جمعه 1 اسفند 1382

عيد ما روزيست كز ظلم آثاري نباشد

مجري راديو فرانسه در آغاز گفتگو از عمادالدين باقي خواست پيام شادباشي بمناسبت نوروز بگويد و وي در پاسخ گفت:
باقي: براي همه مردم ايران و براي زندانيان آرزوي رهايي و سرسبزي دارم سبز و خرم چون بهار اما عيد واقعي ما روزي است كه ديگر كسي بخاطر ابراز عقيده و ديدگاه سياسي‌اش زنداني نشود. آخر چگونه مي توان رنجور نبود هنگامي كه

مصاحبه با راديو فرانسه 1/1/1383

مجري راديو فرانسه در آغاز گفتگو از عمادالدين باقي خواست پيام شادباشي بمناسبت نوروز بگويد؟ باقي: براي همه مردم ايران و براي زندانيان آرزوي رهايي و سرسبزي دارم سبز و خرم چون بهار اما عيد واقعي ما روزي است كه ديگر كسي بخاطر ابراز عقيده و ديدگاه سياسي‌اش زنداني نشود. آخر چگونه مي توان رنجور نبود هنگامي كه پژوهشگران برجسته اي چون حسين قاضيان و يوسفي اشكوري و عباس عبدي با اتهامات ناروايي در بند هستند چگونه مي توان شادمان بود در حالي كه استاد دانشگاه و جانباز جنگ دكتر آقاجري محبوس است و يا فرهيختگاني چون تقي رحماني و هدي صابر و رضا عليجاني و حقوقداناني مانند ناصر زرافشان در جمع خانواده شان نيستند و يا روزنامه نگاراني چون انصافعلي هدايت و اكبر گنجي و سيامك پورزند به ناحق زنداني‌اند. چگونه مي توان از بهار طبيعت دلي بهاري پيدا كرد هنگامي كه دلهاي خانواده هاي بسياري پائيزي است خانواده هاي فعالان سياسي چون حشمت الله طبرزدي، عباس فخرآور، عليرضا جباري و دانشجوياني چون احمد باطبي و برادران محمدي و زندانياني كه عدد آنها به چهل تن مي رسد و اين ها فقط زندانياني هستند كه به گناه عقيده و تفكر سياسي شان زنداني هستند نه زندانيان سياسي سازمان هاي ديگر كه بخاطر اعمال شان گرفتار شده اند. نمي دانم زندان ابزاران چگونه مي توانند شب ها به آرامي بياسايند و عيد را شادي كنند ولي مي دانم كه به قول شاعر
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوي ما آيد نداها را صدا
و آنها بايد با خود بينديشند كه ممكن است خودشان هم روزي در نوبت باشند و به قول خداوند: تلك الايام نداولها بين الناس. و يا به قول شاعر: بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر، ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت.
راديو فرانسه پرسيد: چون شما خودمدتي را در زندان بوده ايد مي توانيد خاطره اي بگوييد و احساس زنداني را در اين روزها بيان كنيد؟ باقي: من سه بهار را در زندان بودم، قريب به سه سال و در اين روزها احساس او و آنچه زنداني را مي آزارد اين است كه خانواده‌اش بخاطر در بند بودن عزيز و عضوي از خانواده نمي تواند مانند بقيه مردم شاد باشد و عيد داشته باشد.