چهارشنبه 2 شهریور 1384

برای ماندن

وبلاگ نسيم دشت از دكتر يدالله اسلامي
جمعه، 28 مرداد، 1384
می خواستم که از بندها رها شوم ،دیدم که دربند مانده ام .می خواستم از رازها پرده برگیرم که دیدم راز تنها برای درپرده ماندن است.گفتم وگذر کردم وامروز می خواهم از گذر یکی دوروزه بگویم .واژه ها گاه چنان سنگینی می کنند که به کا ر آراستن نوشتار نمی آیند .وگاهی بایست چنان از واژه ها گریخت که جای پایی نماند وزمانی گیر واژه ها می افتیم ورهایی ممکن نمی شود .گاه وقت کم می آورم که کار های حاشیه ای بسیار پرنقش تر از کار های اصلی می شوند وکاری هم نمی شود کرد .کمی از آنچه راکه می شود می نویسم که نمی توان عنان قلم رها کرد که بی محابا درصفحه ای که حالا کاغذ هم نیست جولان دهد .بریده بریده باید سخن گفت چنان که روزی حجاریان گفته بود. از دیروز بگویم که کمی از نیم روز گذشته دربیمارستان میلاد با آقای دکتر فتاحی وهمسر آقای گنجی نشسته بودیم وآقای دکتر فتاحی گزارش می داد وضع وحال گنجی را واز خانم شفیعی می خواست که کاری کند که گنجی به همین روال ادامه دهد وراه باز گشتی برای او نماند .حال که این گفتم باید کمی درباره وضع گنجی هم بنویسم که روز دوشنبه دچار تب شده ودرآزمایش خون میکروب یافت شده است که این اسباب نگرانی شدید پزشکان را فراهم کرده بود .میکروب درخون یعنی آلوده شدن خون وبه اصطلاح پزشکی سپتمی سمی برای بیماری با گلبول سفید دو هزار فاجعه است .پزشکان رنج فراوان برده بودند وهمکاری گنجی برای گرفتن دارو امکان گذر ازاین مرحله ی خطررا فراهم کرده بود . آنچنان که گفته شد عوارض دریافت پروتئین وآلبومین ومواد با غلظت بالا از راه رگ های سطحی به علاوه عوارض این گونه درمان سبب شرایط سختی شده بود. به هر حال از روز سه شنبه دریافت مواد غذایی از راه دهان آغاز شده وآقای گنجی بهتر از گذشته با پزشکان همکاری می کند .گویا متنی مکتوب از کارهایی که باید انجام شود به او نشان داده شده که در تصمیم به همکاری او تاثیرداشته است .پس از پایان این گفتگو ی چند نفره آقای دکتر فتاحی که به مراسم جشنی می رفت مرا به همراهی خواند که باهم وارد سالن اجتماعات بیمارستان شدیم . مراسم جالبی بود .گفته شد که دربیمارستان میلاد هر ماه برای متولدین آن ماه مراسم جشن تولد برگزار می شود که ابتکار جالبی بود .هم گردهم آمدن وهم به شادی روی خوش نشان دادن ودرواقع برای شاد بودن ارزش قائل شدن .دیشب برای بار دوم با خانم وبرادر گنجی گفتگو کردم .اقای عبدی هم برای این مرحله راهنمایی هایی کرده بود .ودربیمارستا ن میلاد هم عصر دیروز آقای نبوی با خانواده گنجی دیدار کرده وبرخی مطالب رد وبدل شده بود .آقای نبوی قاضی است وبا اقای مرتضوی کار می کند .پیش از این هم درزندان با آقای گنجی گفتگو کرده وسابقه ای از گفتگو با آقای عبدی هم درکارنامه او می باشد .امروز صبح هم ساعت پنج بامداد را برای گفتگو با آقای باقی برگزیدیم .هم کوهنوردی وهم گفتگو یعنی هم فال وهم تماشا . درهوای خوب بامدادی راه کوه درپیش گرفتیم وبه پیش رفتیم .خبرنگاران بدون مرز با آقای باقی گفتگ ونامه نگاری ها یی درباره آقای گنجی انجام داده اند واز انجام برخی اقدامات درصورت برجای ماند ن مشکل آقای گنجی خبر داده اند .آقای باقی دراین باره با آقای ایزدپناه وآقای سالار کیا گفتگو کرده واز تحرکات آنها خبر داده است.امروز بامداد با آقای مرتضوی به طور کامل گفتگو کرده ونکاتی را یا د آور شدم .خلاصه همه ی تلاش ما برای آن است که گنجی بماند .کاری انسانی که روز ی باید درباره تلاش ها ی این روزها وگفتگو ها بیشتر بنویسم اگر تنبلی بگذارد .

¤ نوشته شده در ساعت 16:6 توسط یدالله اسلامی