سه شنبه 25 مهر 1385

آيا در خوزستان تبعيض نژادي وجود دارد؟

روزنامه كارون سه‌شنبه 18 مهر ماه 1385
آقاي عمادالدين باقي يكي از نويسندگان اصلاح‌طلب، چند روز پيش به عنوان مدافع تعدادي از اعضاي خانواده‌هاي متهمان بمب‌گذاري سال گذشته استان خوزستان به ديدار آقاي كروبي رفته تا از اين طريق نسبت به توقف اجراي حكم اعدام متهمان اقداماتي صورت گيرد، تا اينجاي كار و ملاقات بحثي نيست چه اقدامي بشردوستانه از آن تلقي مي‌گردد (فارغ از اينكه اصولا آيا در اين ماجرا كه خون ده‌ها انسان بي‌گناه و شهروندان اين خطه ريخته شد، چه نوع حمايت‌هايي مي توان از متهمان صورت داد) اما بحث اين مطلب ،پرداختن به اظهارات ديگر ايشان پيرامون «وجود تبعيض نژادي» در استاني چون خوزستان مي‌باشد.
قبل از پرداختن به اين موضوع سوال مي‌كنيم: امروزه مشكلات حاد و عميق مردم بسياري از نقاط ايران از جمله خوزستان چيست؟!
پاسخ به اين سوال چندان پيچيده و غامض نيست.
هر تحليل‌گر و ناظري با گشتي گذرا در جامعه در‌مي‌يابد مشكلات حاد امروزه ايران ريشه‌هاي عموماً اقتصادي و اجتماعي دارد. مشكلاتي همچون تبعيض توزيع ثروت در كشور، توسعه فقر، اختلاف سطح درآمدها در جامعه، بيكاري، تورم، دخالت‌هاي بعضاً بي مورد در زندگي خصوصي افراد، گسترش اعتياد، شعارزدگي مسئولان، كمبود شادي (و اصولا نامشخص بودن مقوله شادي و مسرت در جامعه) و ... در نگاه بالاتر برخي نگاه‌هاي تنگ‌نظرانه سياسي را مي‌توان نمادهاي بارز مشكلات جامعه امروز ايران دانست.اما ظاهراً و بر طبق تحليل و اظهارات آقاي باقي يكي از معضلات حاد منطقه خوزستان مشكلي به نام «تبعيض نژادي» است!!اين مقاله مي خواهد به اين موضوع و صحت يا سقم اين تحليل بپردازدزيرا اگر اظهارات نامبرده واقعاً هماني باشد كه متن آن را يكي از خبرگزاري‌هاي داخلي مخابره كرده، حتي به دليل ناپختگي و سقم آن، آن بخش از فعاليت‌هاي حقوق بشري ايشان در اين ماجرا را نيز تحت‌الشعاع و به عبارت واضح‌تر ضايع‌خواهد نمود. آقاي باقي در اين جلسه و در جهت حمايت از حقوق متهمان صراحتاً از وجود تبعيض قوميتي‌نژادي بين اقوام ساكن خوزستان ياد مي كند.
براي يك خوزستاني (مثل نگارنده) ارزيابي اين ديدگاه مي تواند از دو زاويه تعبير و تفسير شود. اول اينكه يا از روي بي‌اطلاعي گوينده از بافت و تركيب و شرايط يك منطقه باشد (كه اين حالت خوشبينانه قضيه مي تواند تلقي شود) اما در حالت دوم ، نگاه عامدانه و مغرضانه به سوژه است كه نگارنده، اين تلقي را حداقل از آقاي باقي ندارم.
چون در نگاه بدبينانه، پاشيدن تخم اختلاف بين اقوام خوزستاني از آن مي توان اقتباس نمود به همين دليل به عقيده نگارنده، حالت اول درباره چرايي بيان اين ديدگاه‌ها و اظهارات صدق دارد زيرا گوينده اصولا فردي غير جنوبي و بيگانه با مسائل زيستي، قومي و فرهنگي اين منطقه از كشورمان مي‌باشد و صرفاً اطلاعاتش را از كانال‌هاي نزديك به خود دريافت مي كند. تحليل‌هاي ارائه شده كه در آن از برتري يك قوم بر قوم ديگر يا رنج و ستم يك قوم و رفاه قوم يا اقوام ديگر ياد مي‌كند. در حالي كه براي اطلاع ايشان بايد بگوييم آقاي باقي حضرت‌عالي در شمال شهر تهران (به احتمال فراوان در رفاه كامل يا نسبي زندگي مي‌كنيد ) اما در خوزستان همه اقوام و در شهرهاي مختلف با انواع محروميت زندگي مي گذرانند، اما در عين حال سال‌ها ( به عمق تاريخ طولاني اين خطه) زندگي مسالمت‌آميزي با هم دارند و حتي با هم عقد‌هاي اخوت بسته‌اند و بزرگوارانه در كنار هم و در عين همه محروميت‌ها زندگي مي‌كنند.
در خوزستان امروز يك شهروند عرب به همان اندازه از مزاياي يك زندگي خوب بي بهره يا با بهره است كه يك شهروند بختياري. اگر آب اهواز و آبادان و خرمشهر آلوده است، همه شهروندان (فارغ از قوميت‌شان) از آن آب مي‌آشامند، اگر حاشيه‌هاي عرب نشين اهواز در محروميت به سر مي‌برند به همان اندازه حاشيه‌ها و حتي مركز مناطق بختياري‌نشين مسجد سليمان و ايذه و باغملك در محروميت قرار دارند وانگهي در خوزستان، همه شهروندان با هر قوميت و فرهنگي گرماي 50 درجه را در تابستان و بدون برق تحمل مي‌كنند و ...!!
نگاه كلان به مديريت‌هاي بومي اين خطه نيز براي هيچ يك از اقوام توفيري ندارد كه متعلق به كدام مدير از كدام قوم باشد. مردم عرب اين خطه آنقدر هوشيار و آگاهند كه دست يك مدير فارس را كه دلسوز آنها باشد مي‌فشارند و به همان اندازه اقوام فارس نيز دست يك مدير عرب را كه دغدغه مردم را داشته باشند مي‌فشرند و مي‌بوسند.
اما آقاي باقي، خوزستاني جماعت، سال‌ها چوب مديريت‌‌هاي از مركز و رهنمودهاي مركز‌نشيناني همچون حضرت‌عالي را مي خورند كه ندانسته و به دليل بي‌اطلاعي، از تضادهاي قومي سخن مي‌گويند و خيلي ساده از فقر و محروميت‌ حاكم به كل منطقه مي‌گذريد ، در حالي كه عرب و فارس خوزستاني يكصدا از اتحاد و در كنار هم بودن مي‌گويند و در عين حال از مطالبات بر حق و احقاق نشده خود از مجاري قانوني فرياد مي زنند.
بختياري‌ها، اعراب، دزفولي‌ها، بهبهاني‌ها و همه تيره‌هاي قومي و فرهنگي اين خطه در سطح كلان با يكديگر هيچ دشمني عميقي ندارند (و اگر رگه‌هايي از اين نوع اختلاف هم وجود داشته باشد كه دارد، عموماً در سطح اندكي از شهروندان اقوام مختلف مي‌باشد كه ريشه در فقر فرهنگي آنان دارد كه يكي از نتايج آن نيز همان اعمال نابخردانه‌اي بود كه سال گذشته به وقوع پيوست و جان تعدادي از شهروندان بيگناه و خوزستاني ما را گرفت).
مردم خوزستان سخنگو نمي‌خواهند! هر كس دلسوز آنهاست بسم‌الله!
بفرماييد در گرماي 50 درجه تشريف‌ بياوريد خوزستان و در بي‌برقي و بي‌آبي (آن هم در كنار كارون!!) خدمت كنيد نه در تهران از تبعيض نژادي اقوام خوزستاني سخن برانيد!!
-------------------------------------------------------
خبرهاي مرتبط (براي ارزيابي صحت و سقم نوشتار فوق)
درخواست تجديد نظر و رسيدگي عادلانه به پرونده 9محكوم به اعدام در اهواز

راديو
المان:عمادالدين باقى خواستار تجديدنظر در پرونده ۹ محكوم به اعدام شد

گفتگو با بي بي سي درباره محكومان به اعدام در اهواز

اعداميان اهواز يک آزمون بزرگ براي جامعه مدني و نهادهاي حقوق بشري

گفتگو با راديو آلمان درباره ده حكم جديد اعدام در اهواز