پنجشنبه 10 خرداد 1386

سمينار «سنت فراموشي» در دانشگاه شيراز

عمادالدين باقي:
انسان بي‌تاريخ مانند نوار خام است

خبرگزاري دانشجويان ايران - 1386/03/08

سمينار «سنت فراموشي» از سوي انجمن فرهنگ و سياست دانشگاه شيراز در اين دانشگاه برگزار شد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، عمادالدين باقي در اين مراسم با بيان اينكه موضوع بحث حاضر براي من دغدغه‌اي چندين ساله است؛ ما چرا هميشه جا زده‌ايم؟ اظهار داشت: «اگر ما بر روي تاريخ 100 ساله اخير خود نگاهي بيندازيم، نتيجه برايمان حيرت‌انگيز خواهد بود؛ دعواها و جنجال‌هاي سياسي و مباحث مطرح در پارلمان در زمان مشروطيت مانند مجلس شوراي اسلامي فعلي است، روزنامه‌ها توقيف مي‌شوند، زندانيان غيرقانوني بازداشت مي‌شوند و ...، شرايطي کم و بيش شبيه به دوران کنوني. به هر ترتيب فراموشي و يادآوري را مي‌توان در حوزه‌هاي مختلف علوم انساني همچون روانشناسي، جرم شناسي، فلسفه و ... بيان نمود، اما آنچه در اينجا مورد بحث ماست، نگاهي ديگر است؛ يعني ما به چيستي و ماهيت و جنس فراموشي و يادآوري کاري نداريم، بلکه به کارکرد آن نظر داريم».

وي با طرح اين سوال كه اساسا فراموشي به چه معناست؟ ادامه داد: «صرف نظر از بحث‌هاي کارشناسي و فني به زبان و معنايي خيلي ساده فراموشي به معناي "عدم حضور گذشته در اکنون و بلکه آينده ما" است که همان بحث "ضعف حافظه تاريخي" است. فراموشي اگرچه در مسائل مختلف روزمره، موجب کاهش رنج و افزايش آرامش زندگاني است، اما فراموشي به معناي بحث ما، حيات آدمي را به خطر مي‌اندازد».

اين فعال سياسي تصريح كرد:« عدم حضور گذشته در اکنون، يعني انقطاع يک نسل از نسل‌هاي پيش از خود و اين يعني تضعيف هويت. چرا؟ چون هويت ما چيزي جز گذشته و تاريخ ما نيست. انسان بي‌تاريخ مثل نوار خالي است و في نفسه و مستقلا واجد ارزش است اما ميزان و درجه ارزش آن بستگي به محتوايي دارد که در آن ريخته مي‌شود. بنا به گفته قرآن نيز، صفحه وجود آدمي سفيد و خالي است؛ به عبارت ديگر انسان داراي دو ارزش اکتسابي و ذاتي است که اولي به تدريج در درون آدمي ريخته مي‌شود و ارزش آدم‌ها هم به همين دليل متفاوت است».

باقي خاطرنشان كرد: «انسان بي‌تاريخ، مانند نوار خام است، همان طور که يک نوار خام مستعد پذيرش هرگونه اطلاعاتي است، وجود انساني هم همين طور است؛ به گونه‌اي که قبل از شکل‌گيري شخصيتش هويتي ندارد و بنابراين انسان بدون تاريخ، بي‌هويت مي‌شود. از همين جاست که ممکن است اين انسان تناقضاتي را بهم ‌بزند يا به گونه‌اي ناهنجاري‌ها دچار شود و ...»

اين فعال سياسي در ادامه ابراز عقيده كرد: «از همين روست که من مي‌گويم پديد آمدن ناهنجاري‌هايي مثل بحث اراذل و اوباش، ناشي از همين است که برخي در سالهاي اخير چنين نشان دادند که گويي تاريخ از سال 1357 شروع شده است و تمامي رسانه‌هاي رسمي تنها اين گونه وانمود مي‌کنند که تاريخ قبل از آن سرتاسر سياه بوده است. نسل بي تاريخ پذيراي هر هويتي مي شود و يا دنياي پرتناقضي دارد.اين گونه آدمي استعداد پذيرش هر شخصيت متفاوتي را به صورت پي در پي دارد».

باقي گفت: «جداي از اينکه فراموشي به معناي ضعف حافظه تاريخي و ضعف هويت يک امر مخاطره برانگيز است، تبديل شدنش به يک سنت و رويه يک امر مرضي است. حال آنکه اگر مراد از سنت فراموشي، عزم و اراده آگاه براي به فراموشي سپردن باشد، داستاني دردآورتر دارد. البته اين بحث جداي از بحث سنت و مدرنيسم که دو ديدگاه رايج در آن موجود مي باشد؛ اولي آنکه ميان سنت و مدرنيته يک گپ وجود دارد و ما ابتدا بايد سنت زدايي کنيم تا به مدرنيته برسيم و دومي اينکه مدرنيته در ادامه سنت است و اساسا هر سنتي در روزگار خود مدرن بوده و مدرنيته امروز نيز سنت فرداست که نگاه اول فوق الذکر تلاشي براي تئوريزه کردن فراموشي سنت است».

وي با بيان اينكه مي‌توان علل و عوامل سنت فراموشي را در دو دسته تقسيم کرد، اظهار داشت: « عزم و اراده براي فراموشيدن که از طريق تاريخ نگاري ايدئولوژيک انجام مي‌شود و درمانش، مبارزه با سانسور است. در تاريخ هم اين تجربه ثابت شده است که هميشه انسان کوشيده است تا گوشه‌هاي مبهم تاريخ را حفظ کند و با فراموشاندن آن با هر روشي مبارزه کند».

باقي افزود: «ارزش گذشته را ندانستن و عادت کردن به فراموش کردن و نينديشيدن که راه مقابله با آن از طريق تذکر و آموزش و مبارزه با عادت‌ها و کاهلي‌هاي اجتماعي سنت شده است. شما خود نيز وقتي قرآن را مطالعه مي‌کنيد دعوت‌هاي فراواني براي سير در آفاق و تاريخ و نمونه‌هايي از نقل قصص قرآني را مشاهده مي‌کنيد که همگي نشان از تاکيد قرآن بر اين مهم دارد.اين امر در کلام معصومين نيز مشاهده مي‌شود همانگونه که امام علي(ع) نيز هميشه بر اين تاکيد داشته‌اند که تاريخ خوانده شود.»

اين فعال سياسي تصريح كرد:« مساله ديگري که مي‌خواهم در اينجا بدان اشاره کنم رابطه آزادي و فراموشي است؛ بديم معنا که هرگاه سانسور در جامعه‌اي بيشتر باشد، فراموشي در آن بيشتر نهادينه مي‌شود و به ميزان وجود آزادي، حافظه جمعي و تاريخي شکوفاتر مي‌شود. البته اين نکته را هم بايد بگويم که در فضاي آزاد، گذشته منبع مشروعيت نيست، زيرا گذشته گرايي به همان اندازه فراموشي خطرناک است، اما در عصر جديد ما با ابتکار و خلاقيت مواجهيم و بنابراين در فضاي آزادي، گذشته را در فضاي حال حلول مي‌دهيم و آن را به کمک خرد جمعي و نقادي و ...پالايش مي‌کنيم».

باقي تصريح كرد: «نکته قابل بيان ديگر آن است که ما در تاريخ اسلامي خود روش‌هاي بديعي براي جلوگيري از سنت فراموشي داشته‌ايم مانند مراسم عزاداري عاشورا و اربعين يا شيوه‌هايي چون ثبت تمامي احاديث و ... که اينها همگي روش هايي براي يادآوري مداوم بوده‌اند. اما مشکل اين بوده است که اين روش‌ها فقط در خدمت حافظه مذهبي بوده و نه حافظه سياسي و اقتصادي و ... و به همين دليل ممکن بوده است که گاهي وسيله سوءاستفاده و گاهي تغيير و تحول مثبت شود».

وي اظهار داشت: «نوع ديگري از فراموشي را هم که بايد در اينجا در انتهاي سخنانم بدان اشاره کنم، فراموشي ناشي از شدت رخداد حوادث است. به همين علت است که گفته مي‌شود شدت حوادث در اين 26-7 ساله آن قدر بوده است، که وقتي حادثه‌اي رخ مي‌داده هنوز خام بوده که حادثه ديگري رخ مي‌دهد. از همين روست که ادعا مي‌شود که آنچه در ايران در اين 26 -27 ساله روي داده به طور عادي در 200 سال رخ مي‌دهد و ما با تراکم شديد حوادث مواجهيم. به همين خاطر است که در گفت‌وگو با نسل جديد مي‌بينيم که اتفاقات همين 5-6 سال گذشته را نيز به ياد ندارند يا ذهنيتي مبهم از آن دارند».

باقي در پايان خاطرنشان كرد: «اعتقاد من بر اين است که اين نوع سنت فراموشي دست در دست سنت فراموشي متکي به عزم سياسي داده است و شايد اين آگاهانه باشد. براي مثال بايد از همين جنگ تحميلي بگويم؛ در همه جا وقتي جنگي اتفاق مي افتد، در حين اين اتفاقات هر کسي درباره جنگ به راحتي و آزادانه مي‌نويسد و مي‌گويد، اما در کشور ما هنوز که هنوز است يک سري تابوهايي وجود دارد و شايد چنين است که مي‌گويم فراموشي نوع سوم در کنار سنت فراموشي متکي به عزم سياسي و دست در دست هم است».

http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-933283