سه شنبه 29 آذر 1384

گزارش لوموند از فعالان حقوق بشر ايراني ‏

گزارش لوموند از فعالان حقوق بشر ايراني ‏
مي توان شيرينی آزادي را فراموش کرد؟
در يک محله مسکوني، جلوي درب ورودي يک آپارتمان انبوه کفش ها نشان دهنده حضور تعداد بي شماري بازديد کننده است. ‏سروصدا و گاهي خنده از پشت در به گوش مي رسد. همسايه اي بي تفاوت به زبان انگليسي مي گويد: "نگران نباشيد، زندان پارتي ‏است، يعني جشن قبل از زنداني شدن صاحب خانه. يک استاد دانشگاه که چهار سال پيش به دليلي که خود نمي داند دستگير و دوباره ‏آزاد شد، اخيرا نامه اي دريافت کرده به اين مضمون که بايد فردا خود را به زندان معرفي کند."‏
در چند خانه ديگر نيز همين صحنه تکرار شد. اين بار خانواده يک وکيل، که ماه هاست زنداني شده و گروهي از دوستان براي ‏همدردي آمده اند. بالاخره بعد از چند ساعت، معصومه، همسر اکبر گنجي، روزنامه نگار اصلاح طلب، زير پوشش چادري سنگين ‏از راه مي رسد. گويا او نيز براي دلداري نزد اقوام خود آمده است. بيشتر از 5 سال است که همسرش زنداني است و او و ‏دخترهايش، 16 ساله و 21 ساله، تحت فشار شديدي قرار دارند. پس از 20 روز انتظار، بالاخره توانست همسرش را که در ‏اعتصاب غذا به سر مي برد، ببيند. او مي گويد: "نبض شوهرم به سختي مي زد. مي ترسم بميرد ولي به هرحال خواسته اش انجام ‏شد." و سپس ادامه مي دهد: "نامه هاي بسياري نوشتم و ديگر نمي دانم از چه کسي و از چه مقامي بخواهم تا در اين مساله ميانجي ‏گري کند. شما بگوييد چه کسي؟"‏
آيا در ايران وضعيت حقوق بشر در اين چند ماه اخير حادتر شده است؟ بنابر گفته فدراسيون بين المللي حقوق بشر، تعداد 18 ‏دانشجو در ماه هاي سپتامبر و اکتبر دستگير شده اند. شيرين عبادي، وکيل برنده جايزه نوبل در صلح، مي گويد: "احمدي نژاد ‏سانسور و اقدامات محدود کننده اي را اعلام کرده است... قبل از انتخاب او، مردم ايران طعم آزادي و گفتگو را چشيده اند. آيا به ‏نظر شما مي توان مزه به اين شيريني را فراموش کرد؟" و سپس باحوصله پيروزي هاي به دست آمده را برمي شمرد، ازجمله حق ‏نگهداري فرزند پس از جدايي که از اين پس به نفع زنان خواهد بود. او ادامه مي دهد: "چطور مي توان زنان ايراني که حق راي ‏دادن را قبل از زنان کشور سوييس پيدا کرده اند و بيشتر از 65 درصد دانشجويان را در ايران تشکيل مي دهند، به عقب راند و ‏مجبور به پسروي کرد؟"‏
وي به شدت درخصوص درمان اشخاص معتاد اعتراض مي کند و همچنين از تلاش هاي خود براي نجات يک موکل جوان که ‏محکوم به اعدام بود، سخن مي گويد. اين موکل درطي زد وخوردي در سن 17 سالگي شخصي را کشته بود و سپس خاطرنشان مي ‏سازد که افراد صغير و نابالغ هميشه محکوم هستند. [دوتن از آنها در ماه ژوييه اعدام شدند]‏
سپس مي افزايد: "در اين کشور، دفاع از حقوق بشر به هيچ وجه کار ساده اي نبوده و نيست. اگر يک دونده در زمان حرکت بداند ‏که باختش حتمي است، چه انرژيي برايش باقي خواهد ماند تا به دويدن ادامه دهد؟" ‏
عمادالدين باقي ، نيروي خود را در زندان به دست آورده است. اين انقلابي سابق، که تبديل به روزنامه نگاري منتقد شده، در سال ‏‏1999 بازداشت شد و 3 سال از عمر خود را در زندان گذراند. زماني که از زندان خارج شد، يک سازمان غيردولتي به نام "انجمن ‏دفاع از زندانيان" تاسيس کرد. وي مي گويد: "دفاع از همه زندانيان، زيرا که در برابر هر 50 زنداني سياسي، شايد 150،000 ‏زنداني غيرسياسي با شرايط بسيار بدتر وجود داشته باشد. بعضي ازانديشمندان تصور مي کنند زماني که وکيلي آزاد است و ‏روزنامه اي منتشر مي شود، حقوق بشر رعايت شده است. ولي اين اصلا کافي نيست. يک زنداني که بيشتر از 20 سال از حبس ‏خود را مي گذراند به من گفت: ما را به کل فراموش کرده اند، مگر ما انسان نيستيم؟"‏
همان روز عمادالدين متوجه شده است که حقوق بشر چه معنايي دارد. بدين معني که براي يک گرسنه، قبل از حق صحبت و گفتگو، ‏حق خوردن مهم است. يکي از دوستان او که به تازگي مجله اش به دليل انتقاد از حکومت توقيف شده به او گفته است: "شجاعت مرا ‏نگاه کن!" و او جواب داده: "حماقت تو را نگاه مي کنم». چرا خودت را با حکومت درمي اندازي؟ اين کار يعني خودکشي.(به يك توضيح در پاورقي توجه شود) بهتر است ‏که جامعه را از درون تغيير دهيم. بايد فاصله هاي ايجاد شده بين فقرا و افراد باسواد را پر کرد. روزي که بفهميم افراد بي سواد و ‏معتاد هم شهروندان ما هستند، مي توان گفت که قدري پيشرفت کرده ايم."‏
منبع: لوموند، 1 دسامبر‏

---------------------------------------
گرچه عمده نقل قول‌هاي نويسنده مقاله لوموند وفادار به ديدگاه‌هاي گوينده است اما متاسفانه به دليل فقدان مترجمان حرفه‌اي و يا تلخيص نقل قول‌ها توسط خبرنگاران خارجي برخي عبارت‌ها و نقل قول‌ها فاقد دقت كافي هستند از جمله آنكه گوينده به ياد نمي‌اورد كه گفته باشد چرا خود را با حكومت در مي‌اندازي بلكه گفته است تمام مشكلات را در متغيرهاي شخصي خلاصه كردن و با آن درافتادن و ناديده گرفتن مشكلات ساختاري و اجتماعي و اينكه خود ما نيز لزوماً عناصر دموكراتيكي نيستيم موجب تكرار راه‌هاي رفته در گذشته و خطاهاي مكرر مي‌شود.