسايل مربوط به نمايندگي در دوره اول مورد بحث قرار مي‌گيرد.
اولين قانون در انتخابات ايران: در نخستين قانون انتخابات محدوديت هايي براي انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان مقرر شده بود. براي انتخاب كنندگان شرايط مالي تعيين كرده بودند. مالكين و فلاحين بايد داراي ملكي باشند كه هزار تومان قيمت داشته باشد، تاجران بايد صاحب حجره و تجارت معيني باشند، اصناف بايد صاحب دكاني باشند كه كرايه آن مطابق ميانگين كرايه هاي محل باشد. افرادي بجز اينها حق راي دادن نداشتند. براي انتخاب شوندگان نيز يك سري شرايط قرار داده بودند از جمله اينكه بايستي تابعيت ايران را داشته باشند با سواد شغل دولتي نداشته باشند و محبوبيت محلي و حداقل 30 سال و حداكثر 70 سال داشته باشند. وظيفه برگزاري انتخابات طبق اولين قانون انتخابات كه به امضاي مظفرالدين شاه رسيده بود، بر عهده انجمني بود به اسم «انجمن نظار» اين انجمن از معتمدين محلي تشكيل شده بود معتمدين از 6 طبقه جامعه بودند. مشكلي كه وجود داشت اين بودكه حكام محلي در برگزاري انتخابات همكاري نمي كردند و كارشكني مي كردند. انتخاباتي كه در تهران برگزار مي شود انتخابات پرشورتري است زيرا تهران محل تجمع رجال و نخبگان ملت است و مردم از آگاهي سياسي بيشتري برخوردارند نمايندگاني كه در ابتدا قرار بود از تهران انتخاب شوند 61 نفر بودند. قانون اساسي كل نمايندگان مجلس را در كشور 162 نفر اعلام كرده بود و تا 200 نفر قابل افزايش مي دانست . بيشترين سهم را به تهران داده بودند و از اين 61 نفر 31 نفرش از اصناف و بقيه از طبقات 6 گانه بودند. طبقات 6 گانه عبارت بود از شاهزادگان قاجاريه 4 نفر، از علما و طلاب 4 نفر، طبقه تجار 10 نفر و طبقه ملاكين و فلاحين هم 10 نفر از اصناف نيز هر صنفي 1 نفر حق داشتند انتخاب كنند كه مجموع آن 32 نفر گردد. البته هيچ گاه تعداد نمايندگان به آن رقم واقعي نرسيد چون بعضي استعفا دادند و در بعضي شهرها نمايندگان كمتري انتخابات شدند. در تهران انتخابات يك مرحله اي و در شهرستانها به صورت 2 مرحله اي بود. انتخابات دو مرحله اي يعني اينكه طبقات شش گانه و اصناف نمايندگان خود را انتخاب كرده و به مركز ايالت مي فرستادند و آنها از بين خود نماينده اي را برگزيده و معرفي مي‌كردند.
زنان در انتخابات حق شركت نداشتند و خيلي از مردم به دليل شرط مالي كه وجود داشت نمي توانستند در انتخابات شركت كنند. البته اين نحوه دموكراسي منحصر به ايران آن روز نبود بلكه در كشورهاي غربي هم دموكراسي كم و بيش در همين سطح قرار داشت.
در انگلستان تا سال 1918 تنها 60 درصد مردان از حق شركت در انتخابات برخوردار بودند چون زنان حق راي نداشتند و مردان هم فقط صاحبان املاك و اراضي و آنانكه داراي خانه و مستغلاتي بودند حق راي داشتند و انتخابات در ايران متاثر از ساير كشورها بود در بريتانيا پس از سال 1918 و بعد از مبارزات و اعتراضات زياد به زنان بالاي 30 سال حق راي دادند كه در سال 1928 تقليل پيدا كرد به 21 سال و در سال 1696 تقليل پيدا كرد به 18 سال. در كشورهاي ديگر اروپايي هم به همين نحو بود در آمريكا هم از 1920 زنان حق راي پيدا كردند در نروژ از 1913 و در سويس از سال 1975 ميلادي در حاليكه در ايران شاه در سال 42 برابر با 1961 حق راي به زنان داد.
مجلس دوم: پس از هفده ماه تعطيلي مجلس انتخابات برگزار و مجلس شوراي دوم در 24 آبان 1288 هجري شمسي افتتاح گرديد و از شهدا و مجاهدان راه آزادي كه ثمره كار آنان مجلس دوم بود تجليل شد. مجلس اول حزبي نبود و نمايندگان بيشتر به اتكاي موقعيت‌هاي شخصي خود وارد پارلمان شدند اما چون در طول مجلس اول جناح بندي‌‌هايي پديدار شد مجلس دوم يك مقدار حزبي شد دو جناح اعتداليون و دموكرات شكل گرفت ولي مجلس دوم هم ناتمام ماند چون دولت جديد پس از فتح تهران و سرنگوني محمدعلي شاه اقدام به مصادره اموال شجاع السلطنه برادر محمدعلي شاه كرد كه در راه انداختن شورش همكاري داشت. از جمله اين اموال باغي بود كه چند قزاق روسي در آن سكونت داشتند و چون حاضر به تخليه باغ نبودند شوستر دستور اخراج آنها را صادر كرده بود. روسيه از ايران خواست باغ را برگرداند و عذرخواهي كند. شوستر نپذيرفت لذا روس‌ها 48 ساعت به ايران اولتيماتوم دادند. كابينه سقوط كرد و روس‌ها به سوي ايران حركت كردند . انگليس خواست ايران پيشنهاد روس را بپذيرد. وقتي ايران پذيرفت و وزير خارجه به سفارت روس رفت و عذرخواهي كرد روس ها بر خلاف انتظار اولتيماتوم 48 ساعته ديگري دادند: 1- شوستر اخراج شود 2 ـ ايران بدون موافقت روس و انگليس از هيچ كشوري كمك نگيرد 3 ـ هزينه لشگركشي روس به ايران را بپردازد و گرنه از رشت به سوي تهران مي آيند. ترس همه جا را فراگرفت و مجلس در سكوت غم انگيزي رفت. با نطق خياباني سكوت شكست و در تهران و شهرها جنبشي برپا شد علماي نجف فتوي تحريم كالاهاي روسي را دادند كالاهاي انگليسي هم تحريم شد و شعار يا مرگ يا استقلال سراسر ايران را گرفت. چون مجلس در برابر اولتيماتوم ايستاد دولت از ترس اشغال تهران با نيروي مسلح مجلس را در آذر 1291 منحل كرد (مجلسي كه با فداكاري خود يفرم خان و همرزمانش تشكيل شده بود) و اولتيماتوم را پذيرفت. مجلس دوم خيلي ملي گرا بود چون پس از درگيري به وجود آمد. در غياب مجلس استقراض خارجي با 7% بهره انجام شد قبلا دولت براي حل مشكلات اقتصادي و فقر مضمن شديدا به اين وام نيازمند بود، اما مجلس مخالفت مي كرد. وام با اين شرط به ايران داده شد كه تحت نظارت سفارت روس و انگليس خرج شود و بخشي از آن براي ايمني جنوب كشور كه محل استقرار انگليسي ها بود صرف گردد و همچنين به قرارداد 1907 م عمل شود كه به معني به رسميت شناختن حضور روس در شمال و انگليس در جنوب بود زيرا روس و انگليس در قرار داد 1907 ايران را به دو منطقه نفوذ تقسيم كرده بودند. بر اساس اين شروط خلع سلاح مجاهدين هم انجام شد.
اصلاح قانون انتخابات: در مجلس دوم يكي از كارهايي كه صورت گرفت اصلاح قانون انتخابات بود بعد از طي يكدوره ضعف هاي قانون انتخابات شناخته شد و تجربيات تازه اي پيدا كردند و بر اثر آن تصميم گرفتند كه اين قانون را اصلاح كنند. در قانون انتخابات جنبه صنفي آن كنار گذاشته شد. شرايط مالي را كه براي انتخاب كنندگان قرار داده بودند را تعديل كردند به اين ترتيب كه راي دهندگان بايد 10 تومان ماليات بدهند يا 250 تومان سرمايه ملكي داشته باشند يا 50 تومان در سال عايدي يا درآمد داشته باشند يا اگر هيچ كدام را ندارند تحصيلكرده باشند. به اقليت هاي مذهبي هم حق انتخاب نماينده از ميان خودشان داده شد. ايلات بزرگ نيز هر كدام يك نماينده داشتند.
با كاهش شرايط مالي انتخاب كنندگان امكان افزايش تعداد شركت كنندگان به وجود آمد اما بسياري از ملاكين و ثروتمندان به خريدن راي روآوردند واين امري رايج شد چون مردم بدليل فقر اين راه را نوعي كسب درآمد مي‌دانستند .
و يكي از شرايط اين بود كه انتخاب شوندگان بايد با سواد باشند بنابراين اگر بعضي شهرها افراد با سواد نداشتند نمي‌توانستند نماينده داشته باشند. چون اين روزها همه كشور تحت تاثير حادثه غمبار زلزله بم است مثالي از آنجا مي زنم. در گزارشاتي كه آن زمان داده شده آمده است كه در تمام شهر بم يك نفر باسواد پيدا نمي شود كه به اين آيين نامه عمل شود. طبق قانون قبلي كسانيكه فساد عقيده داشتند نمي توانستند در انتخابات شركت كنند و از انتخاب و راي دادن محروم بودند اما اين بار گفته شد كساني كه خروج شان ازدين حنيف اسلام در حضور يكي از حكام شرع به ثبوت رسيده باشد نمي توانند شركت كنند دموكراتها از اتهام فساد عقيده مي ترسيدند و چون در اصلاحيه جديد اثبات فساد عقيده كمي مشكل تر مي شد و نمي‌توانستند هر كس را به صرف ادعاي فساد عقيده رد كنند استقبال كردند حد نصاب راي هم در تهران 30 هزار نفر بود. نمايندگان تهران به 15 نفر تقليل پيدا كرد. يكي ديگر از شروط مقرر شده اين بود كه يك سوم راي دهندگان بايد به يك نفر راي دهند تا بتواند نماينده شود اين شرط پس از انقلاب در مورد مجلس خبرگان اعمال مي شود و اگر در مورد همه انتخابها اين شرط اعمال مي شد يك مقدار تضمين كننده دمكراتيك بودن انتخابات بود. هر 100 هزار نفر بايد يك نماينده داشته باشد و چون آن موقع جمعيت 12 ميليون بود بايد 120 نماينده داشته باشند اما بعدا در تقسيم بندي حوزه هاي انتخابي تعدادي ديگر افزوده شده و به 136 نفر رسيد جناح دموكرات ها مدافع عمومي كردن راي گيري و بدون قيد و شرط بودن آن بودند.
يكي ديگر از شروطي كه جالب است و در اصلاحيه قانون انتخابات مطرح مي‌شود آن چيزي است كه ما امروز به آن محروميت اجتماعي مي‌گوييم و در ماده 62 مكرر قانون مجازات اسلامي گفته مي شود كساني كه محكوم به قصاص مي‌شوند به مدت 5 سال و كسانيكه محكوميت هاي تعزيري بالاي دو سال دارند حداكثر 2 سال محروميت اجتماعي پيدا مي كنند يعني اين افراد نمي‌توانند در هيچ انتخاباتي به عنوان نامزد شركت كنند. مرتكبين به قتل و سرقت هم از حق راي دادن و راي گرفتن محروم مي شوند . در نخستين قانون انتخابات آمده بود مرتكبين قتل و سرقت از راي دادن محروم هستند. مجلس اول كه قانون را اصلاح مي كرد مدرس گفت خداوند گناهكار را عفو مي كند ولي ما عفو نمي كنيم. بايد دايره اش محدود باشد. اشكال وارد شده به اين قانون آن بود كه محروميت تا كي بايد دوام پيدا كند.
در آمريكا اگر كسي مرتكب قتل و جرم سنگين شود در هيچ انتخاباتي نمي تواند شركت كند.
اخبار تقلب هاي انتخاباتي هم در آن زمان خيلي زياد بود چون آغاز كار پارلمان در ايران بود و تجربه كافي وجود نداشت.
مجلس سوم: در مرداد 1293 ژوئن 1914 جنگ جهاني آغاز شد كه 4 سال طول كشيد و بعد از شروع جنگ جهاني دولت ايران اعلام بي طرفي مي كند در 13 آذر 1293 بعد از دو سال تعطيلي مجلس كار خود را آغاز مي كند جناح دمكرات تصميم مي‌گيرد باهمكاري عثماني ها، روسها را از ايران اخراج كند لذا در مجلس در آبان 1293 يك كميته با عنوان كميته دفاع ملي تشكيل مي دهند. با تشكيل اين كميته و اعلام سياستهايش روسها اعلام مي‌كنند كه قراردادشان با انگليس مبني بر عدم استقلال ايران را ناديده گرفته و وارد خاك ايران مي شوند. وقتي روسها به سوي تهران حركت مي كنند مردم به وحشت مي افتند و مقامات و شخصيتها و سفرا و مسولين سفارتخانه هاي آلمان و عثماني و نمايندگان مجلس از تهران فرار مي كنند و شاه هم تصميم مي گيرد تهران را ترك كند كه سفير روس پيغام مي دهد شاه اگر تهران را ترك نكند قزاق هاي روس هم از قزوين جلوتر نخواهند آمد و به اين ترتيب شاه را از مهاجرت منصرف مي كنند. بعد از اين اتفاق مجلس سوم عملا تعطيل مي شود چون نمايندگان و كميته دفاع ملي در قم مستقر مي شوند و به اين ترتيب مجلس سوم هم در حاليكه فقط يك سوم ا ز عمر خود را گذرانده بود تعطيل مي شود. يكي از موارد جالب اين دوره، نامگذاري هاست نامگذاري هايي كه امروزه خيلي جالب به نظر مي آيد مثلا ملك الشعراي بهار اشاره مي كند به دو جناح اصلاح طلب و جناح سوسياليست در مجلس سوم.
مجلس چهارم: مجلس چهارم در ارديبهشت 1296 تشكيل شد. يكي از اتفاقات معروف در اين دوره قرارداد 1919 بود كه وثوق الدوله آنرا امضا كرد و با مخالفت نيروهاي ملي و روحاني مواجه شد و باعث بدنام شدن وثوق الدوله گرديد و معروف شد كه وي از عوامل انگليس است. مخالفتهايي كه در مجلس چهارم با قرارداد شد بسيار موثر بود در اينكه آن را به صورت اعتراض و فشار ملي در بياورد. در اين دوره در مناطق مختلف كشور شورش و تجزيه طلبي وجود داشت، جنبش جنگل در شمال، دليران تنگستان در جنوب و همين طور در بخش هاي ديگر و اين در حالي است كه كشور به دو منطقه نفوذ تقسيم شده و دولت مركزي آن را به رسميت مي شناسد در حالي كه در آن مناطق قدرت عمل ندارد، لذا يك طرف شورشهايي عليه دشمن خارجي وجود دارد و از طرف ديگر در برابر دولت مركزي اين آشوبها و عدم اقتدار دولت مركزي باعث مي شود كه عملا دولتي وجود نداشته باشد و نا امني آنچنان بالا مي گيرد كه زمينه براي كودتاي سوم اسفند رضاخان و سيدضياء آماده مي شود . البته اينها ادعا مي كنند كه براي دفاع از قاجاريه و شاهنشاه كودتا كردند. احمدشاه هم با وجود نگرانيهاي اوليه با اعلام وفاداري اينها با كودتا همراهي مي كند. انگليس هم به احمدشاه فشار مي آورد و حكم نخست وزيري سيدضياء را مي گيرد. اما او به علت جواني و جاه طلبي و سياستهاي رضاخان سه ماه بيشتر دوام نياورد و بر كنار شد و اين موجب شد كه رضا خان رشد كند، اول به عنوان وزير دفاع و وزير جنگ، بعد اختياراتي گرفت و سردار سپه شد.
مجلس پنجم: در همين زمان مجلس پنجم در 1301 ش با اعمال نفوذ هاي رضاخان شكل مي گيرد. رضا خان ارتش را در اختيار داشت و به آنها به خوبي مي رسيد و آنقدر قدرت داشت كه در بعضي جاها اموالي را به نفع ارتش مصادره مي كرد. و چون رضايت نيروهاي مسلح را داشت و توانسته بود شورشهاي منطقه اي را سركوب كند، نفوذ و محبوبيتي پيدا كرده بود، در نتيجه در انتخابات مجلس پنجم، اعمال نفوذ زيادي كرد و با افراد زيادي مثل مدرس و ديگران وارد رايزني مي شود تا آنان را با خود همراه كند و نهايتا مجلس پنجم، مجلسي مي شود كه رضا خان در آن هواداراني پيدا مي كند. حزب تجدد در واقع محصول رايزني هاي رضاخان است كه قبل از انتخابات كار خود را شروع كرد و بخصوص در شهرستانها كه ‌امراي لشكري نفوذ داشتند توانست اعمال نفوذ كند. البته در تهران به دليل اين كه فضا بازتر بود و نخبگان آنجا انباشته شده بودند، كمتر موفق بود. در همين مجلس پنجم بود كه رضا خان توانست بحث جمهوري خواهي را مطرح كند و احمدشاه را در 1304 بر كنار نمايد و به كمك حزب تجدد و فراكسيوني كه در مجلس داشت خلع قاجاريه را اعلام كند.
رضا خان كه براي جمهوريت بلوايي بپا كرده بود، علما را به مرگ گرفت كه به تب راضي شوند و آنها از ترس اين كه سلطنت برود و رژيم جمهوري بيايد و كمونيستها قدرت پيدا كنند، به سلطنت رضا خان رضايت دادند. لذا هنگام تشكيل مجلس ششم، رضا شاه در اوج قدرت بود.
در اين زمان مصدق و مدرس و ملك الشعراي بهار و تقي زاده از جمله 12 نماينده مردم تهران بودند چون اكثر نمايندگان فرمايشي بودند مدرس با آنها مخالفت مي‌كرد كه بدليل مخالفتهايش در 1305 او را ترور كردند كه ترور نافرجام بود. مدرس زخمي شد ولي زنده ماند. مجالس از اين دوره به بعد مجالسي صد در صد فرمايشي بودند.
اين دوران كه معروف است به آزادترين دوران بيشترين احزاب سياسي شكل مي گيرند آزادي تقريبا هيچ مرزي ندارد بيشترين مطبوعات در اين دوره بوجود مي آيند .
مجلس ششم و هفتم: 19 تير 1305 گشايش يافت و مصدق و مدرس و بهار و تقي زاده و بهبهاني و وثوق الدوله از جمله 12 نماينده تهران بودند. انتخابات با مداخله نظاميان برگزار شده بود و مدرس با نمايندگان فرمايشي مخالفت كرد كه در 7 آبان 1305 ترور شد ولي زنده ماند.
در 22 مرداد 1307 مجلس ششم تمام شد و انتخابات هفتم در جو خفقان برگزار شد پس از 10 سال زنداني به كاشمر تعبيد و در 1316 كشته شد.
مجلس سيزدهم: انتخابات مجلس سيزدهم (آخرين مجلس دوره رضا شاه) در اواخر دوره رضا شاه برگزار شد اما بعد از تعيين وزيران و پس از اخراج رضا شاه يعني در جو آزادي و در شرايطي كه ايران در اشغال بود افتتاح شد. در اين زمان مجلس خيلي بي قدرت است و از نظر مردم هم هيچ محبوبيتي ندارد لذا مجلس سيزدهم اصلا منشا اثر نيست كساني كه مي خواستند خودشان را مطرح كنند انتقادهايي را به رضا شاه مطرح مي‌كنند.
مجلس چهاردهم: مجلس چهاردهم مي شود گفت از بهترين مجالسي است كه تشكيل مي شود. اين مجلس بعد از اخراج رضا خان و زماني است كه محمد رضا هنوز خيلي جوان است قدرت ندارد سازمان ندارد و آدم بي قدرت و بي تجربه اي است احزاب و گروهها و مطبوعات قدرت گرفته و پرده دري مي كنند مجلس چهاردهم يكي از مجالس آزاد است كه بوجود مي‌ايد دوره اي كه حزب توده هم نماينده دارد حتي حزب توده مي‌تواند در دولت وزير داشته باشد.
مجلس پانزدهم: مجلس پانزدهم در سال 1325 تشكيل مي شود و از اين سال به بعد محمدرضا به تدريج خودش را تثبيت مي كند. ماجراي ترور شاه كه در سال 1327 پيش مي آيد از جمله اتفاقاتي است كه به تثبيت شاه كمك مي كند و مي تواند به بهانه آن خيلي از آزادي ها را محدود كند.
ماجراي ترور شاه كه در سال 1327 پيش آمد از جمله اتفاقاتي است كه خيلي كمك مي‌كند شاه تا براي خودش يك كاريزمايي درست كند و از طرفي همين را بهانه كند كه خيلي از آزاديها را محدود سازد. چون فخرآرايي كه متهم به ترور شاه بود از يك طرف منسوبش مي‌كردند به حزب توده، از يك طرف به آيت الله كاشاني، به اين وسيله حزب توده را غير قانوني اعلام كردند. ترور شاه بهانه‌اي شد كه يكسري گروه‌ها منحل يا زير زميني بشوند، آزادي‌ها محدود شود و با محدود شدن آزادي‌ها شاه بتواند مقداري موقعيت خود را تحكيم كند. چون چند روز پيش از ترور شاه نيز آيت الله كاشاني بيانيه شديد الحني عليه انگليسيها در ايران و عليه شركت نفت انگليس صادر كرده بود، از يك طرف وانمود كردند كه ترور شاه تحت تاثير تحريكات آيت الله كاشاني است، آيت الله كاشاني را هم بازداشت و به قلعه فلك الافلاك خرم آباد تبعيدش كردند يعني بهانه‌اي شد كه همه بساط احزاب كمونيستي و مذهبي را برچيدند اما اقليتي در مجلس وجود داشت كه حسين مكي و بقايي و حائري زاده و اينها بودند. جناح اقليت ملي گرا و مذهبي در مقابل سلب آزادي‌ها به شدت مقاومت مي كرد. با برگزاري مجلس سنا و افزايش اختيارات شاه از جمله اعطاي حق انحلال مجلسين به شاه، او قدرتش خيلي بيشتر شد و اختيار عزل و نصب وزراء هم به او داده شد، شاه در واقع ميوه‌اي كه از ترور خودش در سال 1327 چيد خيلي با بركت بود هم قلع و قمع احزاب و مخالفين و هم تشكيل مجلس سنا و افزايش اختياراتش بود.
مجلس شانزدهم: در چنين شرايطي مجلس شانزدهم مي‌خواست تشكيل شود. طبيعي بود كه دوباره شرايط دوره رضاخان و ديكتاتوري مطلق بوجود آيد، لذا مصدق به همراه عده‌اي از همفكرانش در يك گروه 18 نفره در دربار متحصن شدند و از طريق تحصنشان در دربار انتخاباتي كه قرار بود برگزار شود را غير قانوني اعلام كردند، فشارهاي اينها خيلي موثر بود. جمعي كه در دربار تحصن كردند آمدند بيرون و جبهه ملي را تشكيل دادند و اتفاقات ديگري مثل ترور هژير كه وزير دربار و از عوامل با نفوذ حكومت بود باعث شد كه رژيم به وحشت بيفتد و انتخاباتي كه در تهران برگزار شده بود را باطل و انتخابات را مجدداً برگزار كند. در نتيجه انتخابات دوباره مصدق و كاشاني و عده اي از مليون توانستند به مجلس راه پيدا كنند و مجلس شانزدهم مجلسي شد كه يك اقليت قوي و موثر در آن شكل گرفت. با وجودي كه اكثريتش، متمايل به دربار و انگليسي ها بود اما اين اقليت نشان داد كه حتي اگر يك مجلس تشكيل شود كه فرمايشي هم باشد و اكثريتش درباري و حكومتي باشد اما يك اقليت مقتدر و مستقل چنان مي توانند اين اكثريتي كه ضعف دارد به خصوص اكثريت حكومتي فرمايشي كه به كاخ شيشه اي قدرت وابسته است را تحت فشار قرار دهد كه همين مجلس شانزدهم ناچار مي‌شود مصدق را به نخست وزيري انتخاب كند، با وجودي كه اكثريتشان طرفدار انگليس بودند.
تحليل آنها اين بود كه اگر نخست وزيري را به مصدق بدهند از فشار اقليت مي‌كاهند. اقليت در داخل مجلس حركت مي كرد اما چون اكثريت مجلس فرمايشي بود در واقع اكثريت مردم با آن اقليت بودند لذا اين اقليت مجلس با حمايت اكثريت مردم توانست كار را به جايي برساند كه اينها مصدق را به نخست وزيري منصوب كنند و در همين مجلس، جناح اقليت توانست طرح ملي شدن نفت را مطرح كند و نهضت ملي شدن نفت از همين مجلس شانزدهم آغاز شد آنها هم مي‌خواستند با انتخاب مصدق هم فشارها را كم كنند و هم معتقد بودند وقتي كه مصدق دولت را تشكيل داد مجبور مي شود در برابر فشارهاي خارجي تسليم شود اما اين اتفاق نيفتاد و بالاخره نهضت ملي شدن نفت پيش رفت تا جايي كه مجلس هفدهم تشكيل شد.
مجلس هفدهم: مجلس شانزدهم رئيسش جمال امامي بود كه معروف بود انگليسي است اما مجلس هفدهم چون در اين فضا تشكيل شد بهتر از مجلس قبلي بود. پارلمان ها 2 ساله بود البته هيچ وقت بطور دقيق 2 ساله عمر نكردند بعضي پارلمان‌ها 1 ساله شد بعضي ها يك ساله و نيمه شد بعضي ها 2 سال و نيمه و بيشتر شد ولي قرار بود كه پارلمان عمرش 2 ساله باشد مجلس هفدهم تشكيل گرديد و بعد رئيس مجلس آيت الله كاشاني شد. اما متاسفانه اختلافات اندك اندك كه بالا گرفت در اثر تشديد اختلافات بين كاشاني و مصدق جنبش سير نزولي پيدا كرد و مردم دلسرد شدند، اختلافات چنان بالا گرفت كه يك گروه خيلي كوچكي با تظاهرات جمع اندكي كودتا كردند به نحوي كه هيچ كس اصلا به ذهنش خطور نمي‌كرد اين حركت به معني كودتا باشد. اين جمع توانستند با چوب و چماق و چاقو راه بيفتند و در حالي كه مردم شاهد صحنه بودند و اصلا فكرش را هم نمي‌كردند كه اين به معني تغيير دولت باشد و اتفاقي بيفتد كه 25 سال ايران را به گروگان بگيرد يك گروه كوچك توانستند به خانه مصدق حمله كنند و به راحتي دولت مصدق را سرنگون كنند بعد كه دولت مصدق سرنگون شد و راديو خبر كودتا را اعلام كرد مردم متوجه شدند كه چه اتفاقي افتاده در حالي كه به راحتي مي شد با آن گروه كوچك مقابله كرد و تار و مارش ساخت. به هر حال اينها نتيجه اختلافات و دلسردي مردم بود، آيت الله كاشاني در حالي كه رئيس مجلس 17 بود بعد از كودتا همچنان رئيس مجلس ماند و بازگشت شاه به ايران را هم تبريك گفت اما مدت بسيار كوتاهي بعد از بازگشت شاه (چند ماه بعد) كار مجلس هفدهم هم خاتمه پيدا كرد و كاشاني كنار رفت و منزوي شد، چند بار هم او را به شهرباني احضار كرده و به اين وسيله تحقيرش كردند و مصدق را نيز دادگاهي كرده و محكوم و سپس تبعيد كردند.
مجلس هجدهم: از اين پس دوباره مجلس هجدهم در شرايطي تشكيل مي شود كه قدرت كاملا دست شاه است اما سال 38 دوباره اتفاق جديدي مي افتد دموكرات ها در امريكا قدرت را به دست مي گيرند. كندي رئيس جمهور آمريكا مي شود و اصلاحاتي را براي كشورهاي جهان سومي كه در حوزه نفوذ غرب بودند شروع مي كنند به خاطر اينكه رشد كمونيسم در كشورهاي مختلف آنها را به وحشت مي اندازد و لذا سياست اصلاحات را در اين كشورها در پيش مي‌گيرند شاه هم مجبور مي شود كه تن به اين اصلاحات بدهد لذا شريف امامي در سي‌ام تير 1339 وقتي مي‌خواهد انتخابات را برگزار كند اعلام آزادي احزاب مي كند و جبهه ملي دوم در اين زمان تشكيل مي شود و فعاليتهاي سياسي اوج مي گيرد. مثلا ميتينگ معروفي كه سال 39 تشكيل شد (ميتينگ ميدان جلاليه) كه هزاران نفر آنجا جمع مي‌شوند و شخصيت هاي سياسي سخنراني مي كنند اين اتفاق چندين سال بود كه در كشور رخ نداده بود. مجلسي كه تشكيل مي شود مجلسي است كه هر چند تعدادي از نيروهاي ملي در آن وارد شدند اما يكسري اصلاحات و اقدامات را نمي تواند انجام دهد از جمله براي اولين بار طرح اصلاحات ارضي در مجلس مطرح مي شود اما به دليل اينكه آيت الله بروجردي مخالف بود طرح مسكوت مي ماند تا اينكه آيت الله بروجردي در سال 40 از دنيا مي رود، آمريكاييها هم براي اينكه مي‌خواستند روند اصلاحات را سرعت ببخشند و به شاه اعتماد نداشتند و معتقد بودند كه خود شاه چون جزو ملاكين و زمين داران شده و عَلَم نخست وزير هم يكي از فئودال هاي بزرگ است اينها تن به اصلاحات نمي‌دهند لذا با فشار زياد آمريكاييها اميني روي كار آمد، روي كار آمدن اميني و فوت آيت الله بروجردي سد راه اصلاحات ارضي را برداشت البته شاه همراه فرح پس از آن به آمريكا رفت و 45 روز مقيم شد تا بالاخره امريكاييها را راضي كند كه چيزي كه مي خواهيد اميني انجام دهد خود من انجام مي دهم به اين وسيله برگشت و اميني هم با بهانه جوييها بركنار شد. سال 41 و 42 و 43 سه سالي است كه دوباره سال جنبش و شورش است . آنچه معروف به قيام سال 42 شده يك قيام نيست در واقع سه قيام است: 1 ـ نهضت انجمن هاي ايالتي و ولايتي در سال 1341 كه براي اولين بار حق راي به زنان داده مي شود يعني سه شرطي كه باعث عكس العمل علما شد يكي حذف سوگند به كلام الله مجيد يكي حذف شرط اسلاميت براي نمايندگان (كه قبلا شرط بود كه كانديدا بايد مسلمان باشد و اين شرط برداشته شد و ديگر بهايي و مسيحي و يهودي هم مي توانستند كانديدا باشند) و سوم حق راي زنان بود. اين سه شرط چون كاملا وجه مذهبي داشت باعث عكس العمل شديد شد و نزاعي كه در كشور راه افتاد باعث شد كه در آذر ماه 41 دولت لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي را پس بگيرد. براي اولين بار بود كه حق راي زنان مطرح مي شد اما بلافاصله بعد از اينكه لايحه را پس گرفتند بحث انقلاب سفيد مطرح شد كه يكي از بندهايش اصلاحات ارضي بود. انقلاب سفيد كه مطرح شد دوباره واكنش علماء را برانگيخت امام خميني هم با استفاده از آن جو سياسي كه پديد آمده بود حركت بعدي را آغاز كرد. نهضت انجمن هاي ايالتي و ولايتي يك ريشه مذهبي و انگيزه كاملا مذهبي داشت اما جو جامعه را سياسي كرد، محافل دانشگاهي به صحنه آمدند، پلاكاردهاي سياسي و شعارهاي سياسي مطرح شد و روحانيت يك پيروزي بدست آورده بود كه اين پيروزي اعتبار روحانيت را احيا كرد و در جامعه نفوذي به هم رساند. آيت الله خميني نمي خواست اين موقعيت از دست برود لذا با مخالفت با اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد جنبش را ادامه داد، بخشي از علما كناركشيدند چون در اين مرحله حركت مذهبي نبود، جنبش سياسي بود. علي رغم همه مخالفت ها در ششم بهمن 1341 رفراندوم انقلاب سفيد برگزار شد، رژيم شاه اعلام كرد كه 5 ميليون 600 هزار نفر در اين رفراندوم شركت كردند در حالي كه 6 ميليون و 98 هزار و 777 نفر حق راي داشتند و واجد شرايط بودند اعلام كرد كه 72/91 درصد مردم به انقلاب سفيد راي دادند. البته خيلي‌ها گفتند كه اين آمار تقلبي هستند اما اين ملاحظه را بايد در نظر گرفت كه انقلاب سفيد به هر حال حاوي اصولي بود كه مردم پسند بود و واقعيت اين است كه يكي از دلايل شكست جنبش در آن مقطع اين بود كه در واقع شاه و انقلاب سفيدش جلوتر از جنبش بودند شعارشان شعار پيشتاز بود مترقي تر از اين بود كه معترضين مطرح مي كردند .
ادامه مطلب