یکشنبه 29 دی 1387

بند 350 زندان اوين-مهرانگيز کار


مهرانگيز کار - چهارشنبه 25 دی 1387 [2009.01.14]
خبرهايي مي رسد از بند 350 زندان اوين، بندي که در عمل و طي سالها تبديل شده است به محل نگهداري ‏زندانيان سياسي و امنيتي و مرداني که محکوميت هايي از اين رده داشته اند. همواره اين بند خبرساز بوده ‏است.کساني که در اين بند شبي، هفته اي، ماهي وسال و سالهايي گذرانده اند، اغلب از حيث اتهاماتي که بر آنها ‏‏(درست يا غلط ) وارد شده شاخص بوده اند. ايين نامه سازمان زندان ها که در دوران رياست جمهور محمد خاتمي ‏از تصويب گذشت، بر طبقه بندي زندانيان بر پايه شخصيت و سنخيت تاکيد دارد، هرچند از به کار بردن الفاظي ‏که برضرورت مراعات حقوق متهمين ومحکومين سياسي ومطبوعاتي دلالت دارد پرهيز کرده است. سازمان ‏زندان ها در باره تفکيک زندانيان به صورت جدي، آن گونه که بايد اقدامي نکرده است.با اين وصف بند 350 ‏زندان اوين در بيشتر موارد زندانيان سياسي و مطبوعاتي را پذيرفته است.همين درجه از تفکيک زندانيان در ‏مقايسه با وضعيت زندانيان سياسي دو دهه پيش از آن همواره مثبت ارزيابي شده است.‏
حرف و سخن پيرامون حقوق زنداني در ايران تازگي دارد و مبناي زماني ان آغاز دوران اصلاحات است. يعني ‏زماني که پاي بزرگان جمهوري اسلامي به زندان باز شد و کرباسچي شهردار وقت تهران و شهرداران نواحي ‏راهي زندان شدند. تا پيش ازآن زنداني وحقوق او از جمله ممنوعه ها بود و مطبوعات به آن نمي پرداخت.همين ‏آيين نامه هم در دسترس نبود تا بشود به ان استناد کرد.بنابراين مد ت ده دوازده سال است که ايران بعد از انقلاب ‏با بحث حقوق متهم وزنداني از طريق مطبوعات آشنا شده است.جوانان امروز ايران شايد خبرنداشته باشند که ‏همين اندازه از بحث پيرامون وضعيت زندان و زنداني تازگي دارد وپيش و بعد از انقلاب تعطيل بوده است.فقط ‏دوران کوتاهي نزديک انقلاب که حکومت شاه در عمل اقتدار خود را از دست داده بود بحث تيز شده بود و برضد ‏نظام زندان هاي امنيتي شاه جريان داشت. همين که انقلاب پيروزشد ومطبوعات وحقوق دانان نگرش انتقادي ‏نسبت به برخورد جمهوري اسلامي با مخالفان را پيش کشيدند دوران بحث سر آمد وبحث تعطيل شد.تا دوران ‏اصلاحات که هرچند با بگير وببند همراه بود ولي باب بحث مسدود نشد و همچنان حتي پس از تحولات معکوس ‏سياسي ادامه دارد.‏
عمادالدين باقي با هدف گسترش اين بحث بسيارهزينه پرداخته وبه جرم آن بسيارکيفرديده است.نقش اودرحفظ بحث ‏هاي مرتبط با حقوق زندانيان ستودني است.هرگاه فعالاني با حساسيت وشکيبايي او مي توانستند دراين صحنه باقي ‏بمانند نظارت برزندان ها ممکن مي شد وزندانيان مجبورنبودند صداي خود را به نهادهاي جهاني برسانند وبراي ‏بهبود وضعيت چشم اميد به محافل جهاني داشته باشند. وقتي ناظران ايراني را به بند مي کشند وبه ناظران خارجي ‏هم فرصت نمي دهند تا از زندان ها بازديد کنند، کاربه جايي مي رسد که زنداني بي پشت وپناه مي ماند وبازتاب ‏يک چنين وضعيتي خشم وعصيان فردي وجمعي است.ازطرف ديگراطلاع رساني توسط افراد و گروه هايي ‏صورت مي گيرد که به سبب نبود ناظران شناخته شده ومورد وثوق نمي توان درستي يا نادرستي خبرها ي منتشره ‏توسط آنان را بررسي کرد. ‏
انگيزه نوشتن اين يادداشت خبري است که گروهي زيرعنوان مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران انتشارداده ‏اند.خبرشرحي است ازتغييروتحول دروضعيت زندانيان بند 350 زندان اوين که با ورود رييس جديداتفاق افتاده ‏وزندانيان اين بند را با دشواري هاي تازه اي مواجه ساخته است. در گزارش آمده است بند را رييس جديدي ‏مديريت مي کند که بر حسب دستورات او شکنجه هاي تازه اي اعمال مي شود. دراين بند مقرراتي وضع شده که ‏به موجب آن زندانيان سياسي اجازه ندارند دربند کفش بپوشند. جمع آوري پرده هاي نصب شده دراتاق ها، جمع ‏آوري لامپ هاي راهروها، اجباربه شرکت دربرنامه سه ساعته صبحگاهي درهواي سرد زمستان، اجبار به ‏شرکت درنمازجماعت به عنوان پيش شرط برخورداري ازحق ملاقات با خانواده و قوانين مشابه باعث زحمت ‏ومشقت بيشترزندانيان سياسي شده ودرتکميل برخوردهاي غيرمتعارف، ده ها زنداني عقيدتي بند به زندان هاي ‏مختلف کشورمنتقل شده اند که در عمل ان تفکيک وطبقه بندي پذيرفته شده را درهم ريخته است. رييس بند ‏درآخرين اقدام ازروزنهم دي ماه با آغازماه محرم دستورداده نوحه وسوگواري با صداي بلند از پخش کننده هاي ‏قوي پخش بشود. اين رويه کاملا بر خلاف رويه اي است که در ديگر بندها به آن عمل مي کنند. درنتيجه زندانيان ‏اين بند احساس مي کنند درشکنجه گاه به سر مي برند. موضوع هنگامي پيچيده مي شود که اعتراض به پخش ‏نوحه خواني با صداي بلند ممکن است زنداني معترض را با مشکلات تازه اي روبروکند. مثلا به اين تعبيربشود که ‏زنداني معترض با اسلام دشمني دارد. حال آنکه سروصداي زياد از هرقبيل محيط را غيربهداشتي مي کند ‏وآزردگي حس شنوايي دردرازمدت ربطي به دين و ايمان ندارد.‏
اين گزارش صرفنظرازدرستي يا نادرستي که درنبود ناظران رسمي قابل اندازه گيري نيست، به فرض آنکه فقط ‏درصدي ازان صحت داشته باشد گزارشي است ازاستفاده ابزاري ازدين که درضمن اين استفاده ابزاري، به گونه ‏اي ازشکنجه وجهه ديني مي دهند. شيوه اي که دينداران واقعي از آن نفرت دارند. مقاومت حکومت براي به ‏رسميت شناختن ناظران داخلي وخارجي براحتمال خطا مي افزايد. ناظري نيست تا برود وگزارش ها را درتماس ‏مستقيم با زندانيان بررسي کند. ادامه اين مقاومت براي حکومت چه سودي دربردارد ؟ اين که درجهان زندان هاي ‏ايران را چنين تصويرکنند ودين را درجاي وسيله اي براي مشروعيت بخشيدن به شکنجه تعريف کنند واجد کدام ‏منفعت عمومي وملي است ؟‏
هرگاه به نهادهاي مدني که رسيدگي به وضعيت زندانيان را انتخاب کرده يا مي کنند به صورت قانوني ورسمي ‏اجازه دهند تا زندان ها را بر پايه عدل وانصاف واستانداردهاي جهاني مورد بازديد قراردهند، تغييرزندانبان به ‏قيمت ازدست رفتن مختصرآسايش زندانيان تمام نمي شود. از آن مهمترسکوت سازمان زندان ها درباره رفتاري ‏که با زندانيان مي شود، نگران کننده است. ديري است سازمان قضايي کشورکه سازمان زندان ها پاره اي ازآن ‏است به خود زحمت نمي دهد تا پيرامون آنچه درزندان ها مي گذرد توضيحي بدهد. حتي مرگ مشکوک زهرا بني ‏يعقوب پزشک جوان ايراني دربازداشتگاهي درهمدان درست بيخ گوش مقام رياست، اين قناعت وجداني را ‏درمقامات قضايي کشورايجاد نکرد تا براي خودسري زندانبانان و ستمي که بر زندانيان روا مي دارند چاره اي ‏بينديشند.دراين شرايط اگرجمعي ازايرانيان حکومت را به معروف امرکنند وازمنکر برحذردارند جاي شگفتي دارد ‏وبه جاي اصلاح زندان ها بايد گزارشگران را مجازات کنند ؟
http://www.roozonline.com/archives/2009/01/_350.php