پنجشنبه 22 اردیبهشت 1384

باقي‌ در زندان‌... (مقاله اي از نعمت احمدي)

روزنامه اعتمادپنجشنبه23/2/1384 صفحه1

نعمت‌ احمدي‌ وكيل دادگستري
عمادالدين‌ باقي‌ از آن‌ دست‌ افرادي‌ است‌ كه‌ دوست‌ و دشمن‌ او را دوست‌ دارندأ با حوصله‌، خوش‌فكر و مهم‌تر از همه‌ شفاف‌.اگر نسبت‌ به‌ كسي‌ علاقه‌ داشته‌ باشد و حتي‌ اين‌ علاقه‌ باعث‌ دردسر او بشود از بيان‌ بي‌چون‌ و چراي‌ علاقه‌ خود ابا ندارد و اگر افكار و اعمال‌ كسي‌ را نپسندد آنقدر بزرگ‌منشي‌ و افتادگي‌ و تواضع‌ علمي‌ دارد كه‌ نسبت‌ به‌ آن‌ فرد اظهارنظري‌ نفيا و اؤباتا نكند، طبقه‌ هم‌كف‌ بند قرنطينه‌ با دو سه‌ درخت‌ چنار سر به‌ فلك‌ كشيده‌ و حصارهاي‌ بلند با عرضي‌ 4 الي‌ 5 متر در گوشه‌ خود سوييت‌ سلولي‌ را دارد كه‌ ماه‌ها عمادالدين‌ باقي‌، اكبر گنجي‌ و آقاي‌ شمس‌الواعظين‌ ميهمان‌ اين‌ تكه‌ جا بودند. چند روزي‌ صاحب‌ اين‌ قلم‌ صبح‌ها در حياط‌خلوت‌ گوشه‌ تنهايي‌ اين‌ بزرگواران‌ ورزش‌ مي‌كردم‌ و زندانبانان‌ آنقدر به‌ ياد عماد باقي‌ بودند كه‌ حتي‌ رفتار و اعمال‌ او را بخاطر داشتند تا جايي‌ كه‌ مسير ورزش‌ او هم‌ در ذهن‌ زندانبانان‌ باقي‌ مانده‌ بود و چه‌ سعادتي‌ از اين‌ بالاتر كه‌ مددجو به‌ گفته‌ زندانبانان‌ بر مددكار اؤر بگذارد، درخت‌ چنار حياط‌ خلوت‌ بند قرنطينه‌ يادآور ساعت‌ها بحث‌ و جدل‌ عماد با زندانيان‌ طبقه‌ بالا كه‌ از حرمت‌ حريم‌ يكي‌ از مراجع‌ كه‌ مورد علاقه‌ قلبي‌ عماد است‌ دفاع‌ مي‌كرد كه‌ از كل‌ انقلاب‌ دفاع‌
كرده‌ باشد و كجروي‌ يا تندروي‌ بعضي‌ها را مي‌خواست‌ كه‌ به‌ حساب‌ همه‌ نگذارند.
دستور اجرايي‌ شدن‌ يك‌سال‌ زندان‌ عماد در نوع‌ خود قصه‌ پرغصه‌يي‌ است‌ كه‌ بايد آيت‌الله‌ شاهرودي‌ به‌ عنوان‌ رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ به‌ آن‌ توجه‌ كنند. دادگاه‌ شعبه‌ 1410 به‌ تصدي‌گري‌ سعيد مرتضوي‌ دادستان‌ فعلي‌ تهران‌، سال‌ 79 عماد باقي‌ را به‌ 5\7 سال‌ زندان‌ محكوم‌ كرد. هر چند اين‌ حكم‌ در دادگاه‌ تجديدنظر به‌ سه‌ سال‌ تقليل‌ پيدا كرد و عماد تمام‌ اين‌ مدت‌ را در زندان‌ بود به‌ همراه‌ دوست‌ ديرين‌ خود اكبر گنجي‌ و مدتي‌ هم‌ شمس‌الواعظين‌ و لطيف‌ صفري‌ و عزت‌الله‌ سحابي‌ و تني‌ چند از فعالان‌ سياسي‌ و مطبوعاتي‌، مدت‌ زندان‌ عماد 17 بهمن‌ سال‌ 81 تمام‌ شد اما يك‌ هفته‌ قبل‌ از آزادي‌ به‌ دادگاه‌ انقلاب‌ احضار شد علت‌ اين‌ احضار هم‌ در نوع‌ خود از باب‌ حقوقي‌ جالب‌ است‌. شايد عماد باقي‌ بايد در مقاطع‌ حقوقي‌ هم‌ در ذهن‌ و زبان‌ تاريخ‌ حقوق‌ باقي‌ بماند. شعبه‌ 1410 بخشي‌ از اتهامات‌ آقاي‌ باقي‌ را در صلاحيت‌ دادگاه‌ انقلاب‌ دانست‌ و طرفه‌ اينكه‌ در مدت‌ سه‌ سال‌ تحمل‌ زندان‌ اطاله‌ دادرسي‌ مورد نظر بزرگان‌ قوه‌ قضاييه‌ مشمول‌ بخش‌ ارجاعي‌ پرونده‌ عماد به‌ دادگاه‌ انقلاب‌ نشد و اين‌ سه‌ سال‌ كسي‌ عماد زنداني‌ را براي‌ محاكمه‌ احضار نكرد تا اينكه‌ دوره‌ حبس‌ سه‌ ساله‌ او سرآمد و دادگاه‌ انقلاب‌ در هفته‌ آخر به‌ فكر پرونده‌ او افتاد. اتهام‌ عماد هر چه‌ بود از بدنه‌ پرونده‌ اصلي‌ او جدا شده‌ بود و بايد در همان‌ زمان‌ رسيدگي‌ مي‌شد اين‌ توقف‌ سه‌ ساله‌ خود حديث‌ ديگري‌ است‌ كه‌ نسل‌ عماد با آن‌ روبرو است‌. عماد اتهام‌ خود را سياسي‌ مي‌دانست‌ و حداقل‌ توقعش‌ تشكيل‌ دادگاه‌ با حضور هيات‌ منصفه‌ بود، كمترين‌ خواسته‌يي‌ كه‌ در دادگاه‌ شعبه‌ 1410 مبني‌ بر علني‌ بودن‌ دادگاه‌ به‌ مفهوم‌ قانون‌ اساسي‌ آن‌ بود كه‌ برآورده‌ نشد. اين‌ بار دادگاه‌ انقلاب‌ در پي‌ اعتراض‌ عماد به‌ مقررات‌ شكلي‌ تشكيل‌ دادگاه‌ او را به‌ يك‌سال‌ حبس‌ تعليقي‌ محكوم‌ كرد. طنز پرونده‌ عماد اين‌ بود كه‌ اين‌ بار سعيد مرتضوي‌ با ارتقاي‌ درجه‌ از رياست‌ شعبه‌ 1410 به‌ دادستاني‌ تهران‌ منصوب‌ شده‌ بودأ كسي‌ كه‌ حكم‌ 5\7سال‌ زندان‌ عماد را صادر كرد و دادگاه‌ تجديدنظر آن‌ رابه‌ 3 سال‌ تقليل‌ داده‌ بود در مقام‌ دادستاني‌ به‌ تعليقي‌ بودن‌ حكم‌ اعتراض‌ نمود و عجيب‌ اينكه‌ همان‌ دادگاه‌ صادركننده‌ راي‌ حبس‌ تعليقي‌ را به‌ حبس‌ تعزيري‌ تبديل‌ كرد و اعتراض‌ عماد به‌ شعبه‌ تشخيا ارجاع‌ شد اماهنوز شعبه‌ تشخيا به‌ پرونده‌ رسيدگي‌ نكرده‌ كه‌ در تاريخ‌ 18 ارديبهشت‌ماه‌ دو روز قبل‌ از شروع‌ نام‌نويسي‌ كانديداهاي‌ نهمين‌ دوره‌ رياست‌جمهوري‌ شعبه‌ پنجم‌ اجراي‌ احكام‌ دادسراي‌ انقلاب‌ با احضار آقاي‌ باقي‌، وي‌ را مهياي‌ رفتن‌ به‌ زندان‌ نمود. طبيعي‌ است‌ اين‌ بخش‌ از دردنامه‌ آقاي‌ باقي‌ نه‌ دادنامه‌، بايد مورد توجه‌ رياست‌ محترم‌ قوه‌ قضاييه‌ قرار گيرد. اين‌ حداقل‌ حقوق‌ شهروندي‌ و در راستاي‌ بخشنامه‌هاي‌ مختلفي‌ است‌ كه‌ از سر درد از ناحيه‌ رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ صادر مي‌شود. عماد بعد از آزادي‌ طرحي‌ پي‌ افكند كه‌ جاي‌ آن‌ سال‌ها در جمعيت‌هاي‌ مردمي‌ خالي‌ بودأ انجمن‌ دفاع‌ از زندانيان‌. انجمني‌ كه‌ با دست‌هاي‌ خالي‌ عماد اما اراده‌ قوي‌ او پا گرفت‌ و به‌ حكايت‌ گزارش‌ ساليانه‌يي‌ كه‌ چند روز قبل‌ در حسينيه‌ ارشاد ارايه‌ نمودند چه‌ افرادي‌ را طي‌ اين‌ يك‌ سال‌ با اخذ كمك‌ از اين‌ و آن‌ تحت‌ حمايت‌ قرار دادند وقتي‌ كه‌ از من‌ خواست‌ يكي‌ از روزهاي‌ هفته‌ در دفترم‌ پاسخگوي‌ تلفن‌ خانواده‌ زندانيان‌ باشم‌ اهميت‌ و عظمت‌ و در نهايت‌ حرمت‌ عماد را نزد زندانيان‌ با تلفن‌هايي‌ كه‌ مي‌شد و دعاي‌ خيري‌ كه‌ نثار او مي‌كردند فهميدم‌. حال‌ در فكرم‌ كه‌ اين‌ انجمن‌ نوپا چه‌ خواهد شد. ديگر زنگ‌ خانه‌ زندانيان‌ را چه‌ كسي‌ به‌ صدا درخواهد آورد تا كمك‌هايي‌ كه‌ از اين‌ و آن‌ و به‌ حرمت‌ عماد به‌ انجمن‌ شده‌ است‌ و متواضعانه‌ تقسيم‌ مي‌كند راسر سفره‌ داشته‌ باشند. ظاهرا اسم‌ عماد با همه‌ عشق‌ و علاقه‌يي‌ كه‌ دوستان‌ نسبت‌ به‌ او دارند براي‌ خانواده‌اش‌ جز احترام‌ ذاتي‌ دردسرزا هم‌ مي‌
باشد. هرچند مدت‌ زنگ‌ در خانه‌ به‌ صدا درمي‌آيد و اخطاريه‌ و احضاريه‌يي‌ كه‌ خانواده‌ را از مسير رواني‌ خود خارج‌ مي‌كند. ظرف‌ اين‌ دو سه‌ ساله‌ كه‌ عماد به‌ ظاهر آزاد بوده‌ است‌ در واقع‌ زنداني‌ معلقي‌ بوده‌ كه‌ نمي‌دانسته‌ چه‌ روزي‌ بايد به‌ زندان‌ برود و طبيعي‌ است‌ قادر نبوده‌ كه‌ حداقل‌ براي‌ مدت‌ كوتاهي‌ در زندگي‌ خود برنامه‌ ريزي‌ داشته‌ باشد و حتي‌ اطرافيان‌ او مانند همسرش‌ هم‌ از اين‌ ظلم‌ دور نبوده‌اند، مجله‌ جامعه‌ نو بسته‌ شد. اگر خانم‌ فاطمه‌ كمالي‌ سرايي‌ همسر آقاي‌ باقي‌ نبود اطمينان‌ دارم‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ اين‌ مجله‌ پربار را روي‌ كيوسك‌ روزنامه‌ فروشي‌ها داشتيم‌. زندان‌ يكسال‌ عماد شايد براي‌ ديگران‌ به‌ سرعت‌ برق‌ و باد بگذرد اما خانواده‌ او چه‌* وقتي‌ نامه‌ دخترش‌ در نوروز سال‌ 80 چاپ‌ شدكه‌ هيچگاه‌ از سر سفره‌ سير بلند نخواهد شد دختران‌ من‌ هم‌چنين‌ تصميمي‌ گرفتند آنها كه‌ دوستي‌ ساده‌يي‌ با دختران‌ عماد داشتند.
اين‌ سوالات‌ را از جامعه‌ حقوقي‌ مي‌پرسم‌:
اطاله‌ دادرسي‌ سه‌ ساله‌ يك‌ پرونده‌ به‌ واقع‌ قابل‌ قبول‌ است‌ وقتي‌ كه‌ اعلام‌ مي‌كنند رسيدگي‌ به‌ پرونده‌ها به‌ روز شده‌ است‌ يا به‌ روز مي‌شود. سه‌ سال‌ 1 روز است‌.
2 اين‌ سوال‌ ظريف‌ يعني‌ مساله‌ مهم‌ حقوقي‌ رد دادرسي‌ آيا در نحوه‌ اعتراض‌ آقاي‌ مرتضوي‌ به‌ راي‌ حبس‌ تعليقي‌ عماد تاؤير ندارد. ممكن‌ است‌ گفته‌ شود كه‌ آقاي‌ مرتضوي‌ در مورد اتهام‌ مربوط‌ به‌ دادگاه‌ انقلاب‌ حكم‌ صادر نكرده‌ است‌ اما در ساير اتهامات‌ كه‌ حكم‌ صادر كرده‌ و قرار عدم‌ صلاحيت‌ را ايشان‌ صادر نموده‌ است‌. قصد مقنن‌ از مصداق‌ رد دادرسي‌ بي‌طرفي‌ خاص‌ بوده‌ است‌ تغيير منصب‌ و مقام‌ نمي‌تواند رافع‌ اين‌ اصل‌ مهم‌ باشد.3 با كدام‌ استدلال‌ قانوني‌ دادگاه‌ بدوي‌ صادر كننده‌ راي‌ بدوي‌ كه‌ مي‌دانسته‌ آقاي‌ عماد باقي‌ زنداني‌ است‌ و محكوم‌ و اخطاريه‌ يا احضاريه‌ را در زندان‌ به‌ وي‌ ابلاغ‌ كرده‌ است‌ ولي‌ با اين‌ اوصاف‌ به‌ او حبس‌ تعليقي‌ داده‌ با اعتراض‌ هر مقام‌ و مرجعي‌ از حبس‌ تعليقي‌ عدول‌ و عماد را به‌ حبس‌ تعزيري‌ محكوم‌ نموده‌ است‌ پس‌ قاعده‌ فراغ‌ دادرسي‌ چه‌ مي‌شود. به‌ هر صورت‌ شايد عماد باقي‌ از حالت‌ خوف‌ و رجايي‌ كه‌ بعد از آزادي‌ از زندان‌ به‌ آن‌ گرفتار بود نجات‌ يابد و بعد از تحمل‌ يك‌سال‌ حبس‌ اميد آرامش‌ در زندگي‌ او باشد كه‌ بعيد است‌ اما درخواست‌ من‌ به‌ عنوان‌ عضوي‌ كوچك‌ از جامعه‌ حقوقي‌ اين‌ است‌ هر چه‌ پرونده‌ از عماد داريد را بخاطر خدا رسيدگي‌ كنيد و براي‌ يكبار هم‌ كه‌ شده‌ به‌ خانواده‌ او بگوييد
ديگر زنگ‌ در خانه‌ شما بخاطر نوشته‌ها و مصاحبه‌هاي‌ گذشته‌ عماد به‌ صدا درنخواهد آمد.