یکشنبه 14 اسفند 1384

مصاحبه داريوش سجادی با بيژن صف سری در مورد وضعيت روزنامه نگاری و پرونده اتمی در ايران، تلويزيون هما

سايت گويا چهارشنبه 10 اسفند 1384
از زمانی که در کشور، مطبوعات تاسيس شد، چه به عنوان زینت يا حزب
کاغذی يا سکوی پرش و سپربلا و شّر لازم، اين وسيله مبدل به يک کلوب یا پناهگاه، سنگر ورشکستگان سیاسی و تجاری و خاصه منتظران پست ریاست شده است...اکثر روزنامه نگاران ما در روزنامه های حزبی قلم می زنند، چرا که از بدو تولد مطبوعات در ایران ما روزنامه مستقل کم داشته ايم و همیشه روزنامه نگاری به نوعی وابسته به قدرت بود و اتفاقاً هميشه هم از این ناحیه ضربه خورده
پخش شده در برنامه از نگاه ميهمانان ـ تلويزيون هما ـ 8/بهمن/84

داریوش سجادی:
آقای صف سری، جنابعالی نوعاً از روزنامه نگارانی هستيد که در دوره معروف به اصلاحات، فعالیت گسترده ای را حسب مسئولیت های مختلف روزنامه نگاری عهده داری کرده ايد، از جمله در هفته نامه های سپیده زندگی، ندای قومس، ندای ساوه و روزنامه صدای عدالت.
همچنین در فروردین 1380 صاحب امتیاز روزنامه آزاد هم بوديد. تشکر می کنم از اينکه اين فرصت را در اختيار تلويزيون هما قرار داديد.


بیژن صف سری:
من هم قبل از هرچیز اجازه می خواهم از این فرصت استفاده کرده و انتخاب 5 روزنامه نگار باسابقه کشورمان که اخیراً از طرف انجمن صنفی روزنامه نگاران، بعنوان روزنامه نگاران برتر انتخاب شدند، به این عزیزان تبریک بگویم. خصوصاً به اسوه مقاومت اکبر گنجی که چیزی به اتمام دوران حبس اش نمانده. البته متاسفم که طبق آخرین خبری که توسط همسر ایشان منتشر شد، گنجی به لحاظ سلامتی در وضعیت بسیار بدی قرار دارد. ما بعد از انقلاب کسانی مانند استاد بلوری، نائینی، بهنود، سرکار خانم رستگار و آقای اکبر گنجی داشتیم، اینها عزیزان بسیار فعال و سازنده ای بوده اند و ناگفته نماند که این انتخاب هرگز ذره ای از اهمیت کار حرفه ای دیگر همکاران مان خصوصاً آنهایی که غربت نشین هستند مانند خود جنابعالی که چند سالی هست خارج نشین هستید کم نمی کند.

داریوش سجادی:
از ابراز لطف شما ممنونم اما عنایت دارید که 8 سال اصلاحات، برجستگی خاصی در عرصه روزنامه نگاری داشت. از حيث سنت روزنامه نگاری اين 8 سال را در یک ارزیابی اجمالی چگونه داوری می کنيد؟

بیژن صف سری:
من برای بیان وضعیت روزنامه نگاری در ایران بخصوص از ابتدای انقلاب تا به امروز جمله ای را می خواهم خدمتتان عرض کنم که البته این جمله متعلق به من نیست و بخشی از سرمقاله روزنامه حب المتین است به اين مضمون:
« امروز به یک اطمینان کامل می توانم بگویم و با هزار دلیل و برهان ثابت کنم که بیچاره ترین طبقات و مظلوم ترین اصناف این صنف هستند»
يعنی راجع به وضعيت روزنامه نگاری ايران در روزنامه ای که 150 سال پیش در تهران منتشر می شد چیزی گفته شده که امروز هم صادق است.
يعنی از زمانی که در کشور، مطبوعات تاسيس شد، چه به عنوان زینت يا حزب کاغذی يا سکوی پرش و سپربلا و شّرلازم، اين وسيله مبدل به يک کلوب یا پناهگاه، سنگر ورشکستگان سیاسی و تجاری و خاصه منتظران پست ریاست شده است.
البته اين يک واقعیت است که اکثر روزنامه نگاران ما در روزنامه های حزبی قلم می زنند، چرا که از بدو تولد مطبوعات در ایران ما روزنامه مستقل کم داشته ايم و همیشه روزنامه نگاری به نوعی وابسته به قدرت بود و اتفاقاً هميشه هم از این ناحیه ضربه خورده.
متاسفانه امروز دوستان و همکاران ما دوست ندارند تا بعنوان روزنامه نگار حزبی معرفی شوند. بلکه تکیه به واژه «روزنامه نگار سیاسی» می کنند. اما به نظر من اصلاً روزنامه نگاری سیاسی وجود خارجی ندارد. یا شما در یک روزنامه مستقل کار می کنید که به مفهوم کامل کلمه مستقل است و یا در يک ارگانی که وابسته به دولت است، اشتغال داريد.
در حال حاضر چنين وضعيتی در مملکت بخصوص در 8 سال گذشته حاکم بوده. لذا باید پاسخ این سوال را پیدا کرد که آیا اصلاً روزنامه نگاری حرفه ای و مستقل در این مملکت وجود دارد؟
پاسخ نسبی من به اين پرسش منفی است.
قطعاً در مقاطعی از تاریخ ايران روزنامه نگاری حرفه ای جریان داشته و دارد اما همیشه روزنامه نگاری حزبی یا دولتی حرف اول را می زده.
به عنوان مثال در مرامنامه روزنامه لوموند آمده که هیچ روزنامه نگاری نباید پای هیچ بیانیه ای را امضاء کند. نظرات و انتقادات فقط باید از طریق یادداشت منتقل شود. روزنامه نگاران نمی توانند کاندید انتخابات برای مجلس یا جاهای دیگر شوند. البته این مرامنامه برای بعضی از همکاران ما که امروز از پلکان روزنامه نگاری به قدرت رسیدند کمی سنگین است ولی به هر حال اين واقعیتی اجتناب ناپذیر است.
از سوئی ديگر در همين دوران من کسانی از صنف روزنامه نگار می شناسم که بعد از چندین سال سابقه اکنون در کارواش کار می کنند. آنهائی هم که استخوان در اين حرفه ترکاندند، اکنون خانه نشین شده و معطل معاش خود هستند.

داریوش سجادی:
در همين رابطه مشاهده کردم جنابعالی در سایت شخصی تان سال 1379 را سال ذبح مطبوعات تلقی کردید. اکنون هم با توجه به مطالبی که فرمودید می توان نگاهی مایوسانه از سنت روزنامه نگاری ایران در گويش شما استنباط کرد. لذا آيا اجازه دارم این تلقی را از مجموع اظهارتتان داشته باشم که اساساً جنابعالی جنبش اصلاحات را تمام شده تلقی می کنید؟

بیژن صف سری:
دلم به حال آبی می سوزد که تشنه تر از ماهی است. اصلاحات تمام نشده. اما آن اصلاحاتی که متکی بر 20 میلیون رای بود و انتظاراتی که از آن داشتیم بیش از آن چیزی که اتفاق افتاد، می توانست باشد. اما در جواب سوال شما بايد بگويم اصلاحات هیچ وقت نمی میرد. اصلاحات همیشه زنده است. من کاری به حرف سران اصلاحات مثل آقای حجاریان ندارم. اما می خواهم بگویم در فرد فرد ایرانی همیشه انگیزه برای اصلاح شدن وجود دارد.

داریوش سجادی:
حدود 3 ماه پيش همین بحث را با آقای ماشاالله شمس الواعظین دنبال می کردم و در آنجا خدمت ایشان اشاره به اين نکته داشتم که روزنامه های تحت مدیریت آقای شمس الواعظین هر چند از سنت حرفه ای روزنامه نگاری برخوردار بودند اما آن چیزی که باعث شد تا اين روزنامه ها به محاق توقیف بروند، تصادفاً همان سنت حرفه ای بود. چرا که هنوز در ايران تناسبی بین سنت حرفه ای مطبوعات و ظرفیت ها و کشش های سیاسی جامعه برقرار نشده و تا زمانی که این نسبت بوجود نیآید ولو اینکه شما بتوانید یک روزنامه حرفه ای منتشر کنيد که معتقدم آقای شمس الواعظین توانست اینکار را بکند، اما اين بدآن معنا نیست که بتوانيم اعتباری برای اين کار قائل شويم.
تداوم و تعمیق سنت روزنامه نگاری حرفه ای در جامعه ای که زیر ساخت های سیاسی اش هنوز فاصله ای بعيد از سطح مطلوب را دارد، تعليق به محال است.

بیژن صف سری:
من 50% موفقیت روزنامه های آن دوران را در کار حرفه ای شان می دانم و 50% دیگر را متکی بر موقعیت و اقتضای زمان می دانم. منظورم از اقتضای زمان تشنه بودن مردم برای کسب اطلاعات است.
شما ملاحظه کنيد، آقای کرباسچی ابتدا روزنامه همشهری را منتشر کرد که روزنامه موفقی هم در آن دوران بود و زمانی که ایشان را از شهرداری خلع و بعد هم روزنامه همشهری را از ايشان گرفتند، ایشان با اين تصور که توانسته یک تیم حرفه ای جمع آوری کند و می تواند این تجربه را منتقل کند، روزنامه ديگری را تاسيس کرد. اما در عمل دیدیم که ايشان موفق نشد. نه تنها موفق نشد بلکه به اندازه روزنامه های بی پشتوانه ای مانند روزنامه من هم تیراژ نگرفت. اين در حالی بود که روزنامه نگاران حرفه ائی هم در روزنامه آقای کرباسچی فعاليت داشتند.
حرفه ای بودن الان هم هیچ نقشی ندارد. آقای شمس الواعظین که استاد من هستند اگر همین الان تیمی ارائه دهند و در کمال آزادی روزنامه منتشر کنند من به شما قول می دهم بخاطر دلزدگی مردم هیچ وقت به آن تیراژ و محبوبیت قبلی نخواهند رسید.
یک اصل را فراموش نکنید. ما سربازان بی جیره و مواجب بودیم. سربازانی بودیم که ديگران با اعتماد مردم به ما بر روی شانه های ما پا گذاشتند و بالا رفتند. اما امروز دیگر مردم ما را باور ندارند. روزنامه هائی که اکنون و با پشتوانه بالا وجود دارند، بجز روزنامه شرق، ولی روزنامه های دیگر مانند همین اعتماد ملی با این پشتوانه وامکانات تیراژ پائين شان را ببینید؟
تنها دلیل اين وضعيت دلزدگی مردم است. به نظر من دليل استقبال آن موقع از مطبوعات 50% مربوط به کار حرفه ای مطبوعات و50% دیگر بستگی به موقعیت زمانی داشت.
آنموقع مردم تشنه بودند، جلوی دکه روزنامه فروشی ها صف بود از روزنامه زرد گرفته تا روزنامه سیاسی. اما امروز چی؟

داریوش سجادی:
مايلم پرسش بعدی خود را متوجه مسائل سياسی روز ايران بکنم.
توجه داريد که طی دو سال گذشته ظرفیت های دیپلماتیک ایران به شدت صرف پرونده اتمی شده و در حال حاضر به مقطعی رسیده ایم که آژانس بین المللی حکام انرژی مقرر کرده تا پرونده اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش شود.
جنابعالی به عنوان روزنامه نگاری که مسائل سیاسی ایران را دنبال کرده و می کنید مجموعاً وضعیت پرونده اتمی ایران را چطور ارزیابی می کنید؟

بیژن صف سری:
یک روزنامه نگار نمی تواند تحلیل گر سیاسی باشد، اگر هم تحلیلی می کند معنایش آن نیست که هر چه می گوید درست است. در مورد سوال شما هم نظر شخصی من این است که در فضائی قابل اعتماد و توجيه، برخورداری از تکنولوژی هسته ای حق مسلم ملت ايران است در غير اين صورت اين بمعنای جنگیدن ما با دنیا است. در موقعيت فعلی آنها ما را صالح نمی بینند لذا ما اول باید ثابت کنیم که صالح هستیم. اما چرا با ما این چنین رفتار می کنند؟
اين به آن دليل است که هنوز دولتمردان ما آنچنان که باید و شاید از لحاظ گفتمان ديپلماتيک آموزش دیده نیست. همین امر باعث شده تا دنیا به ما نگاه دیگری پیدا کند.
هر چند فن آوری هسته ای حق ملت ايران است و کسی منکر آن در داخل کشور نيست اما وقتی شما روی نقشه اسم کشوری را حذف می کنید و يا روی موشک شهاب می نویسید: به نابودی فلان کشور نزدیک شدیم و در رژه های نظامی روی سلاح های نظامی شعارهای آنچنانی می نویسید، تصور می کنيد مردم دنیا می توانند با ما موافقت داشته باشند؟

داریوش سجادی:
جنابعالی در ابتدای صحبت تان فرمودید وقتی جمهوری اسلامی را صالح نمی دانند، چنین برخوردهائی قابل پیش بینی است. در همين راستا يکی از اتهاماتی که همواره از جانب آمريکا متوجه ايران شده و می شود حمایت از سازمان های تروریستی و کارشکنی در مسیر صلح اعراب واسرائیل است. اين در حالی است که تهران طی چند سال گذشته موکداً روی پروژه دموکراسی در فلسطین یعنی تعیین شیوه حکومت بر اساس آرای اکثریت همه شهروندان فلسطینی اصرار ورزيده. اخیراً هم مشاهده کردیم گروه حماسی که بارها جمهوری اسلامی متهم به دفاع و حمايت از آن بوده در یکی از دموکرات ترین انتخابات برخوردار از اکثریت آرای پارلمانی شد. پيش از آن هم حزب الله لبنان توانسته بود در پروسه ای دمکراتيک موقعيت خود را در لبنان تثبيت کند.
حال با توجه به اين بديهيات تصور نمی کنید آن به قول شماعدم صلاحيتی که از سوی آمريکا نسبت به ايران وارد می شود، موضوعيت خود را از دست داده و باید فرای این گلایه ها ریشه های اصلی عداوت و اختلاف بین دو کشور را بجوئيم؟

بیژن صف سری:
اینکه عرض کردم ايران از دید آمریکا و اروپا صالح نيست، به واقع دلیل اصلی اش این نیست.
امروز اتفاقاً مقاله ای را در واشنگتن پست می خواندم که نوشته بود دلیل اصلی سخت گیری ها و پرخاشگری ها و بزرگ کردن پرونده هسته ای ایران، نجات دلار است، چرا که اخیراً ايران تصميم گرفته اختصاصاً بورس نفت راه بياندازد و با توجه به اینکه اگر این بورس راه بيفتد تمام دلارها به اين بازار سرازیر می شود اين امر منجر به تورمی شديد در اقتصاد آمريکا خواهد شد. لذا در واقع انگيزه اصلی آمريکا نجات دلار است.
نویسنده واشنگتن پست می نویسد که روزنامه های آمریکا حق ندارند راجع به این قضیه قلم فرسایی بکنند. تمام روزنامه های آمریکایی، کارشناسان و متخصصان شان این قضیه را می دانند ولی یک نفرشان راجع به این قضیه هیچ اشاره ای نمی کند.
البته این یک بعد قضیه است. بخاطر دارم زمانی که آقای خاتمی به سازمان ملل رفتند و بحث گفتگوی تمدنها را در آنجا مطرح کردند، خیلی ها در داخل از این مسئله ناخرسند شده و گفتند ما احتیاج به مسائل فلسفی نداریم. اما امروز متوجه می شويم که ما چقدر محتاج این گونه بحث ها هستیم. به نظر من آمریکا دشمنی بدون دلیل با ما ندارد، بلکه ما به دست آنها بهانه داده ايم.
اين سیاست «عسس بيا من را بگير» ايران بوده که بدست آنها بهانه داده. در همين قضیه کاریکاتورها عليه پيامبر اسلام که هیچ شکی هم در آن نيست که یک مسئله غیر قابل توجیه است. خصوصاً که سردبیر این روزنامه اخیراً یک مصاحبه کرده و گفته:
« ما در کمال مظلومیت و علی رغم ميل مان تن به عذرخواهی می دهيم و این یعنی پایان دموکراسی و آزادی مطبوعات در اروپا»
در پاسخ به ایشان می خواستم بگویم مردم ایران اصلاً جنگ طلب نیستند. آمریکا هم بر خلاف تمام ادعاهائی که می کند مبنی بر آنکه با مردم ایران متحد است، حتی نمی تواند ما را درک کند که ما اصلاً دنبال جنگ نیستیم.
از طرف ديگر صحبت مردم ایران این است که چرا انرژی هسته ای را با ملی شدن صنعت نفت مقایسه می کنید. به نظر من این مقایسه درستی نیست، چرا که وقتی از منافع ملی حرف می زنیم یعنی در آن منافع باید مصالح جامعه هم درنظر گرفته شده باشد و آن منافعی برای جامعه داشته باشد اما به چه قیمت؟
آیا ما به چیزی مهمتر از انرژی هسته ای در این مملکت احتیاج نداریم؟
بنابراین می خواهم بگویم اين دیپلماسی بد است که طبل جنگ را به صدا در می آورد. دیپلماسی بد دارد ما را به این راه می کشاند. تبعات این کار را در شهرهای جنوبی ما ببینید.
من عميقاً امیدوارم تا دولتمردان ما تدبیری بیاندیشند و در این تدبیر مصالح جامعه را نيز در نظر بگيرند.

داریوش سجادی:
اشاره ای که در مورد طرح بازار بورس نفت داشتيد، اشاره درستی است و آن طرح در حال انجامی است که ظاهراً تا اواخر ماه آینده قرار است عملیاتی شود. ليکن با اين مضمون که بر اساس آن طرح قرار شده تا در اين بازار بورس بجای دلار از واحد يورو استفاده شود و این چیزی بوده که آمریکا را به شدت شگفت زده کرده.

بیژن صف سری:
بله. البته این که شما فرمودید یورو در مقاله دلار ذکر شده و این یورو در دو بانک تبديل به دلار می شود. البته بنا به گفته نويسنده مقاله واشنگتن پست این بازار بورس به هیچ عنوان در موعد مقرر تاسیس نخواهد شد.

داریوش سجادی:
البته طرحی که ایران داده از حیث اقتصادی به نوعی واکنشی قابل تحسین است. توجه داشته باشيد که واشنگتن در طول تمام دوران اقتصادی اش خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم که وارد عرصه بین الملل شد تمامی مبادلات بین المللی خود با جهان را بر اساس دلار تعیین کرد. اگر ايران بتواند این پروژه را تاسيس و تداوم دهد برای اولین بار دلار نقش محوری خود در بازار مبادلات اقتصادی در جهان را از دست می دهد.
جالب است که درست از همان تاریخی که قرار شده ایران این کار را شروع کند، آمریکا نيز اعلام کرده به هیچ وجه حجم و ميزان تکثیر و توليد دلارهای خود را که همواره ازطریق بانک خزانه داری مرکزی آمریکا اعلام می شد را از آن تاريخ به بعد اطلاع رسانی نمی کند چرا که با کسری تراز پرداخت بسیار گسترده ای مواجه خواهد شد.
توجه داشته باشيد که در حال حاضر هم آمريکا با چهارصد میلیون دلار کسری بودجه مواجه است. این مسئله ای بسیار جدی برای آمریکا است و اگر ایران بتواند این پروژه را با درايت مدیریت بحران کند شاید بتواند در عرصه دیپلماتیک به عنوان یک واکنش در مبادلات دیپلماتیک بازی موثری را از خود نشان دهد.

بیژن صف سری:
غرض از بیان آن مقاله این بود که آمریکا بدنبال یک بهانه است و متاسفانه ما هم این بهانه را به آنها داده ايم. حالا آمریکا به چه دلایلی می خواهد اینکار را بکند یکی همین مسئله دلار است. مسائل دیگری هست که کارشناسان داخل و خارج از کشور هم به آن تاکید دارند از جمله آنکه ما در این شرایط نباید به دست آمريکائی ها و حتی اروپا که الان دارد خودش را به دامان آمريکا می اندازد، بهانه می داديم.
شما مصاحبه آقای جک استرا با بی بی سی را بخوانید. بی بی سی از ایشان پرسیده که شما حدس و گمان دارید که ایران به فن آوری هسته ای رسیده است. چه مدرکی برای این حدس و گمان تان دارید؟ آقای استرا نتوانست جواب بدهد. گفت این حدس و گمان به خاطر این است که چهار نفر می گویند وجود دارد پس ما هم به این نتیجه می رسیم که وجود دارد. يعنی مشابه همان بهانه ای که برای عراق داشتند. لذا درایت دیپلماتیک ما اینجا باید خود را نشان دهد. تيم مذاکره کننده در زمان آقای خاتمی بشکلی داشت این روند را پیش می برد که اصلاً تنشی وجود نداشت و همه چیز در پای میز مذاکره بود. اما یکباره در چند ماه اخیر همه چیز برگشت. اینها چیزهائی است که باید بر روی آن تعمق کرد. امروز هم من دیدم آقای روحانی مطلبی را در خبرگزاری ها مطرح کردند به این مضمون که در این 8 سال ما صحبت می کردیم و تدريجاً داشتیم جلو می آمديم و به نتایجی هم رسیده بودیم ولی الان شما نگاه کنید وضعیت چطور شده. یک شبه به این روز درآمده ایم و اين بخاطر دیپلماسی بد است.

داریوش سجادی:
با توجه به فرمایشات شما تصور می کنید فرجام این پرونده به کجا ختم می شود؟

بیژن صف سری:
اين را شما مطمئن باشيد که به طور قطع اولاً دولتمردان ما هیچ وقت از آن چیزی که می گویند، عبور نخواهند کرد. البته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بیانیه ای داده بود به این مضمون که بالاخره ما یک روز می بینیم که آقایان نشستند و گفتند لازم است حرف مان را برگردانیم. اما من معتقدم این حرف برنمی گردد چون شواهد این را نشان می دهد.
در همين چند روز اخیر مسائلی که در تهران برای سفارتخانه ها پیش آمده، نشان دهنده این است که ایران روی این قضیه محکم ایستاده و آنها هم همین را می خواهند. آمریکا دنبال همین قضیه است. به طور حتم پرونده اتمی ما به شورای امنیت خواهد رفت و به طور حتم تحریم هائی که پیش بینی می کنند،اتفاق خواهد افتاد. مگر آنکه در مذاکراتی که مجدداً سعی دارند احيا کنند، موفق شوند و فکر می کنم اگر هم موفق شوند باید تضمین های خیلی محکمی بدهند.

داریوش سجادی:
هر چند در سياست پیش بینی کردن اشتباه است، ولی حال که جنابعالی پیش بینی کردید اجازه دهید من هم بر اساس یکسری واقعیت هائی که این طرف آب مشاهده می کنم پیش بینی کنم. در آمریکایی که من حضور دارم، دولت آقای جورج بوش یکی از بدهکارترین دولتها طی 50 سال گذشته در ایالات متحده بوده و همانطور که قبلاً عرض کردم در حال حاضر معادل 400 میلیون دلار کسری بودجه برای دولت جورج بوش ایجاد شده تا جائی که روز گذشته خانم هیلاری کلینتون طی يک مناظره بسيار جدی این مسائل را خیلی صریح و تند به رخ رقبای حزبی شان می کشید.
گذشته از آن بحران هائی که در عراق برای ايالالت متحده پیش پیش آمده، نشان می دهد این کشور از حیث نظامی فعلاً زمین گیر است و آن استعداد لازم را ندارد تا بخواهد وارد یک شهرآ شوبی جدیدی مانند افغانستان یا عراق شود. به همین دلیل پاره ای ازتحلیل گران معتقدند فشار سیاسی زیادی که آمریکا بر روی ايران گذاشته تا مسئله ايران را به هر شکل موجود از طريق دیپلماتیک حل کند، بيشتر بواسطه خرید زمان است تا بتواند ضمن معطل نگاه داشتن ایران نیروهای نظامی خود را متدرجاً آزاد کرده تا بتواند در زمان مقتضی از آن عليه ايران بهره ببرد.

بیژن صف سری:
من به عنوان یک ایرانی با اینکه با دیپلماسی فعلی متخذه دولتمردان مان مخالفت دارم، اما اگر چنین اتفاقی بیافتد تا پای خون در مقابل بيگانه خواهم ايستاد. اما منظور من این است که اگر آمریکا تنها در تحريم اقتصادی مانع فروش بنزين به ما شود در آن صورت آيا ديگر احتياجی به حمله به ايران خواهد داشت؟
مسلم است که آمریکا در عراق و افغانستان بشدت درگير است اما شما پرسیدید فرجام پرونده ايران به کجا خواهد انجامید؟
من هم در جواب گفتم صد در صد آنها برای تحقق اهداف شان تا آخر ادامه می دهند مگر اینکه ما با روشی مدبرانه جلوی این قضیه را بگیریم. سیاست فعلی چیزی است که در حال حاضر در داخل کشور همه از آن زجر می کشند.
در ايام عزاداری محرم مطلبی را آقای باقی در حسینیه ارشاد مطرح کردند تحت عنوان صلح امام حسین. ما همیشه صلح امام حسن داشتیم اما ايشان خیلی کامل توضیح دادند که امام حسین جنگ جو نبودند، صلح طلب بودند. بنابراین ما نيز با توجه به شرايطی که در آن قرار گرفته ايم نبايد وضعيت را بسوی جنگ ببريم.
به هر حال نوبت ایران هم می رسد. اگر آمریکا امروز نمی تواند بيايد چند ماه دیگر يا چند سال دیگر خواهد آمد. بالاخره می آید،اما ما چه باید کنیم؟

داریوش سجادی:
با اشاره ای که به سخنرانی جناب آقای باقی داشتید مايلم به سهم خود توضيحاتی را به فرمايشات شما اضافه کنم.
بياد دارم بعد از حادثه 11 سپتامبر آقای تونی بلر سفری به آمریکا داشتند و در کنگره آمریکا سخنرانی کردند. ايشان در بخشی از سخنانش گفت:«اسلام دین صلح طلبی است» و شخصاً بعد از سخنان آقای بلر طی مقاله ای مطلبی را خطاب به ايشان گوشزد کردم به اين مضمون که لازم نیست شما اسلام را به مسلمانان بشناسانيد. تنها يک بار روخوانی از قرآن نشان می دهد که اسلام به ذات نه صلح طلب است و نه جنگ طلب. آن چیزی که گوهر و ذات اسلام را از دیگر ادیان الهی متمایز کرده، ذات حق طلب و عدالت خواهانه آن است که برای آن عدالت خواهی و حق طلبی اگر لازم باشد جنگ کند، جنگيده و چنانچه لازم باشد صلح کند،صلح کرده.
لذا اجازه دهید در اينجا کمی با جناب آقای باقی زاویه بگیرم، به اين معنا که امام حسین قبل از اینکه صلح طلب باشند حق طلب و عدالت خواه بودند.

بیژن صف سری:
شما این را خرده به آقای باقی نگیرید. این را از من خرده بگیرید که زبانم الکن بود و مقاله بلند ایشان را در چند کلمه عنوان کردم. آقای باقی در درجه اول روی حق طلبی امام حسین تکیه دارد ولی من نتیجه کلی این مسئله را می گویم و آن اينکه ایشان تاکيد داشتند امام حسین با همه بشارتها، مظلومیت ها و محبوبیت هایش تنها پيام اش صلح است. حتی به آن 72 نفری که گفت بروید به خاطر روحیه صلح طلبانه اش بوده. ما هم دنبال صلح هستیم. ما باید از سنت اسلام و پیغمبر و ائمه مان پيروی کنيم.
اما در حال حاضر در وضعيتی هستيم که می گوئيم:عسس بیا من را بگیر. این سیاست درستی نیست. کسانی که نگران این مسئله و دلسوز این آب و خاک هستند می گویند این راه درستی نیست. در حال حاضر در داخل کشور مقاله هائی در روزنامه ها منتشر می شود که همه منطبق با سیاست های دولت است اما در سایت های داخل کشور می بینید همه اصرار بر موضع پرهيز از جنگ دارند. آقای باقی هم مقاله خودشان را با این انگیزه نوشت که ما داریم به دنبال جنگ می رویم و نبايد این کار را بکنيم.

داریوش سجادی:
البته قصد من هم خرده گیری از جنابعالی يا جناب آقای باقی نبود تنها خواستم با آن توضیح اشاره ای به ذات حق طلبانه و عدالت خواهانه اسلام داشته باشم.
همچنانکه بنده هم قبول دارم حسين بن علی در آن شرايط تا آخرين لحظه اهتمام خود را صرف پرهيز از جنگ کرد. البته اين توضيح را لازم به ذکر می دانم که کسانی که با گویش و قلم بنده آشنا هستند، عنايت دارند که اينجانب نيز در عین احترامی که به آرای مردم دارم، به نوعی منتقد دولت جديد هستم. اما همانطور که جنابعالی هم تائيد کرديد مسئله پرونده اتمی خواست ملی همه ايرانيان است. همه دلنگرانی آن است که در این قضیه غرب بالاتفاق در حال جفا کردن به ايران است تا اين ملت و کشور را به بهانه های مختلف از یک حق مسلم محروم کند و اینکه شیوه دولتمردان کنونی غلط است هم نافی حق مسلم بودن پرونده انرژی صلح آمیز برای ایران نمی تواند باشد.

بیژن صف سری:
دقیقاً همین طور است این حق ملت ماست، اما گرفتن این حق باید تحت شرایطی باشد. با شرایط و وضعيت فعلی ما نمی توانیم این حق را بگیریم.

داریوش سجادی:
در پايان مايلم بازگشتی به يکی از صحبت های جنابعالی داشته باشم.
ضمن صحبت تان اشاره ای داشتيد به کاریکاتورهای منتشره در اروپا که برخوردار از ماهيتی اهانت آميز عليه مقدسات اسلام بود و فرمودید سردبیر آن روزنامه دانمارکی بالاخره اقدام به عذر خواهی از مسلمانان کرد اما اين عذرخواهی را با کراهت مطرح کرده. در اينجا بايد نکته ای را متذکر شوم و آن اينکه در اين قضيه آقایان با تأسی به حق آزادی بيان کمی مغلطه می کنند. در غرب خصوصاً در آمریکا که مهد دموکراسی محسوب می شود، به هیچ وجه حق آزادی توهین وجود ندارد. لذا در اين داستان کاريکاتورها هم اروپائی ها در حال خلط کردن بین دو گزينه آزادی بیان و آزادی توهین هستند.

بیژن صف سری:
شما می دانید در کار روزنامه نگاری یک اصولی وجود دارد به نام اخلاق حرفه ای. این اخلاق حرفه ای در کنار آزادی مطبوعات است. شما به عنوان یک کار حرفه ای ملزم به رعایت این اخلاق حرفه ای هستید.
بر اساس همين اخلاق است که بمجرد آنکه روزنامه نگاری از محبت یا تنفر نسبت به یک فرد یا یک موضوع دست به قلم ببرد، می توان گفت که ايشان از حیطه اخلاق روزنامه نگاری حرفه ای خارج شده. جالب است آقای سردبیر آن روزنامه دانمارکی که آن عذرخواهی از سر اکراه را کردند، سه سال پیش از چاپ یک کاریکاتور مربوط به حضرت مسیح صرف نظر کرد. چرا که می ترسیدند مسیحیان دانمارک برافروخته شوند. علی رغم اين می بينيم دولت دانمارک اعلام می کند در کشور ما چنين چیزهائی رسم است. اگر رسم است پس چرا کاریکاتور حضرت مسیح را چاپ نکردید؟ شما که دم از آزادی مطبوعات می زنید؟
می خواهم بگويم همه اینها یک بهانه است. انتشار کاریکاتورها نزدیک چهار ماه پیش بوده و امروز می بينيم متاسفانه در افغانستان چندين نفر به خاطر اعتراض به آن کاريکاتورها کشته می شوند.
امروز هم اگر ما بر روی آن پافشاری می کنیم دلیل دیگری دارد. می خواهم بگویم که این قضیه هم به نوعی وابسته به همین دیپلماسی بد ايران است که آنچنان بهانه به دست دنيا داده است.