سه شنبه 25 اسفند 1383

آتش طور كجا، موعد ديدار كجاست

درباره مهم ترين اخبار خوب و بد حقوق بشري در سپهر داخلي و خارجي

ويژه نامه 200 صفحه اي نوروزي ، ضميمه روزنامه شرق 25 اسفند 1383 برابر با 15 مارس 2005

پرسش پيرامون اهم وقايع است در سالي كه گذشت. اهميت پاره‌اي از حوادث عالم در كانون وفاق عالميان است. باز گفتن اين اجماع ، توضيح واضح و تحصيل حاصل است و باز جستني در آن نيست. از اين رو در پاسخ آن پرسش بايد پله‌اي از حوادث جهانشمول فرود آمد.
گر از رويداد‌هايي جهانشمول بگذريم كه يا جهان را تحت تاثير قرار داده‌اند ( مانند سونامي اقيانوس هند با بيش از 180 هزار كشته ) و يا رخدادي كه نظم جهاني را دستخوش تحول ساخته (همچون 11 سپتامبر 2001) آنگاه پرسش ياد شده پرسش از بداهت‌ها نيست و قابليت پاسخ‌گيري و فوران بحث و قيل و قال مي‌يابد.
اما هر كه از ظن خويش ياري مي‌جويد و از پس روزن و عينكي به جهان پيرامونش مي‌نگرد. آنكه اهل سياست بين الملل است انقلاب مخلمين اوكراين و لبنان را و آنكه سر در گرو بلاياي منطقه اي دارد، انتخابات عراق را مهم‌ترين مي‌خواند. آنكه مرد نجوم است عبور زهره از مقابل خورشيد را بزرگترين رخداد كهكشان مي داند. اصحاب اقتصاد مهم‌ترين رويداد اقتصادي در جهان و بلكه ايران را عبور بهاي نفت از مرز 50 دلار مي‌دانند و به عنوان مهمترين خبر صرفاً داخلي خود كفايي گندم را.
اما از منظر حقوق بشر حكايت، حكايت ديگري است. در سپهر داخلي و در سپهر بين المللي مي‌توان دو نوع خبر خوب و بد داشت.
اهم رويداد‌هاي غم بار حقوق بشري در سپهر جهاني:

پاييز دو بنيانگذار : به زعم نگارنده گرچه ترور ، جنگ ، زندان و شكنجه و اعدام و نقض حقوق بشر در همه ابعادش همچنان در جهان ادامه داشته اما ضايعه فقدان دو تن از بزرگان و بنيانگذاران دو سازمان مهم بين المللي حقوق بشر چون صاعقه‌اي در اين آسمان بوده است. برخي شخصيت‌ها، فكور و اثر گذارند و با همه بزرگي‌شان و انديشه ورزي‌شان در قامت يك شخص جلوه مي‌كنند اما برخي از آنها از مرز يك شخصيت گذر كرده و به يك نهاد تبديل گرديده‌اند و در قامت نهادي ظاهر شده اند. كاركرد آنها همچون كاركرد يك نهاد و چند بعدي است و بودن آنها فراتر از بودن يك فرد - هر چند بزرگ- است. اين دو تن چنين بودند.
دكتر احمد عثماني :
ما را به ميزباني صياد الفتي ست
ورنه به بيم ناله، قفس مي توان شكست
دكتر احمد عثماني در روز 8 مارس 1943 در تونس چشم به جهان گشود. در دوران مبارزات دانشجويي مدتي تحت تعقيب پليس قرار داشت و زندگي مخفي پيشه كرد. اواخر دهه 60 ميلادي كه ميشل فوكونيز مدتي را در تونس بسر مي‌برد احمد عثماني نزد او مخفي شد. عثماني در تونس بازداشت و 12 سال را به صورت ناپيوسته در زندان سپري كرد. در يكي از روزها كه همسرش موفق به ملاقات او گرديد نامه‌اي درباره شكنجه و بدرفتاري با خويش در زندان را به كمك همسرش به بيرون رساند. اين نامه در مطبوعات فرانسه نيز كه دولتش حامي رژيم تونس بود انعكاس گسترده‌اي يافت. ژان پل سارتر متفكر نامدار فرانسوي در نشريه خويش به نام « عصر جديد » متن كامل آن را انتشار داد و حمايت‌هاي او سودمند افتاد. با افزايش فشار افكار عمومي ، احمد آزاد شد. او پس از رهايي به فرانسه رفت. حلقه‌اي از زندگي احمد عثماني كه او را با بننسون (كه پاييز عمرش دومين صاعقه در سال 83 بود) پيوند مي‌دهد اين است كه او نخست با دفتر سازمان عفو بين الملل همكاري خويش را آغاز كرد. اين سازمان تلاش گسترده‌اي براي آزادي او از زندان انجام داده بود اما خاطره‌هاي زندان راه ديگري را فرا روي عثماني مي‌نهاد. در ديداري كه چندي پيش از درگذشت او در تهران داشتيم، شرحي درباره چگونگي تاسيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان طلبيد. برايش اين حكايت را تقرير كردم كه پيش از زنداني شدنم دغدغه دفاع از زندانيان سياسي را داشتم و به همين منظور انجمني بر پا شد كه در همان آغاز شكل‌گيريش روانه زندان شدم و كار آن نافرجام ماند اما تجربه زندان اين پند را در پي داشت كه روزگار زندانيان غير سياسي بسي ناگوارتر است و آنان فراموش شدگاني در گورستان زندگانند حال آنكه اگر مجرم باشند نيز انسانند و حقوقي دارند. احمد عثماني با تبسمي زيبا پاسخ داد كه او نيز چنين حكايتي داشته است . شرحي از زندگي پر بارش را باز گفت و در خلال آن نشان داد كه در سازمان عفو بين الملل به زندانيان سياسي و عقيدتي التفات داشتند اما پس از آن در اين انديشه فرو رفت كه اكنون سازمان عفو بين‌الملل و نيز سازمان‌هاي ديگري چون ديده‌بان حقوق بشر وجود دارند و بايد به پر كردن خلاء ديگري همت گماشت. او از سازمان Amnesty جدا شد و به همراه تني چند از دوستان خويش سازمان بين المللي اصلاحات جزايي(PRI)را تاسيس كردند كه به همه زندانيان و شرايط آنها صرفنظر از اينكه به چه موجبي محبوس هستند التفات ورزند. 9 نوامبر 1989 درست روزي كه ديوار برلين فرو ريخت، PRI متولد شد.
ازآن پس عثماني يك انسان مهاجر به معناي كامل بود. زندگي او در يك چمدان خلاصه مي‌شد و هر روز از اين ديار به‌ آن ديار مي‌رفت و بذرهايش را مي‌پاشيد. انسان خستگي ناپذيري بود كه در سفرها لحظه‌اي را از دست نمي داد و از بامداد تا ديرترين زمان شامگاهي كار مي‌كرد. آخرين ديدارمان را فراموش نمي‌كنم كه به گفته خودش از 5 صبح برخاسته بود و براي Workshop انجمن دفاع از حقوق كودك از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر را سپري كرد و پس از آن تا 12 نيمه شب با او و همراهانش ديدار داشتيم. روز بعد نيز همين ديدار تكرار شد. ايمان و اعتقاد او به راهي كه داشت خانواده‌اي شكيبا را همراه و همسفر زندگي‌اش ساخته بود. آنان از حقوق خويش مي‌گذشتند تا انسان هاي بيشتري از درياي وجود اين مهاجر و مسافر خستگي‌ناپذير جرعه‌هايي بنوشند.
عثماني انساني مثبت گرا بود. او بيشتر مي‌كوشيد نيمه پر ليوان را بنگرد. مثبت گرايي او اميد را در خودش و همكارانش همواره مي‌دميد. فروتني وي از ديگر ويژگي‌هايش بود. همكارانش مي‌گويند براي همگان احترام يكساني قائل بود و با وجود رياست بر PRI حس يك خدمتكار را داشت. اهل عمل بود و به جاي شعار پردازي و در برج آج نظريه پردازي نشستن، عملگرايي توأم با نظريه پردازي را مي‌پسنديد. او بسيار خونگرم بود. تجربه آشنايي كوتاه من نشان داد چنان صميمي بود كه با دوبار همصحبتي گويي سالهاست او را مي‌شناسي و مصافحه و معانقه گرم او از خاطر انسان محو نمي‌شود. احمد عثماني مي‌گفت ما در جوامع متهم به نقض حقوق بشر نيز هم با دولت هم با جامعه مدني كار مي‌كنيم. اگر با دولت‌ها كار نكنيم اجازه نخواهند داد با جامعه مدني همكاري ورزيم. سرانجام نيز اين دولت‌ها هستند كه بايد آموزه‌هاي حقوق بشري را آويزه گوش خويش سازند.
زرير مرآت از همكاران پيشين او مي‌گفت دو سال با عثماني گفتگو داشت تا او را براي سفر به زادگاهش ايران متقاعد سازد. نگرش منفي گسترده‌اي كه درباره ايران وجود داشت مانع بود. زرير مرآت در گوش او زمزمه مي‌كند كه ما به افريقا و روسيه و هر دياري رفته‌ايم اما در ايران انسان‌هايي هستند و ميراث و تاريخي وجود دارد كه بستر مساعدي براي حقوق بشر را مهيا ساخته. او به ايران آمد و با وجود اينكه به كشورهاي زيادي سفر كرده بود از آن پس چنان دلبسته اين سرزمين و استعدادهايش گرديد و نگرش او تغيير يافت كه از آن پس عثماني بود كه پافشاري داشت ايران مهم است و بايد به‌ آن پرداخت. اما ديري نپاييد كه در يكي از اين سفرها جغد اجل بر شانه او نشست. او براي سميناري به رباط مراكش عزيمت كرده بود كه در روز 18 آذر 1383 ، برابر با 8 دسامبر 2005 در خيابان نزديك هتل محل اقامت خويش بر اثر تصادف با يك اتومبيل ، چشمه جوشان وجود پر فيض‌اش خشكيد. آري در يك لحظه رفت و به قول آزاده نيكنام همكار سوگوار ديگرش اگر بخاطر يك تلفن يا هر دليل ديگري فقط چند ثانيه زودتر يا ديرتر از آن نقطه خيابان مي‌گذشت چنين فاجعه‌اي رخ نمي‌داد اما گويي چنين است كه « فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون» (اعراف /34) هر جامعه‌اي و هر انسانسي مدتي و پاياني دارد و آنگاه كه پايان كار و اجل‌شان فرا رسد نه لحظه‌اي به تاخير و نه لحظه‌اي جلو مي‌افتد.

پيتر بننسون:
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست
او بنيانگذار سازمان عفو بين الملل Amnesty بود كه روز شنبه 8 اسفند 1383 برابر با فوريه 2005 در سن 83 سالگي در بيمارستان در آكسفورد لندن در گذشت. Peter Benenson در 1961 اين سازمان را بنيان نهاد. سازمان عفو بين الملل امروز يكي از مهم‌ترين نهادهاي مستقل حقوق بشري در سطح جهان است اما اين پديده بزرگ از نقطه‌اي ظاهراً كوچك آغاز شد. هزاران نفر اين خبر را در روزنامه ‌ها مي‌خواندند كه در ليسبون ، دو دانشجوي پرتقالي در يك كافه به اتهام نوشيدن جامي «به‌ سلامتي آزادي» دستگير و زنداني شده‌اند. اما همه آنانكه اين خبر را خواندند مانند ميليون‌ها انسان ديگر كه هر روز صدها خبر از اين نوع در جهان رخ مي‌دهد و آن را مي‌خوانند و از كنار آن عبور مي كنند، روزنامه را به كناري مي‌اندازند و شايد خبر را فراموش مي‌كنند تا روزي ديگر و خبري ديگر . گويي ما ملس شده ايم و قساوت آموخته‌ايم و جزيي از سرگرمي هاي خواندني و تفريحات سالم مان شده است كه اخبار قتل‌ها ، خشونت‌ها، اعدام‌ها ، آدم ربايي ها و زندان‌ها و ... را بخوانيم و بر خويشتن نلرزيم و به سهم فردي خويش گامي براي زدودن اين لكه هاي ننگ از دامن كرامت انسان برنداريم. اما براي پيتر بننسون اين خبر انگيزه‌اي شد براي تاسيس سازمان عفو بين الملل براي رسيدگي به امور زندانيان جهان و توانست حقوق بشر را به صورت يك جريان نيرومند بين المللي در آرد. اگر هر يك از خوانندگان به قدر خردلي از خرمن غيرت بننسون را داشتند يا اگر داشتند به كار مي‌بستند امروز جهاني سرشار از صلح و معنويت و آزادي داشتيم . بهشت را روي زمين تجربه مي‌كرديم . طبيعت سرشار از زيبايي و لذت و طراوت است و شر و زهر و تلخي قائم به وجود خود انسان است.
اگر احمد عثماني ها و بننسون ‌ها تكثير شوند جهاني سرشار از روشنايي خواهيم داشت. سخن نغز بننسون است كه «ما شمعي برمي‌افروزيم كه خاموش نخواهد شد» و به گفته خويش با ابهام از يك ضرب‌المثل كهن چيني «روشن كردن شمع بهتر از نفرين كردن به تاريكي است» آري به جاي نق زدن و شكوه و نفي و سلب و فرياد عليه تاريكي بهتر است شمعي بيفروزيم و با هزاران هزار شمع ديگر تاريكي رخت بر خواهد بست. اين شمع به نمادي در حصار سيم خاردار در آرم سازمان عفو بين‌الملل تبديل شده است. امروز چراغ حيات جسماني بننسون خاموش شده اما او در خاطره‌ها مانده است و يارانش چون Kate willing و Drevery Dyke و دهها همكار ديگرشان و ميليون‌ها عضو اين سازمان در جهان راه او را ادامه مي‌دهند.
سازمان عفو بين‌الملل توانست توافقنامه هايي را براي دفاع از حقوق انسان‌ها از قبيل منع شكنجه و منع اعدام به تصويب سازمان ملل متحد برساند. بايد با برپايي اين نهاد‌ها نگذاشت شهروندان در برابر قدرتمندان بي دفاع باشند. اينك بننسون و عثماني و سازمان‌هاي PRI و Amnesty ميراث بشريت‌اند.
جهان پيراست و بي بنياد، از اين فرهاد كش فرياد
كه كرد افسون و نيرنگش ملول از جان شيرينم
اهم رويدادهاي خوشايند حقوق بشري در سپهر جهاني:
شايد ناگزير باشم به رغم عنوان اين فراز از گفتار، طليعه ناخوشايندي براي آن رقم زنم. هنگامي كه در صدد بيان رويدادهاي ناخوشايند بودم فراواني آنچه بي تأمل به ذهن متبادر مي‌شد، احصاي موارد را دشوار ساخته بود اما هنگامي كه در جستجوي اخبار خوشايند بر آمدم گويي بايد با چراغ جستجو كرد و فراوان كاويد تا مصداقي به دست آورد.
خبر لغو مجازات اعدام در تركيه و تاجيكستان از آنرو اهميت داشت كه نخستين بار در يك كشور اسلامي، دولتي كه متعلق به اصلاح طلبان مذهبي است و براي نخستين بار در حكومت لائيك تركيه با فرايندي دموكراتيك قدرت را به دست گرفته است اين گام را برداشت. خبر برگزاري انتخابات در كويت و بحرين كه براي نخستين بار به زنان در اين دو كشور حق رأي داده شد نمايشگر تحول ديگري در ممالك اسلامي است. گرچه اين رويداد در كويت متعلق به سال پيش بود اما بدون شك بر وقوع رويداد مشابهي در بحرين در سال جاري اثر گذار بود. مورد ديگر كه شايد از فرط فقر اخبار خوشايند حقوق بشري بتوان در زمره اين بحث قرار داد دادگاه صدام حسين بود. در جهان سوم براي نخستين بار بود كه به جاي تعجيل در انتقام و كشتن، حتي براي جنايتكارترين رهبر سياسي در اين منطقه دادگاهي برگزار شد و حق اخذ وكيل و دفاع در دادگاه علني به او دادند و فرايندي حقوق بشري را درباره يكي از بزرگترين دشمنان حقوق بشر ملخوط داشتند. اما شايد بتوان نخستين خبر را مهم‌ترين آنها دانست.
اهم رويدادهاي غم‌بار حقوق بشري در سپهر داخلي :
در اين باب غني‌تر هستيم و خبر فراوان داشته‌ايم. صدور حكم 16 سال زندان براي يك زنداني سياسي(حشمت الله طبرزدي)، حكم 15 سال زندان براي متهم ديگر(ارژنگ داوودي) و 14 سال براي يك روزنامه نگار(ارش سيگارچي)، همچنين بازداشت حدود 80 فعال سياسي و مطبوعاتي و وبلاگ نويس، در تهران و برخي از شهرستان‌ها، بد رفتاري‌هايي كه نسبت به تعدادي از وبلاگ نويسان رخ داد و منجر به مداخله مثبت رئيس قوه قضاييه گرديد، دادگاه زهرا كاظمي و مسايل پيرامون آن، توقيف روزنامه‌هاي ياس نو و وقايع اتفاقيه، توقف انتشار روزنامه جمهوريت، توقيف مجله آفتاب و لغو امتياز مجله جامعه نو، ادامه بازداشت و بلاتكليفي سه شخصيت ملي- مذهبي (تقي رحماني، رضا عليجاني، هدي صابر) كه عليرغم دستور دادگاه مبني بر آزادي آنان اما اراده‌هاي ديگري اين سه تن را در حبس نگه داشت، عدم رهايي ساير فعالان مطبوعاتي و سياسي، بازداشت خانواده‌هاي معترض زندانيان در برابر دفتر سازمان ملل و غيره اما كدام‌يك مهمتر بود؟ به عقيده نگارنده آنچه اهميت داشت هيچ يك از موارد و مصاديق ياد شده نبود بلكه بر‌آيند آنها بود، يعني عادي شدن خبرهاي بد و ناگوار در جامعه و در مطبوعات و خبر‌هايي كه ديگر موجي بر نمي‌انگيزند. شايد ظاهر اين عادي شدن، باورمندان نصر بالرعب را خوش آيد اما در نگاهي عميق‌تر و دور انديشانه‌تر اين عادي شدن عواقب ناگواري را دامنگير جامعه و حكومت خواهد ساخت. در جامعه شناسي از آن به عنوان انباشت نارضايتي‌ها سخن مي‌گويند كه مي‌تواند انفجار را در پي آورد و اين رخوت و سكوت يا كم تحركي را آرامش پيش از طوفان بسازد چنان‌كه جلوه‌هاي نازلتر و هشدار گونه آنرا در واكنش‌ها نسبت به صدور حكم اعدام دكتر آغاجري مشاهده كرديم.
اهم رويداد‌هاي خوشايند حقوق بشري در سپهر داخلي:
با وجود اخبار ناخوشايند پيش گفته اما اخبار خشنودگر نيز داشته‌ايم. دستور منع اعدام افراد زير 18 سال از سوي رئيس قوه قضاييه، آزادي هاشم آغاجري و يوسفي اشكوري و افسانه نوروزي، افزايش مرخصي‌هاي ماهيانه تعدادي از زندانيان سياسي، مطبوعاتي (صرفنظر از اينكه اساساً آيا استحقاق زندان را دارند يا نه) توقف اجراي حكم اعدام سه تن از محكومان هواپيما ربايي آبان سال 79 و ... در ترديف رويداد‌هاي فرحبخش حقوق بشري در سپهر داخلي اگر در مقياس خرد بنگريم شايد ذهن مان به وقايعي چون انجمن دفاع از حقوق زندانيان به مثابه نخستين سازمان غير دولتي و غير انتفاعي و حقوق بشري خالص (در زمينه زندان و زنداني) معطوف گردد كه براي نخستين بار به صورت آشكار و قانوني و عليرغم تنگناهاي فراوان چون نهالي نحيف برآمد و ايستاد و مي خواهد بماند.
شايد ذهن مان به فعاليت‌هاي كانون مدافعان حقوق بشر معطوف گردد كه به دست چند حقوقدان و وكيل برجسته پاي به عرصه نهاد و شايد‌هاي ديگر اما به گمان اين قلم در مقياسي كلان‌نگر واقعه مهم‌تري را مي‌توان ياد كرد. پاسخ من به اين پرسش كه از ديدگاه حقوق بشري اهم وقايع چيست؟ اين است: منحني رشد گفتمان حقوق بشر در فرهنگ مكتوب مهم‌ترين رويداد خشنود كننده حقوق بشري است.
در حوزه كتاب، آثاري كه بر صورت مستقل يا بخشي، پيرامون حقوق بشر نوشته شده نسبت به سال گذشته افزايش چشمگيري نشان مي‌دهد. همچنين تعداد خبرها و مقالات منتشر شده در مطبوعات پيرامون اين موضوع در چهار سال گذشته سير صعودي داشته و در سال 83 نسبت به سال پيش از رشد قابل ملاحظه‌اي برخوردار است. (آمار و ارقام مربوط به آن را در سايت شخصي نگارنده مي‌توان ديد) اين پديده بيانگر كاميابي‌هاي ترويجي در زمينه حقوق بشر بوده و مقوله‌اي كه تا چند سال پيش با حزم و احتياط از آن سخن مي‌راندند اكنون به امري هنجارمند و پذيرفته شده مبدل گرديده است.
گرچه در ساليان پيش نيز حقوق بشر آويزه گوش و نوشته نگارنده بود، كتابهاي تراژدي دموكراسي در ايران و كتاب اعدام و قصاص و تاوان آنها شاهدي بر اين مدعاست اما در دو سال اخير حقوق بشر و ترويج گفتمان آن را به مثابه تاكتيك و استراتژي و محور فعاليت‌هاي نظري و عملي خويش اتخاذ كرده است و با همين علاقه و تعلق خاطر اهم رويدادهاي سال پيش را در اين حوزه جستجو كرده‌است.
اين راهي است بس دراز و دشوار و بلا جويان و بلاكشاني مي‌طلبد كه رفيق عشق باشند و بي باك از نشيب و فراز
شب تار است و ره وادي ايمن در پيش
آتش طور كجا، موعد ديدار كجاست