چهارشنبه 21 فروردین 1387

روزنامه نگار بین المللی سال 2008

روزنامه كارگزاران پنج شنبه22فروردين1387 ص1و6
عمادالدين باقي يكبار در سال 1379تا 1381 به مدت نزديك به سه سال بخاطر مقالاتي كه در مطبوعات در انتقاد به اعدام و نيز روشنگري پيرامون قتل هاي دگر انديشان زنداني شده بود وپس از آزادي از زندان در كنار پژوهش و نويسندگي كه اين بار بيشتر بر توليد ادبيات حقوق بشر متمركز شده بود اقدام به تاسيس نهادي براي دفاع از حقوق زندانيان كردوانجمني براي نقد مجازات اعدام راه انداخت وعملا پس از آزادي از زندان نيز وسيعا درگير مصائب زندانيان بود.او در 22مهر1386 براي دومين باربخاطر مجموعه اي از مقالاتش در مطبوعات قانوني كشور زنداني شده و با پايان مرخصي درماني اش هفته آينده به زندان بازخواهد گشت.

درآخرين روزهاي مرخصي اش بود كه خبر آمد او توسط انجمن روزنامه نگاران خارجي بريتانيا و British Press Awards به عنوان روزنامه نگار بين المللي سال2008 برگزيده شده و روز20فروردين (8 آوریل) مراسمي به همين مناسبت در لندن برگزار مي شود اما بدون حضور او زيرا غير از زنداني بودن او چند سال است از ايران ممنوع الخروج شده است.در اين مراسم آقاي دروري دايك از مقامات عفو بين الملل به نمايندگي از باقي و از سوي عفوبين الملل جايزه او را دريافت خواهد كرد.
متن پيام به مراسم به شرح زير است:

من از راهي دور و با دلي نزديك به همه روزنامه نگاران مدافع آزادي بيان در جهان درود مي فرستم.از شما ديده بانان هوشيار آزادي مطبوعات (انجمن روزنامه نگاران خارجي كه مرا نامزد كرده و هيات داوري British Press Awards )كه مرا انتخاب كرديد واين افتخار بزرگ را نصيبم ساختيد سپاسگزاري مي كنم.از همراهانم در عفو بين الملل-اين شكل مجسم وجدان جهاني بشر- به ويژه آقاي دروري دايك كه پذيرفتند به جاي من در مراسم حضور يابند نيز سپاسگزارم.

رسانه ها همواره نردبان رشد آگاهي و شخصيت و اخلاق و پيشرفت هاي علمي در جهان بوده وتفكيك قواي منتسكيو را تعالي بخشيده و در مقام ركن چهارم، آن را تكميل ساخته اند.

من از سرزميني با شما سخن مي گويم كه با وجود تاريخ يكصد وپنجاه سال تلاش براي آزادي و دموكراسي هنوز طعم تلخ توقيف مطبوعات را در كام خويش مي چشد و در ده سال اخير حدود يكصد وپنجاه نشريه توقيف شده اند در حالي كه اغلب آنها هيچ خصومتي با نظام جمهوري اسلامي ايران نداشته و در نهايت منتقداني مستقل واصلاح طلب بوده اند.
از سرزميني با تمدن كهنسال با شما سخن مي گويم كه متاسفانه امروز برخي،تئوري بقاي اصلح داروين را به تئوري فناي اصلح تبديل كرده اند و بسياري از نشريات به محض اينكه به بلوغ حرفه اي خود نزديك شده و اثر گذار شده اند به محاق رفته اند گويا به ميزاني كه نشريه اي تيراژ و مخاطبش افزايش مي يابد و قوي تر مي شود شانس بقايش كمتر مي شود.

من از سرزميني با شما سخن مي گويم كه مطبوعات از جايگاه نهاد مدني فروكاسته مي شوند وبه مثابه نهادي صرفا سياسي قلمداد مي شوند وقدرتمندان بجاي فرهيختگان ونهاد صنفي مطبوعات و حاكمان بجاي شهروندان درباره سرنوشت مطبوعات تصميم گيري مي كنند.

من از سرزميني با شما سخن مي گويم كه بارها با چشمان خويش، چشمان اشكبار روزنامه نگاراني را ديده ام كه با توقيف نشريه شان عواطف ومعيشت شان با بحران روبرو شده است واين پرسش را با خود زمزمه مي كنند كه آيا اگر در يك كارخانه يا سازمان ،فرضا فردي مرتكب جرم يا خطايي شد،كارخانه را تعطيل و جمعيت و نهادي را ويران مي كنند؟ در حالي كه بسياري از مطبوعات ويا نويسندگان آنها پيش از احراز جرم يا دادرسي عادلانه توقيف شده اند.
من از سرزميني با شما سخن مي گويم كه اگرچه صد سال از تاسيس اولين نهاد دموكراتيك-پارلمان-در آن مي گذرد اما صدسال هم از قتل اولين شهيد مطبوعاتش مي گذرد.اگر امروز همانگونه كه ياد صدسالگي انقلاب مشروطيت را گرامي مي دارند ياد صدسالگي اولين شهيد مطبوعات را نيز گرامي مي داشتند حافظه تاريخي ايرانيان چنين دچار فراموشي نمي شد.در سال1378 نوشتم تعطيل هر روزنامه همچون يك قتل است وبايد كنگره «بزرگداشت جمعي» روزنامه هاي تعطيل شده و مراسم سالمرگ آنها را برگزار كرد وبا ساخت كالاها و بناهاي يادبود براي آنها ،زشتي جنگ با مطبوعات را نمايان تر ساخت وامروز مي گويم همانطور كه بسياري از كشورها براي شهداي جنگ هاي ملي و آزاديبخش ،بناهاي يادبود مي سازند ونام قربانيان را بر آن حك مي كنند روزنامه نگاران جهان بايد براي مطبوعات توقيف شده و قربانيان مطبوعات در جهان،بناي يادبودي برپا كنند تا تاريخ فراموش نكند ، تا تاريخ فراموش نشود.

اكنون به عنوان منتخب شما اينگونه خود را التيام مي بخشم كه نه تنها روزنامه نگاران و نويسندگان ايراني كه روزنامه نگاران و طلايه داران آزادي بيان در جهان نيز در فكر آنند كه مطبوعات قرباني شده درراه معرفت وگردش آزاد اطلاعات از ياد نروند.سخن خويش را با مصرع اول و آخرشعرروشنفكر و روزنامه نگار بزرگ ايراني علي اكبر دهخدا به پايان مي برم كه صدسال پيش در سوگ صور اسرافيل اولين شهيد مطبوعات ايران كه به تيغ استبداد به دار آويخته شد سروده است :
اي مرغ سحر چو اين شب تار
بگذشت زسر سياه كاري
ياد آر زشمع مرده ياد آر

با تشكر مجدد از British Press Awards وآرزوي جهاني سرشار از صلح،مدارا و آزادي بيان
عمادالدين باقي

1-اين مقاله تحت عنوان «قتل هاي زنجيره اي مطبوعات در روزنامه اخبار اقتصاد31شهريور1378 چاپ شد سپس در كتاب مجموعه مقالاتم درباره مطبوعات با عنوان «بهار ركن چهارم»(مروري بر جنبش مطبوعات اصلاح طلب)در سال1381 به چاپ رسيد.