یکشنبه 23 بهمن 1384

بحران كجاست?

آنچه اينك و در روزهاي اخير(در پي اهانت روزنامه هاي اروپايي به پيامبر اسلام) به عنوان بحران در روابط غرب با جهان اسلام تعبير مي‌شود از كجا، چرا و چگونه آغاز شد و چگونه تفسير ‏مي‌شود؟

...فقهاي اسلامي و اصوليين گفته‌اند مرجع تشخيص اهانت، عرف است..ممكن است بعضي ‏كلمات و القاب در برخي مناطق فحش و اهانت محسوب شود در برخي مناطق اهانت محسوب نشود.

با هولوكاست همنوايي دارم اما به دو دليل ديگر. يكم از خاستگاه ‏سمبليك و اينكه موضوع هولوكاست جنبه نمادين ضدخشونت پيدا كرده و نبايد اين نهاد تضعيف شود دوم اينكه كميت جنايت مطرح ‏نيست و اگر ثابت شود تعداد كمتري از يهوديان قتل‌عام شده‌اند از جنايت بودن نمي‌كاهد و نازيسم را تبرئه نمي‌كند.‏

چگونه مي‌توان به سفارت‌خانه‌ها كه در حكم سرزمين آن ‏كشورها محسوب مي‌شود و خانه عده‌اي است كه در آنجا كار و زندگي مي‌كنند و حتي در شرايط جنگي هجوم به آنجا مجاز نيست در ‏شرايط صلح بدان حمله‌ور شد و آن را به آتش كشيد

در قرآن به صراحت آمده است كه به مشركان و معبود مشركان يا بت‌ها و ‏مقدسات مشركان اهانت نكنيد.

در بسياري از كشورهاي اسلامي كه خشم خود را به حق عليه كاريكاتورهاي موهن نسبت به ساحت پيامبر اسلام ‏نشان دادند، مقدسات اسلامي و مقدسات بشريت مانند آزادي نه يك‌بار كه هر روز و هر ساعت پايمال مي‌شود اما چرا ‌آنها سكوت مي‌كنند و ‏بر نمي‌آشوبند؟

روزنامه شرق(سرمقاله)23/11/1384 متن كامل مقاله
درآمد
آنچه اينك و در روزهاي اخير به عنوان بحران در روابط غرب با جهان اسلام تعبير مي‌شود از كجا، چرا و چگونه آغاز شد و چگونه تفسير ‏مي‌شود؟ امروز در سالگرد انقلاب اسلامي بايد به ياد آورد كه انقلاب ايران در سال 1357 كه نقشه سياسي جهان را تحت‌تاثير قرار داد با ‏يك اهانت آغاز شد. روزنامه اطلاعات در مقاله‌اي به آيت‌الله خميني از رهبران مذهبي كه در تبعيد به‌سر مي‌برد توهين كرد و جرقه انقلاب ‏بزرگي در اين منطقه برافروخته شد. بنابراين مطبوعات غرب نبايد اين امور را دست‌كم بگيرند. جنجالي كه بر سر انتشار كاريكاتورهاي ‏اهانت‌آميزي از پيامبر اسلام به راه افتاد برخلاف پيش‌بيني‌هاي جامعه‌شناسان درباره قرن بيست‌ويكم و سلطه سكولاريسم و پايان عصر ‏دينداري بود (ن.ك. تولد يك انقلاب ص142-136) اين بحران گرچه آميزه‌اي از اغراض سياسي طرفين و كاستي‌ها و ناراستي‌هاي حقوقي و ‏تفاوت‌هاي فرهنگي بود اما از يك پرسش بزرگ درباره برخي مفاهيم حقوق بشر و پيوند آن با زمينه‌هاي اجتماعي نيز خبر مي‌داد. برخي در ‏وصف اين بحران گفته‌اند پايان گفت‌وگوي غرب و اسلام و برخي آن را «عميق‌تر شدن شكاف اسلام و غرب» (بي‌بي‌سي 10 فوريه 2006) ‏قلمداد كرده‌اند. اما واقعيت‌هاي پيچيده‌تر و حقايق ديگري در بطن اين ماجرا وجود دارند، اين نوشتار در دو بخش گزارش و تحليل ارائه ‏مي‌شود. پيش از هر سخن مروري فشرده بر ماوقع بايسته است. زيرا بدون دريافت تصوير و ترسيم جامع‌تري از حوادث نمي‌توان به تحليل ‏منطقي‌تر و جامع‌تري از آن دست يافت.‏
بخش نخست: گزارش‏

آغاز ماجرا
در تاريخ 10 سپتامبر سال گذشته ميلادي (2005) برابر با 19 شهريور 1384 به مناسبت 11سپتامبر سالگرد حمله تروريستي گروه ‏بنيادگراي القاعده به برج‌هاي دوقلو در نيويورك كه موجب مرگ چندهزار انسان بي‌گناه شد و جهانيان را تكان داد و سبب بدنامي وجهه ‏اسلامگرايي در جهان شد، روزنامه دانماركي پولاندز پستن 12 كاريكاتور درباره پيامبر اسلام به چاپ رساند كه هركدام از آنها به نوعي ‏حضرت محمد(ص) را به تروريسم مرتبط مي‌ساخت. در يكي از جنجالي‌ترين آنها چهره مردي تصوير شده است كه عمامه او بر يك بمب ‏پيچيده شده و روي اين بمب شهادتين نوشته شده است. در پي اعتراض محدود برخي مسلمانان در كشورهاي مختلف ابتدا روزنامه سوئدي ‏‏«سونسكا داكبلادت» و روزنامه نروژي «ماگازينت» به حمايت از روزنامه دانماركي پرداخته و آن تصاوير را مجدداً چاپ كردند. اعتراضات در ‏پي اين اقدام دامنه‌دارتر شد و چند روزنامه اروپايي ديگر به نشانه همبستگي با آنها به بازچاپ آن كاريكاتورها پرداختند. روزنامه ايتاليايي ‏‏«لااستامپا»، روزنامه اسپانيايي «ال‌پريوديكو» و دو روزنامه كرواسي و روماني از جمله آنها ‏بودند. روزنامه آلماني «دي‌ولت» نيز با اين استدلال كه در غرب به خاطر آزادي بيان حقي براي كفرگويي وجود دارد يكي از ‏تحريك‌آميزترين كاريكاتورها را تجديد چاپ كرد و پرسيد آيا اسلام توانسته است از پس طنز و هجو برآيد (بي‌بي‌سي 1 فوريه 2006). ‏روزنامه فرانسوي «فرانس‌ سوآر» نيز كه همه كاريكاتورها را چاپ كرده است، مي‌نويسد: «به اين دليل كه نشان دهد در جامعه سكولار ‏تعصب مذهبي وجود ندارد و نيز ما آن را اهانت نمي‌دانيم مبادرت به بازچاپ آنها كرده است تا ديگران هم ببينند اين تصاوير موهن نيست و ‏از قول خداي مسيحيان نوشت: شكايت نكن محمد، كاريكاتورهاي همه ما را قبلاً كشيده‌اند.»‏
دولت فرانسه در برابر فرانس‌سوآر از آزادي مطبوعات حمايت كرد و تاكيد كرد كه باورها و مذاهب بايد محترم شمرده شوند. بدين‌ترتيب ‏مسلمانان فرانسه نيز به واكنش‌هاي اعتراض‌آميز برانگيخته شدند. ‏

واكنش‌ها
مسلمانان توجيهات چاپ مجدد تصاوير را نپذيرفتند و اقدام روزنامه‌هاي فوق موجب گسترش خشم مسلمانان شد. اين اعتراضات ابتدا در ‏كشورهاي عربي صورت گرفت. مردم كالاهاي دانماركي را تحريم كردند و ضربه سنگيني به اقتصاد آن كشور وارد شد. دولت عربستان ‏سعودي سفير خود را از دانمارك فراخواند و ليبي سفارت خويش را در كپنهاك تعطيل كرد. دفتر اتحاديه اروپا در غزه مورد حمله مسلحانه ‏قرار گرفت و مهاجمان خواستار عذرخواهي دانمارك و نروژ شدند. در افغانستان سه نفر در حمله به پايگاه سربازان نروژي كشته شدند. ‏تظاهرات و اعتراضات دولت‌ها و مردم در مصر، لبنان، عراق، امارات، بحرين، كويت، آفريقاي جنوبي، يمن، پاكستان، اندونزي، مالزي و... اوج ‏گرفت و در برخي از كشورها مانند سوريه و پس از آن ايران سفارتخانه‌هاي دانمارك و نروژ به آتش كشيده شدند. ‏

ايران
تا زمان اوجگيري اعتراضات در ساير كشورها و در حالي كه 5ماه از آغاز ماجرا مي‌گذشت حساسيت ويژه‌اي در دولت، رسانه‌ها و مردم ايران ‏نسبت به مسئله فوق به وجود نيامده بود تا اينكه روزنامه كيهان سه‌شنبه 11 بهمن 84 در يادداشتي با عنوان «غفلت آبرومندانه‌تر است» به ‏قلم مديرمسئول با اشاره به اهانت مطبوعات غربي و واكنش‌هاي جهان اسلام به سكوت مقامات ايران انتقاد كرد و نوشت: «در اين ماجرا ‏مقامات رسمي كشورمان به عنوان دولتمردان ام‌القراي اسلام در كجاي صحنه ايستاده بودند و در هنگامه اهانت به رسول‌خدا(ص) كه همه ‏چيزمان از آن بزرگوار است چه واكنشي عليه سوئد، نروژ و دانمارك از خود نشان دادند. اين سئوالي است كه غفلت اگرچه پاسخ موجهي ‏براي آن نيست ولي به‌يقين از فقدان همت آبرومندانه‌تر است.» ‏
پس از آن بود كه پيوستن ايران به ماجرايي كه چند هفته بود جريان داشت كليد خورد به ويژه كه با مسئله گزارش پرونده هسته‌اي ايران ‏به شوراي امنيت و راي اكثريت شوراي حكام عليه ايران همزمان شد. در اخبار تلويزيون ايران بلافاصله پس از اعلام خبر راي‌گيري شوراي ‏حكام و گزارش پرونده ايران به شوراي امنيت، تيتر خبري «خشم جهان اسلام عليه اهانت غرب به پيامبر اسلام» ظاهر شد كه در نظر ‏شنونده و بيننده ارتباطي ميان اينها را القا مي‌كرد و نشان مي‌داد مسئله هسته‌اي ايران كه فقط كوبا، ونزوئلا و سوريه از ايران حمايت كردند ‏و در مقابل 27 كشور غربي به همراه چين، هند، ژاپن، روسيه و... عليه ايران راي دادند بخشي از توطئه غرب عليه اسلام است. ‏
ايران روابط اقتصادي خود را با دانمارك به حالت تعليق درآورد، سفير كرواسي و كاردار روماني و نيز سفراي سه كشور فرانسه، نروژ و ‏دانمارك به وزارت خارجه ايران احضار شدند. علاوه بر آن سفارتخانه‌هاي دانمارك و نروژ مورد حمله بسيج دانشجويي قرار گرفت و به آتش ‏كشيده شد.‏

آمريكا، انگليس و دانمارك‏
وزارت امور خارجه آمريكا اقدام روزنامه‌هاي اروپايي كه دست به چاپ مجدد كاريكاتورها زدند را محكوم كرد و اين تصاوير را اهانت‌آميز ‏خواند. وزير خارجه بريتانيا نيز از اين روزنامه‌ها انتقاد كرد و گفت آزادي بيان به معناي توهين نيست. (بي‌بي‌سي 3 فوريه 2006) ‏
نخست‌وزير دانمارك ضمن حمايت از روزنامه دانماركي و تشكر از همدلي آمريكا و اروپا، از مسلمانان جهان نيز پوزش خواست و گفت ‏روزنامه‌ها در كشور او مستقل هستند و دولت مسئول انتشار تصاوير در روزنامه‌ها نيست. او افزود ما دشمن اسلام نيستيم و افراط‌گرايان در ‏حال بهره‌برداري از اين موضوع براي راه انداختن برخورد فرهنگ‌ها هستند و راه‌حل آن گفت‌وگو است نه خشونت. (بي‌بي‌سي 7 فوريه ‏‏2006) ‏

پوزش آغازگران
روزنامه پولاندز پستن كه خود آغازگر بحران بود در 28 ژانويه از مسلمانان عذرخواهي كرد و نوشت تصور ما اين بود كه اين 12 كاريكاتور ‏معتدل هستند و فكر نمي‌كرديم آنها توهين‌آميز تلقي شوند. اين كاريكاتورها قوانين دانمارك را نقض نكرده‌اند اما بدون شك احساسات ‏بسياري از مسلمانان را جريحه‌دار كرده‌اند كه به خاطر آن پوزش مي‌خواهيم.‏
صاحب‌امتياز روزنامه فرانس‌سوآرنيز سردبير خود را اخراج كرد كه اين اقدام وي از سوي برخي نمايندگان مجلس فرانسه در تضاد كامل با ‏سنت آزادي مطبوعات تعبير شد و كاركنان تحريريه نيز به اخراج سردبير اعتراض كردند. ‏
بخش دوم: تحليل مسئله

اكنون ملاحظاتي كه در ابعاد حقوقي، سياسي و حقوق‌بشري مسئله شايان اعتنا هستند، بازگو مي‌شوند. ‏
اساس اعتراضات مبني‌بر وقوع اهانت به مقدسات مسلمانان است كه در دو زمينه «اهانت» و «مقدسات» موضوع را پي مي‌گيريم: ‏
‏1- مفهوم اهانت: اهانت گفتار يا كرداري است كه موجب تخفيف، سبكي و تحقير شخص شود و عبارت است از: اهانت لفظي يا كلامي، ‏اهانت تصويري يا اهانت عملي. بنابراين در كاريكاتور مورد بحث گرچه لفظي به كار نرفته اما از نظر مفهومي و اصطلاحي مصداق توهين ‏است.‏
شرط تحقق اهانت: وجود دو عنصر مادي و معنوي جرم است. بنابراين وجود عنصر مادي جرم كه يكي از اقسام سه‌گانه فوق است كفايت ‏نمي‌كند و قصد و نيت (هدف، انگيزه و تصميم) توهين نيز بايد وجود داشته باشد.‏
مرجع تشخيص: اگرچه تعاريف اهانت مي‌تواند وسيله‌اي براي تشخيص آن باشد اما قادر نيست تمام مصاديق اهانت را در همه زمان‌ها و ‏همه مكان‌ها پوشش دهد از اين رو فقهاي اسلامي و اصوليين گفته‌اند مرجع تشخيص اهانت، عرف است. به همين روي آيت‌الله خويي نيز ‏مي‌گويد: «ان المرجع الي السب العرف» (مصباح الفقاهه. جلد 1) زيرا فقها (از جمله شيخ انصاري در مكاسب) مي‌گويند ممكن است بعضي ‏كلمات و القاب در برخي مناطق فحش و اهانت محسوب شود در برخي مناطق اهانت محسوب نشود. از اين رو اگر عمل يا گفتار يا تصويري ‏در عرف جامعه‌اي اهانت نبود و در عرف جامعه‌اي ديگر اهانت بود، عرف هيچ‌كدام از آنان براي ديگري حجيت ندارد. (ن.ك مقاله حقوق بشر ‏يا حقوق مومنان و نيز كتاب اعدام و قصاص از نگارنده).‏
چنانكه مسلمانان به تصوير كشيدن پيامبر اسلام را جايز نمي‌دانند و به همين دليل در فيلم محمد رسول‌الله كه به كارگرداني مصطفي ‏العقاد و حمايت مالي عربستان سعودي ساخته شد تصوير حضرت محمد(ص) و امام علي(ع) نمايش داده نشد و فقط شمشير آنها به تصوير ‏كشيده شد. اما عيسويان فيلم زندگي حضرت عيسي را ساخته‌اند و او را تصوير مي‌كشند. اين دو باور است و لذا گروهي كه مسلمان نيستند ‏بر نهج قياس با عرف خود به عنوان آزادي بيان حق به تصوير كشيدن ساير پيامبران را براي خود محفوظ مي‌دانند.‏
هر چند عرف حتي از اين هم نسبي‌تر است و عرف شرع و عرف متشرعه و يا عرف عوام و عرف خواص نيز همسان نيست چنانكه مرحوم ‏شيخ صدوق از متقدمان و مرحوم علامه شوشتري از متاخران رساله‌اي درباره «سهوالنبي» مي‌نويسند اما احدي از علما آن را اهانت به ‏پيامبر ندانستند يا مرحوم علامه مجلسي در «مراه‌العقول» و مرحوم ميرزا حسين نوري در «فصل الخطاب في تحريف الكتاب» سخن از ‏تحريف قران رانده‌اند كه گرچه دستاويز برخي اهل سنت عليه شيعيان شده است اما بسياري از علماي شيعه نيز كه با اين ديدگاه ‏سرسختانه مخالف بودند آن را حمل بر اهانت نكردند حال آنكه در عرف عوام ممكن است مواجهه ديگري با مسئله صورت گيرد.‏
اصل عرف و حجيت عرف در معناي توهين و نيز تفاوت عرف غربيان و مسلمانان نشان مي‌دهد مسئله نسبيت و نسبي‌گرايي فرهنگي ‏واقعيت نيرومندي است و غربيان نمي‌توانند با ملاك‌ها و معيارهاي خود درباره ديگر جوامع داوري كنند و از اين سو نيز نمي‌توان با ‏توطئه‌انديشي، خود را از درك عمق مسئله آسوده ساخت.‏
‏2 – ممكن است با توجه به تعاريف و توضيحات بند نخست، ارباب جرايد در غرب بگويند در عرف آنها تصاوير مورد بحث توهين نبوده است. ‏گرچه دولت‌هاي آمريكا و انگليس و برخي شخصيت‌ها و جرايد اروپايي آن را اهانت دانسته و محكوم كرده‌اند و شايد تنها بتوان گفت برخي ‏از آنها قصد توهين نداشته‌اند اما اين پرسش بر جاي مي‌ماند كه با توجه به اعتبار و حجيت عرف در نظام‌هاي حقوقي جهان امروز چرا انكار ‏هولوكاست كه در غرب جرم تلقي مي‌شود اما در عرف ديگر كشورها حساسيتي در مورد آن وجود ندارد و آن را جرم نمي‌دانند موجب ‏واكنش و خشم غربيان مي‌شود و گوينده‌اش را در ليست سياه مي‌گذارند. البته به عقيده من بر فرض اينكه مدعيات پاره‌اي از محققان و ‏نويسندگان غربي مانند روژه گارودي و ارنست زوندل، ديويد اورينگ و يا تري باكسرر عضو شوراي شهر ليون فرانسه كه به‌خاطر انكار ‏هولوكاست به زندان محكوم شدند درست باشد ليكن من باز هم با مخالفان آنها همنوايي دارم اما به دو دليل ديگر. يكم از خاستگاه ‏سمبليك و اينكه موضوع هولوكاست جنبه نمادين ضدخشونت پيدا كرده و نبايد اين نهاد تضعيف شود دوم اينكه كميت جنايت مطرح ‏نيست و اگر ثابت شود تعداد كمتري از يهوديان قتل‌عام شده‌اند از جنايت بودن نمي‌كاهد و نازيسم را تبرئه نمي‌كند.‏
‏3 – ساختار ذهني جوامع جهان اسلام براساس وضع موجود آنها شكل گرفته و با توجه به اينكه رسانه‌ها يا كاملاً دولتي يا فرمانبر دولت ‏هستند، درك دقيقي از استقلال رسانه‌ها از دولت‌ها در غرب وجود ندارد. اساساً در آمريكا دولت از داشتن روزنامه و راديو و تلويزيون ممنوع ‏است و در بسياري از جوامع اروپايي دولت قادر به محدود كردن آزادي رسانه‌ها نيست. تفاوت رابطه دولت‌ها و مطبوعات در غرب و شرق ‏يك واقعيت است و نبايد با قياس به نفس كردن، موضع مطبوعات آنها را موضع دولت قلمداد كرد و با ذهنيتي كه در كشورهاي شرقي از ‏مناسبات دولت و رسانه‌ها وجود دارد درباره آنجا داوري كرد. اما مي‌توان از روابط رسمي و ديپلماتيك براي جلوگيري از اقدامات ناشايست ‏رسانه‌هاي غربي استفاده كرد كما اينكه محمدرضا شاه بارها دولت‌‌هاي اروپايي حامي خود را به خاطر درج مقالات انتقادي عليه حكومت ‏خويش مورد انتقاد قرار مي‌داد و آنها پاسخ مي‌دادند كه اين روزنامه‌ها مستقل از دولت و سياست‌هاي آن بوده و نمي‌توانند به آنان امر و نهي ‏كنند. لذا محمدرضا شاه نيز مستقل از دولت‌ها به برقراري رابطه با مطبوعات و تطميع برخي از آنها پرداخته بود.‏
‏4 – به اعتقاد نگارنده با توجه به مضمون تصاوير موهن نسبت به پيامبر اسلام كه هر يك كوشيده بود به نحوي ميان ايشان و تروريسم ‏نسبتي برقرار كند، شايد بتوان گفت موج مخالفت مردمي و حتي روشنفكران در جهان اسلام تا حدودي مي‌تواند مخالفت با تروريسم نيز ‏تلقي شود زيرا آنها تروريسم را آنچنان نامقدس و زشت دانسته‌اند كه از اتهام تروريسم به پيامبر خويش بر آشوبيده‌اند اما واقعيت اين است ‏كه در جريان بحران اخير نيروهاي افراطي مانند القاعده نيز كوشيدند از اين وضعيت به سود خويش بهره‌برداري كنند.‏
‏5 – با توجه به اينكه كاريكاتورهاي موهن به مناسبت سالگرد يازده سپتامبر و قتل كارگران هلندي به ضرب چاقو صورت گرفت و اين ‏جنايت‌ها به نام اسلام و پيامبر خدا رخ داده است نبايد فراموش كرد كه درواقع بسترساز اهانت‌هاي فوق روش‌هاي خشونت‌آميز گروه ‏تكفيرگرايان و بنيادگرايان بوده است. به همين دليل آيت‌الله سيستاني از مراجع بزرگ شيعه طي بيانيه‌اي در دوم محرم ضمن محكوم كردن ‏اهانت روزنامه دانماركي به ساحت پيامبر اسلام، «كساني را كه با تاويل و بازيچه كردن دين و تحريف آن و روش تكفير و ترور سيماي دين ‏عدالت و محبت اسلام را مشوه مي‌كنند و بهانه به دست دشمنان و كينه‌توزان مي‌دهند را از مسببين اين اهانت‌ها دانسته و محكوم كرده و ‏از آزاديخواهان و متفكران و روشنفكران مسلمان خواسته است ضمن تقبيح كردن و شنيع دانستن اهانت به پيامبر با كساني كه با اقدامات ‏پست خود اصول و ارزش‌هاي والاي دين اسلام را مخدوش مي‌كنند نيز مقابله كنند.»‏
‏6– اصل شخصي بودن مجازات: احمد خاتمي امام جمعه موقت تهران ضمن محكوم كردن انتشار كاريكاتورهاي توهين‌آ‌ميز در چند نشريه ‏اروپايي به مسلمانان گفت خشم شما مقدس است اما نبايد به سفارت‌خانه‌ها حمله كنيد. وزارت امور خارجه ايران نيز حمله به سفارت‌خانه‌ها ‏را مردود دانست. اين موضعگيري‌ها، مواضعي معقول و منطقي است به ويژه كه اصل شخصي بودن مجازات‌ها در علم حقوق مي‌گويد فقط ‏شخصي كه مرتكب جرم شده است (محكوم عليه) بايد به جبران تقصير خويش بار كيفر را تحمل كند و عدالت اقتضا دارد كه بار مجازات بر ‏دوش كس ديگري سنگيني نكند. عدم رعايت اصل شخصي بودن مجازات مصداق «گنه كرد در بلخ آهنگري به شوشتر زدند گردن ‏مسگري» است. بنابراين اگر روزنامه‌اي در كشوري مرتكب جرم شد نبايد كسان ديگري كه در سفارت‌خانه‌اي در سرزمين ديگر بسر مي‌برند ‏و چه بسا با آن اهانت‌ها مخالف نيز باشند مورد تعرض قرار گيرند.‏
‏7 – حرمت بيوت در شرع از چنان جايگاهي برخوردار است كه در مقررات جنگي اسلام آمده است در شرايط جنگي اگر سرزميني فتح شد ‏فاتحين حق ندارند بدون اذن صاحب خانه وارد خانه كسي شوند. با اين حال چگونه مي‌توان به سفارت‌خانه‌ها كه در حكم سرزمين آن ‏كشورها محسوب مي‌شود و خانه عده‌اي است كه در آنجا كار و زندگي مي‌كنند و حتي در شرايط جنگي هجوم به آنجا مجاز نيست در ‏شرايط صلح بدان حمله‌ور شد و آن را به آتش كشيد. قوانين جاري جمهوري اسلامي و مواضع رسمي اعلام شده حكومت نيز با اين عمل ‏مخالفت دارد.‏
‏8 – حادثه اخير بار ديگر يكي از چالش‌هاي بزرگ فراروي حقوق بشر را نشان داد. سازمان گزارشگران بدون مرز نيز بيانيه‌اي در اين رابطه ‏منتشر و پرسشي را مطرح كرد و گفت: اميد آنكه دست‌كم «ماجراي كاريكاتور» بتواند ياريگرمان در پاسخ به اين سئوال گزنده باشد: ‏‏«چگونه مي‌توان آزادي بيان را كه بسياري در هر كجا كه هستند آن را ضرورتي گرانبها مي‌دانند، با احترام به اعتقادات عميق افراد، سازگار ‏كرد؟»‏
مرز ظريفي ميان آزادي بيان و آزادي عقيده وجود دارد. اين دو در برخي موارد ناقض يكديگر مي‌‌شوند. آزادي عقيده به مفهوم رعايت احترام ‏براي همه مذاهب و عقايد و اديان است و نمي‌توان هيچ‌كدام را ممنوع يا تحقير كرد اما آيا آزادي بيان مي‌تواند آزادي عقيده ديگران را (ولو ‏عقيده نادرست را) محدود و آن را مورد اهانت قرار دهد؟‏
‏9 – از نظر تفكر اسلامي در عين حال كه آزادي عقيده وجود دارد و همچنين عقايد غيرتوحيدي باطل شناخته مي‌شوند اما هيچ‌كس حق ‏اهانت يا تحقير آنان را ندارد. در فقه اسلامي توهين به مقدسات ساير فرقه‌ها و مذاهب حتي اگر ضاله و باطل باشند جايز نيست. همان طور ‏كه مرجع تشخيص اهانت، عرف است و سخني ممكن است در عرف جامعه‌اي اهانت باشد و در عرف جامعه ديگري اهانت نباشد، مقدسات ‏نيز تابع عرف ملل هستند ممكن است براي مردمي، امري مقدس بوده و براي مردم ديگري مقدس نباشد اما ما مجاز نيستيم اگر امري براي ‏خودمان مقدس نبود آن را نامحترم بشماريم. با وجود آ‌نكه در قرآن آمده است بزرگترين گناه شرك بوده و شرك تنها گناه نابخشودني ‏شمرده شده است (نساء 48) و فلسفه وجودي اسلام‌براندازي شرك بوده است اما در قرآن به صراحت آمده است «لاتسبو الذين يدعون من ‏دوالله فيبسوا الله عدواً بغير علم» (انعام 108) اغلب مفسران آن را چنين ترجمه كرده‌اند كه به مشركان و معبود مشركان يا بت‌ها و ‏مقدسات مشركان اهانت نكنيد. به قول علامه طباطبايي اگر به مقدسات ديگران توهين كنيد اين غريزه انساني است كه از حريم مقدسات ‏خود دفاع كند و به مقابله برخيزد (الميزان ج 7 ص 434) در حالي كه درست در آيه پيش از آن گفته شده است هيچ معبودي جز خدا ‏نيست و از مشركان روي برگردان (انعام 107) و عقايد آنها را يكسره باطل مي‌انگارد اما به‌دنبال آن مي‌گويد مقدسات و بت‌هاي آنان و ‏خودشان را اهانت نكنيد و دشنام ندهيد. جالب‌تر اينكه نسبت دو مقوله آزادي بيان و آزادي عقيده در اينجا برقرار شده است و آيه حرمت و ‏نهي اهانت به مشركان پس از آن آمده است كه خداوند مي‌گويد: «اگر خدا مي‌خواست همه به اجبار ايمان مي‌آوردند و هيچكس مشرك ‏نمي‌شد و اي پيامبر ما تو را مسئول اعمال‌آنها و نگهبان و وكيل آنها قرار نداده‌ايم و وظيفه نداري آنها را مجبور به ايمان آوردن سازي.» ‏‏(انعام 107)‏
در عين حال بر يك قاعده عقلايي به‌عنوان تعليل اشاره رفته و مي‌گويد اگر حرمت مقدسات خود را مي‌خواهيد بايد حرمت مقدسات ديگران ‏را نگه داريد. اگر به آنان توهين كنيد آنان به مقابله برخيزند و توهين موجب شود كه كنش‌هاي عاطفي برانگيخته شود و كنش‌هاي عقلاني ‏را ضعيف و خاموش كند و در نتيجه آنان نيز از روي عداوت و دشمني و نه از روي علم و عقل به خداي شما توهين كنند.‏
بنابراين وقتي كه ما حق نداريم به مقدسات مشركان توهين كنيم چگونه اجازه داريم به روساي جمهور و منتخب بخشي از يك ملت در ‏كشورهاي ديگر توهين كنيم و يا حتي اموري كه از نظر عرف و قوانين كشور ديگري محترم است را نامحترم بشماريم و تحقير كنيم؟ چه ‏توهين و تحقير مقامات يا قوانين غرب درباره هولوكاست و چه تحقير مقدسات مسلمانان هر دو ناروا است و به قول قرآن ديگران را به ‏سخره و دشنام نگيريد تا با شما چنين نكنند. حاصل اينكه آزادي بيان نمي‌تواند اهانت را توجيه كند و آزادي عقيده يعني احترام متقابل به ‏عقايد يكديگر.‏
‏10- در اينجا تعريضي به مردم و دولت‌هاي غربي و نيز به مردم و دولت‌هاي اسلامي ضروري است. برخي از ارباب جرايد در غرب گفته‌اند ‏كه چاپ كاريكاتور موهن پيامبر اسلام كه احساسات ميليون‌ها نفر را جريحه‌دار كرده است خلاف آزادي بيان نيست اما پرسش اينجا است ‏كه چگونه در غرب انكار هولوكاست (حتي با وجود ‌آنكه به‌زعم اين قلم نسل كشي يهوديان و جنايات هيتلر واقعيت دارد) جرم است و ‏مرتكب مجازات مي‌شود و اين كار مغاير ‌آزادي بيان نيست اما اهانت به يك پيامبر كه پيامبران همه اديان مقدس و محترمند روا شمرده ‏شده و مخالفت با اين اهانت مغاير آزادي بيان شناخته مي‌شود؟
اشاره مي‌كنم كه درست در همين روزهاي جنجال بر سر اهانت به پيامبر اسلام و ادعاي رسانه‌هاي غربي مبني بر اينكه آن را مخالف آزادي ‏بيان نمي‌دانند ارنست زوندل نويسنده كتاب «آيا شش ميليون يهودي كشته شدند» براي محاكمه از كانادا به آلمان تحويل داده شد و ‏همزمان با بحران كاريكاتورهاي اهانت‌آميز به اتهام تحريك و تقويت تنفر نژادي در آلمان محاكمه او آغاز شد. نفي نسل‌كشي يهوديان يك ‏جرم جنايي محسوب مي‌شود و حداكثر 5 سال زنداني دارد (راديو فردا 20/11/84)‏
‏10- و درباره كشورهاي اسلامي نيز اين يادآوري ضروري است كه بدون ترديد اهانت به پيامبر اسلام و هر يك از پيامبران ديگر هم گناه و ‏هم جرم و هم ناقض حقوق بشر است اما اگر آنان نسبت به توهين و وهن همه مقدسات خويش چنين واكنشي نشان دهند روزگار ‏امروزشان و بلكه شرايط جهان غير از اين خواهد بود كه هست. چرا مسلمانان در برابر بسياري از اهانت‌هاي مسلم ديگر بر نمي‌آشوبند؟ چرا ‏در برابر ساير اهانت‌هايي كه زيانبارتر هستند يا تجويز ضمني مي‌كنند يا با سكوت و بي‌تفاوتي از كنار آن مي‌گذرند؟ در سطح آييني و ‏مناسكي، نه‌تنها هر سال كه همين دو روز پيش (عاشورا) شاهد قمه زني بوديم. قمه‌زني كه از دو قرن پيش توسط فاضل دربندي اختراع ‏شده و هيچ مبناي ديني ندارد موجب وهن تشيع است و برخلاف نص صريح قرآن كه مي‌گويد «لاتلقوا بايديكم الي التهلكه» مي‌باشد و ‏بسياري از علماي اسلامي آن را جايز نمي‌دانند اما همواره و همچنان رايج است و واكنشي در برابر آن صورت نمي‌گيرد. از اين قبيل فراوان ‏است اما در سطح كلان‌تر به گفته شهيد مرتضي مطهري «آزادي و علم و صلح» نيز جزء مقدسات بشري هستند. او دفاع از آزادي را ‏به‌عنوان يكي از مقدسات بشريت، حق و واجب مي‌داند (سيره نبوي ص 249 و 250/ جهاد ص 42/ قيام و انقلاب مهدي ص 45 و 46/ ‏فطرت ص 74 به بعد) در بسياري از كشورهاي اسلامي كه خشم خود را به حق عليه كاريكاتورهاي موهن نسبت به ساحت پيامبر اسلام ‏نشان دادند، مقدسات اسلامي و مقدسات بشريت مانند آزادي نه يك‌بار كه هر روز و هر ساعت پايمال مي‌شود اما چرا ‌آنها سكوت مي‌كنند و ‏بر نمي‌آشوبند؟ اگر در اين امور نيز حميت خويش را نشان دهند جهان اسلام از بسياري از گرفتاري‌ها و عقب‌ماندگي‌ها رهايي مي‌يابد و در ‏برابر غرب نيز جايگاهي ديگر خواهند يافت.‏
‏12- دعوت به آرامش: اكنون كه مسلمانان وظيفه خويش را در اعتراض به اهانت انجام شده نشان دادند بايد به فرمان خداوند عمل كرد و آرامش و ‏وقار و جدال احسن را كه به معناي گفت‌وگو است پي گرفت. خداوند به پيامبر اسلام مي‌گويد و اذا مروا باللغو مروا كراما (فرقان 72) ‏هنگامي كه مشركان بر تو گذر مي‌كنند و سخن لغوي مي‌گويند با آنان با تسامح و بزرگواري و گذشت برخورد كن. در جاي ديگري نيز باز ‏مي‌گويد: و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاماً (فرقان 63) هنگامي كه اين جماعت نادان تو را به صورت ناشايست خطاب مي‌كنند با سلام و ‏احترام پاسخ‌شان را بگو. به همين دليل بود كه پيامبر اسلام به عيادت كسي رفت كه هرگاه پيامبر از گذرگاه عبور مي‌كرد بر سرش خاك ‏مي‌پاشيد و امام علي در حالي كه حاكم بود اما در برابر اهانت شديد يكي از خوارج كه شعار «قاتله‌الله» را عليه امام و در خلال خطابه‌اش سر ‏داد و يا در كوچه و مسجد به او دشنام مي‌دادند بي‌اعتنا مي‌گذشت.‏
اگر مسير اقامه دعوا در يك دادگاه اروپايي از ابتدا پيموده مي‌شد حضور حقوقدانان زبردست مسلمان مي‌توانست اين مسئله را به صورت ‏حقوقي و بنيادي‌تري حل كند و عرصه‌اي براي يك مناظره علمي و عميق را در زمينه آزادي بيان و آزادي عقيده درافكند كه به همگرايي ‏بيشتر جامعه جهاني مي‌انجاميد. هنوز هم دير نيست و مي‌توان اين راه را پيمود.‏