دوشنبه 11 خرداد 1383

ادامه : چشم انداز تاريخي پارلمان و دموكراسي در ايران

ادامه : چشم انداز تاريخي پارلمان و دموكراسي در ايران
مجلس بيست و يكم: اين زمينه ها شرايط جامعه را نشان مي دهد مجلس بيست و يكم انتخاباتش در 26 شهريور 42 برگزار مي شود كه دولت خودش اعلام مي كند 12 ميليون و 197 هزار و 554 نفر حق راي دارند ولي بنا به اعلام خود دولت فقط 1 ميليون و 500 هزار نفر از مردم در انتخابات مجلس 21 شركت مي كنند يعني 6/86 درصد كاهش داشتيم. جمعيت ايران هم در آن موقع 22 تا 23 ميليون نفربود. اين كه اين مجلس يعني مجلس 21 نسبت به تمام پارلمان هايي كه در تاريخ ايران داشتيم معروف است كه اين مجلس خيلي فرمايشي است و با كمترين آراي مردم تشكيل شده. در دوره رضا خان هم مجالس همه فرمايشي بودند ولي آمار اعلام شده هر چند صد در صد تقلبي بودند ولي بالاتر از اين بود. اين آمار را هم خوددولت اعلام مي كند كه 5/1 ميليون نفر يعني كمتر از 15 درصد شركت مي كنند ولي نكته جالب اين است كه مجلس 21 با اين تركيبش، همان مجلسي است كه در آن كاپيتولاسيون مطرح مي شود و با مخالفت عده اي از نمايندگان روبه رو مي شود. نكته اي كه از نظر تاريخي خيلي مهم است اينكه 40 سال است درمملكت ما عليه كاپيتولاسيون حرف مي زنند هيچ وقت اولا گفته نمي شود كه جزئيات لايحه كاپيتولاسيون چيست و بعد هم به گونه اي وانمود مي شود كه گويي رژيم تصميم گرفت و مجلس هم تصويب كرد كه ما تحت قميوميت آمريكاييها در بيابيم ولي شما مذاكرات مجلس را كه مي خوانيد مي بينيد خيلي از نكاتي كه در نطق معروف امام خميني عليه كاپيتولاسيون آمده نكاتي است كه نمايندگان خود پارلمان در مخالفت با لايحه گفتند حتي آن مثال هايي كه امام دارند نظير اينكه اگر يك سگ آمريكايي را زير بگيريد شما بايد مجازات شويد اما آنها اگر شاه را زير بگيرند يا علما را زير بگيرند اينجا نمي شود محاكمه‌شان كرد اين مثال هايي است كه خود نمايندگان پارلمان در مخالفت با اين لايحه مطرح كردند و ديگر اينكه از 136 نفر نماينده (چون 188 نفر مجلس نماينده داشته ولي 136 نفرشان حضور داشتند) 74 نفر راي موافق و 61 نفر راي مخالف مي دهند و اين نشان مي دهد حتي در اين مجلس كه فرمايشي است و با زير 15 درصد آراي مردم شكل گرفته باز هم 61 نفر در قياس با 74 نفر خيلي راي قابل توجهي است اينها مخالف كاپيتولاسيون بودند نكته قابل استنباط اين است كه تجارب نشان مي دهد به خصوص تجربه مجلس بيست و يكم نشان مي دهد كه پارلمان ها حتي در فرمايشي ترين شكلشان بازتاب دهنده صداهاي مخالفند ولو اينكه اين صداها در حد ضعيف باشد كه اين برمي گردد به خصلت ذاتي پارلمان چون حاكميت، حاكميت فردي و يكنفره نيست كه يكنفر تصميم بگيرد و اتفاق بيفتند فكر و روحيه و سليقه يك فرد حاكم نيست جمع افرادي هستند با روحيات مختلف از مناطق و اقوام مختلف با آموزش ها و تحصيلات و تربيت هاي مختلف. طبيعي است كه اين مجموعه وقتي دور هم جمع مي شوند نمي توانند يكسان بينديشند به همين دليل هيچ وقت در پارلمان يكدستي به وجود نمي آيد و وقتي كه در يك كشوري نهاد پارلمان و انتخابات وجود داشته باشد حتي اگر اين نهاد به صورت نيمه فرمايشي باشد امكان ندارد كه حاكميت يگانه در اين كشورها به وجود بيايد.
بعد از آن پارلمان‌هايي كه در ايران شكل مي گيرد پارلمان هايي است كه يك مقدار محدود است به رقابت بين احزاب پان ايرانيست و حزب مردم و حزب ايران نوين كه احزاب حكومتي هستند البته حزب ايران نوين حزبي است كه گرايشات روشنفكري بيشتر دارد حزبي كه حسنعلي منصور و هويدا پايه گذاري كردند و تحصيلكرده هاي زيادي در آن عضو هستند منتها اينها حزب هاي حكومتي اند و پايگاه اجتماعي ندارند اما به هرحال به خاطر اينكه آن حزب مردم كه عَلَم ليدر آن بوده و يكي از فئودال هاي سنتي است در مقايسه با ايران نوين كه افراد تحصيلكرده و روشنفكر در آن هستند دو جناح را تشكيل مي دهند كه اين مي شود جناح مترقي يا ترقي خواه در حكومت و آن يكي مي شود جناح سنتي و محافظه كار. حزب پان ـ ايرانيست هم ضعيف تر نسبت به اينها. تا اينكه سال 53 شاه همه احزاب را منحل اعلام مي كند و حزب واحد رستاخيز را تشكيل مي دهد و مي گويد بايستي همه اين رقابت ها در درون حزب صورت بگيرد در خود حزب رستاخيز جناح ترقي خواه و جناح رقيب آن به وجود مي‌آيد. از آن پس پارلمان با مشاركت پايين و رقابت به اصطلاح همين احزاب دولتي شكل مي گيرد. مجلس بيست و چهارم كه انتخابات آن در خرداد1354 برگزار شد آخرين پارلمان تا پيش از انقلاب اسلامي بود كه با اوجگيري انقلاب پس از شهريور 1357 به تدريج نمايندگان استعفا دادند يا به موضع نمايشي مخالف خواني با حكومت پرداختند و در بهمن 57 عملا ديگر مجلس تعطيل شد. آنچه كه مهم است اين كه ما در اين بحث در واقع مي خواهيم نشان دهيم سير تكاملي پارلمان و انتخابات در ايران را از مجلس اول كه آن قانون انتخابات را داشت و محدوديت هايي كه براي انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان تعيين مي‌كنند و شرايط مالي كه مي‌گذارند و موضوعات و نوع بحث هايي كه آنجا وجود دارد و هر چي كه جلو مي‌آيد و شكل پيدا مي كند تا امروز. اما بعد از وقوع انقلاب ايران چند تا اتفاق مي افتد يكي اينكه پارلمان به صورت پارلمان 4 ساله است، 4 سال يكبار و اين بار حق انحلال مجلس به هيچ قوه اي و قدرتي داده نمي شود اين وضعيت يك مقدار زيادي تحت تاثير شكوه مردمي انقلاب است چون انقلاب ايران يكي از مردمي ترين انقلابات قرن بيستم بود. طبقاتي نبود، اقتصادي نبود كه مثلا طبقه كارگر و دهقانان يا طبقه معيني در آن شركت كند انقلابي بود كه بورژوا و خرده بورژوا و ملاكين و دهقانان و كارگران و مذهبيون همه در آن شركت داشتند و فقط احزاب وابسته كه از بند ناف حكومت ارتزاق مي كردند خود را در مقابل اين جبهه قرار دادند.
لذا اين وجه مردمي انقلاب خودش را به قانون اساسي تحميل كرد به گونه اي كه اين قدر ذهنيت و انديشه رهبري انقلاب را هم تحت الشعاع قرار مي دهد كه كسي كه قبل از انقلاب به ولايت فقيه فكر مي كند وقتي شعار حكومت اسلامي داده مي شود از پاريس پيغام مي دهد كه شعار استقلال ، آزادي، حكومت اسلامي بشود استقلال، آزادي جمهوري اسلامي. اين جمهوريت به خاطر تاثير عميقي است كه حضور مردم در انديشه سياستمداران و مذهبيون ما گذاشته، در واقع خود مردم هستند كه با اين حركتشان يك گامي به سمت دمكراسي برمي‌دارند و مجلس جايگاهي را پيدا مي كند كه اين جايگاه را قبلا نداشته و به قول خود امام خميني مي شود عصاره فضائل ملت، مجلسي است كه حق عزل و نصب وزراء را پيدا مي كند، وزراء بايد راي اعتماد بگيرند مجلس مي‌تواند وزراء را استيضاح كند، بركنار كند. رئيس جمهور با وجود اينكه خودش يك مقام انتخابي است تحت نظارت مجلس و پاسخگويي آن است. قبل از انقلاب ايران شما يك نهاد انتخابي داريد به اسم پارلمان، يك نهاد انتصابي داريد به اسم سلطنت بعد از انقلاب گرچه سلطنت خودش را در شكل ديگري باز توليد مي كند اما در اين بين در قوه مجريه كه قبلا در اختيار شاه بود و جزو نهاد انتصابي بود يك دوگانگي به وجود مي‌آيد چون قوه مجريه تبديل به نهاد انتخابي مي شود و اختياراتي پيدا مي كند زير نفوذ مجلس قرار مي گيرد و به هر حال يك گام به دموكراسي نزديك تر مي شود. نكته ديگر اينكه زن و مرد يكسان حق راي پيدا مي كنند همه اقوام در كشور و اقليت هاي مذهبي حق راي دارند و نماينده در مجلس پيدا مي كنند ما قبلا چند نوبت ديديم كه يك دوره مجلس 2 سال تعطيل شد يك دوره 1 سال و نيم، يك دوره 11 ماه و گاهي مجالس چند ماه يا چند سال به تعطيلي مي خورد اما در قانون اساسي كنوني حتي يك روز هم نمي شود مجلس را تعطيل كرد. اگر يك روز مجلس تعطيل شود كل نظام و همه تصميم گيري هايش غيرقانوني است به هر حال اقتدار مجلس بيشتر مي‌شود اگر قبلا فترت و توقفي بين مجالس وجود داشت امروز اين ديگر اتفاق نمي افتد و راه قانونيش بسته شده چون كل نظام غير قانوني مي‌شود. چون شرايط جهاني هم تغيير كرده جامعه بين المللي نيز نمي‌پذيرد، امروز در عمده كشورها هيچ تصميمي توسط دولت ها بدون عبور از پارلمان اتخاذ نمي شود. نكته ديگري هم كه مفيد است اينكه در تمام انتخابات قبلي هميشه در آستانه انتخابات احزاب فعال مي شوند بسياري از احزاب سياسي در تاريخ ايران در آستانه انتخاب به وجود مي آيند و بهانه پيدايششان انتخاب بوده است. اين از يك طرف رويدادي مثبت بود و از يك طرف رويداد منفي. مثبت بود به اين دليل كه نفس ايجاد انگيزه كار حزبي و تاسيس حزب كاري مثبت است به هر بهانه اي كه باشد و لو به بهانه انتخابات اما موسمي بودن احزاب باعث مي شود كه پديده تحزب يك پديده ناپايدار در جامعه ما باشد واحزاب را موسمي كند. از طرفي احزاب در كشور ما براساس همين تجربه كه هميشه در آستانه انتخابات به وجود مي‌آيند يا فعال مي شوند مثلا جبهه ملي اول، دوم و سوم هميشه در آستانه انتخابات بوده كه شكل گرفته و به بهانه انتخابات فعال شده است اين نشان مي دهد كه در كشور ما احزاب محصول پارلمانتاريزم بودند نه اينكه پارلمان محصول احزاب باشد و هدف از تشكيل حزب هم به دليل همين نحوه شكل گيريش (چه در مجالس اول و دوم مشروطه چه بعد از آن و چه امروز) راه يافتن به مجلس و كسب نفوذ سياسي بوده. يكي ديگر از مزيت هاي پارلمان پس از انقلاب كه تحت تاثير شكوه مردمي انقلاب به وجود آمده اين است كه در قانون اساسي گنجانده مي شود كه حاكميت با راي مردم است در طول 25 سال، 25 انتخابات برگزار مي شود و اين نهاد را كه يكصد سال از عمرش مي گذرد بيش از پيش تثبيت مي كند و درخت دموكراسي بعد از انقلاب پربارتر و تنومند تر مي شود با وجود تمام اين مزيت ها اما ما هنوز تا رسيدن به يك نظام دموكراتيك و پارلمانتاريسم كامل فاصله داريم . تنها مي شود گفت در مجالس بعد از انقلاب بهترين و آزادترين مجالس، مجلس اول و ششم بوده مجلس اول به دليل آزاديهاي بعد از انقلاب تداعي كننده آزاديهاي بعد از شهريور 1320 است كه احزاب و گروهها نمي روند مجوز تشكيل حزب بگيرند هيچكس نمي رود مجوز روزنامه بگيرد همه با استفاده از فضاي آزادي كه به وجود آمده آزادانه حزب تشكيل مي دهند، مطبوعات را تاسيس مي كنند و مجلس اول در اين شرايط به وجود مي آيد به همين دليل مجلس اول جمهوري اسلامي خيلي مجلس متنوع و متكثري است هر چند كه به هر حال يك جرياني مي‌تواند به خاطر قدرتي كه پيدا مي كند آن روزهاي آخر مجلس را خراب كند مجلس ششم هم نه به دليل اينكه حكومت مي خواسته بلكه به دليل اينكه يك جنبش اجتماعي بعد از دوم خرداد به وجود مي آيد و مردم جريان را به حكومت تحميل مي كنند وقتي انتخابات دوم خرداد مي شود بخش مسلط حكومت به هيچ وجه حاضر نيست راي مردم را بپذيرد در انتخابات دوم خرداد هم با اين پيش بيني كه خاتمي ممكن است با 4، 5 ميليون راي بيايد انتخابات گرم بشود، مشاركتي هم به وجود بيايد و به آن كسي كه از قبل براي رياست جمهوري آماده اش كرده اند و حتي كابينه‌‌اش را هم از يكسال قبل از انتخابات دوم خرداد تعين كرده بودند مشروعيتي داده شود رقابت را پذيرفتند اما با يك رويداد غافلگيرانه و غيره منتظره روبرو مي شوند مردم از اين فرصت تاريخي استفاده مي كنند، فرصتي كه خود حكومت به وجود آورده، حكومتي كه نمي خواهد اين اتفاق بيفتد و چنان آرايي به صندوق ها ريخته مي شود ولي به اين جمع بندي مي رسند كه آگر آراي واقعي و پيروز واقعي اعلام نشود ممكن است كشور دچار بحران شود. انتخابات مجلس ششم نيز به همين دليل تاييد شد. كشمكش طولاني كه سر انتخابات تهران بود را اگر بخاطر داشته باشيد، نهايتا به اين دليل به نفع نمايندگان تمام شد، هر چند آنجا هم بازيهاي سياسي درآوردند در مورد راي آقاي هاشمي رفسنجاني و حذف عليرضا رجايي اما به هر حال اين كه مجبور شدند نمايندگان تهران را بپذيرند، شايد از بيم بروز يك انفجار اجتماعي و شورش و اعتراض بود.
به اين دليل مي گوييم جامعه و مردم خودشان را به سيستم تحميل كردند، لذا پارلماني شكل گرفت كه در مجموع به اعتقاد من كارنامه‌اش مثبت است. ترديدي نيست كه بخش مسلط حكومت، مجلس و دولت و نهادهاي انتخابي را فلج و زمين گير كرد و در طول چهار سال نگذاشتند حتي يك مصوبه كه اصلاح طلبها بتوانند به آن ببالند و افتخار كنند از اين مجلس عبور كند. دستور اين بود كه از اين مجلس حتي يك كار درخشان و مثبت نبايد در آيد مگر آنچه كه آنها بپسندند. به همين دليل به اعتقاد من بايد با مجلس ششم قدري منصفانه تر برخورد كرد. به هر حال نمايندگان مجلس بايد كارقانوني مي كردند. آنها با همين قانون راي آورده بودند و بر اساس همين قانون هيچ اختياري جز وضع كردن قانون نداشته و اين كار را انجام دادند. يكي از مهمترين دستاوردهاي مجلس ششم اين بود كه ما بفهميم كه وجود يك شوراي نگهبان چگونه مي تواند اراده يك ملت را براي ايجاد اصلاحات فلج و زمين گير كند و در مجلس ششم اين واقعيت عريان شد و در معرض ديد همگان قرار گرفت. از طرفي بر خلاف اين كه مي‌گويند اين مجلس فقط به سياست پرداخت، مي بينيم كه قوانين اقتصادي مهمي هم در اين مجلس به تصويب رسيد. كشور ما، كشوري است كه به خاطر مشكلات اقتصادي اي كه دارد، سرمايه گذاري خارجي مي تواند يكي از مؤثرترين راهها براي حل مشكلات اقتصادي‌اش باشد، كما اين كه بسياري از كشورهايي كه توانسته اند توسعه يافتگي را پشت سر بگذارند، با استفاده از سرمايه گذاري خارجي بوده است. حتي كشور ما شرايطي داشت كه خيلي نيازمند سرمايه گذاري خارجي نبود، كافي بود شرايطي ايجاد شود كه سرمايه ايرانيان خارج از كشور به داخل جذب شود چون 600 ميليارد دلار نقدينگي ايرانيان مقيم خارج است حتي شوراي نگهبان اجازه نداد كه سرمايه اين ايرانيان به كشور تزريق شود كه اگر اين اتفاق مي افتاد، واقعا بسياري از مشكلات اقتصادي مردم حل مي شد. اما مجلس ششم اگر چه در زمينه قانون گذاري به بن بست رسيد و شوراي نگهبان و جناح مسلط حكومت آن را زمين گير كرد، ولي در بخش هاي ديگري كه در توانش بود، آگاهي سياسي جامعه را بسيار بالا برد، افشاگري كرد، اين افشاگري ها اهميت فوق العاده اي دارد. براي اولين بار درتاريخ يكصد ساله پارلمان اتفاقاتي افتاد كه شايد در بسياري از پارلمان هاي دنيا بي نظير است. براي اولين بار است كه پارلماني در برابر قوه قضائيه و احكام غير عادلانه آن مي‌ايستد در همه جاي دنيا قوه قضائيه براي جلوگيري از ديكتاتوري قوه مجريه و مقننه عمل مي كند. اما در كشور ما چيزي كه خيلي از اروپائي ها را گيج كرده همين است كه اين پارلمان و قوه مجريه است كه در برابر ديكتاتوري قوه قضائيه ايستاده است و مجلس تا جايي پيش مي رود كه نمايندگانش در معرض خطر قرار مي گيرند هر جا كه دست مجلس باز بوده و جناح مسلط نتوانسته ممانعت كند، وظيفه اش را خوب انجام داده است . تهيه گزارش هاي كميسيون اصل نود، گزارش تخلفات دستگاه قضائي درباره پرونده‌هاي سياسي و مطبوعاتي و چند گزارش ديگر كه در صحن مجلس خوانده شد، بسياراقدام با اهميتي بوده است. اين كه نماينده مجلس بيايد دادستان نالايقي را زير سوال قرار دهد، و براي اولين بار در پارلمان نامه به رهبري نوشته شود و به گونه اي ايشان را مورد سوال قرار دهند و نشان دهند كه مسئوليت اعمال قوه قضائيه متوجه رهبري هم مي شود. و يا اين كه رئيس قوه مقننه اعلام كند كه حكم قوه قضائيه حكم ننگين است اينها اتفاقاتي است كه همان طور كه ما در مجالس گذشته مي بينيم اهميت بعضي از تصميمات و موضعگيري ها، امروز بر ما روشن مي شود، محققين در سالهاي آينده اينها را به عنوان اتفاقات بسيار مهمي كه در تاريخ بي سابقه بوده، نشان مي‌دهند. بنابراين در مجموع بايد، آنچه را كه به خود نمايندگان مجلس ششم مربوط مي شود نه به كارهايي كه نتوانسته اند انجام دهند، مثبت دانست. ممكن است انتقادهايي به عملكرد مجلس وارد شود مثل اين موضوع كه در مجلس ششم بيش از مجلس پنجم نمايندگان به سفرهاي خارجي رفته يا براي رفتن به اين سفرها صف كشيدند. نمونه هايي از اين قبيل به عنوان انتقاد از مجلس ششم كم نيست. با وجود همه اينها اگر نمرات مثبت و منفي را كنار هم بگذاريم، در بخشي كه به اختيارات نمايندگان مربوط مي شود كارنامه مثبت است.