پنجشنبه 10 بهمن 1387

چهار نقد مربوط به روزنامه اعتماد ملی و مصاحبه های آن


اعتماد ملی سه شنبه29بهمن1387 ص آخر(16)
اين خانه دور است - حسين سليمي
در فيلم زيباي «اين خانه دور است» تلا‌ش ناب جواني ايراني براي رسيدن به منزلگاه صدق و صفا به تصوير كشيده شد؛ تلا‌شي كه معيار جامعه ايران بود و به همين دليل نيز جهاني شد. آرزو داشتيم حداقل در ميان گروهي از اهل سياست كه داعيه مردم‌داري دارند نيز اين تلا‌ش بروز و ظهور يابد. اما رويه جديد انتخاباتي روزنامه‌اي كه تا چندي پيش از اميدهاي اهل انديشه به شمار مي‌رفت اين سوال را به‌وجود آورد كه آيا با اين شيوه مي‌توان به خانه اميد اهل تفكر در حوزه سياست رسيد؟ يا با روي آوردن به شيوه‌هاي تخريبي بايد گفت كه براي دوستان قدرتجوي ما، اين خانه دور است. به راستي طعم قدرت تا چه اندازه مي‌تواند مشرب و مبناي اخلا‌قي ما را تغيير دهد؟

در نگرش پيشگامان انقلا‌ب اسلا‌مي اين يكي از نخستين آموزه‌هاي انقلا‌ب بود كه دستيابي به قدرت نبايد تمامي مباني را از ميان ببرد و راه را براي هر كاري با هر لحني و هر ابزاري بگشايد. از زماني كه جناب آقاي كروبي كه از شيوخ قابل احترام انقلا‌ب هستند پا به ميدان انتخابات نهادند و پس از مدتي نيز دوست قديمي ايشان سيدمحمد خاتمي نيز اعلا‌م حضور كردند، روزنامه اعتماد ملي كه در وانفساي امروز غنيمتي بزرگ در فضاي روزنامه‌نگاري و حركتي بزرگ در فرهنگ كشور ما محسوب مي‌شد به يكباره از اين رو به آن رو شد و شكل مطبوعات جهت‌داري را گرفت كه خود روزي به آنها مي‌تاخت.
عجيب است كه به ناگاه هم لحن اعتماد ملي تغيير كرد، هم سبك آن و هم محتواي مطالب آن. خصوصا در حمله و تخريب سيدمحمد خاتمي كه چهره اصلي جريان تاريخ‌سازي بود كه بسياري از اصحاب قلم در اين روزنامه با آن جريان تاريخ‌ساز چهره شدند.
قصد آن داشتم كه در اين مطلب به سبك همان مطالبي كه در همين روزنامه مي‌نگاشتم با استفاده از برخي مباني نظري و استدلا‌ل‌هاي علمي سخنم را بازگويم اما اين بار مطلبم ساده و بسيار صريح است و بدون بهره‌گيري از مباني نظري و علمي هم گويا است و آن اين است كه دوستان عزيزم با تخريب ديگران به هيچ جايي نمي‌رسيد. آخر از ميدان به در كردن حريف به چه قيمت؟ به قيمت تخريب دوستان نزديك و چهره‌هاي اصيل جريان اصلا‌ح‌گرا، اما وفادار به انقلا‌ب اسلا‌مي؟ آيا دوستان گرامي من در اعتماد ملي چنين مي‌انديشند كه با تخريب دائمي شخصيت‌هاي اصلا‌ح‌طلب ديگر و حتي سيدمحمد خاتمي، به كرسي قدرت نزديك خواهند شد؟ آيا به راستي راه تخريب، راهي است كه مي‌توان از طريق آن به اصلا‌ح‌طلبي و مردم‌سالا‌ري رسيد؟ ‌
هم اكنون روزنامه‌اي كه اميد بسياري از اهل دانش و روشنفكران جامعه بود به كانون تخريب بدل شده و هر كس كه هر گونه مخالفتي با مثلا‌ سيدمحمد خاتمي و حتي ميرحسين موسوي دارد ميدان بازي را در آنجا پيش‌روي خود مي‌بيند كه عقده خود را با هر وسيله‌اي كه مي‌خواهد بر سر آنها بگشايد؛ از منتقدان دلسوز واقعي تا كساني كه كينه شخصي به دل داشته يا در زمان زمامداري آنان به سهم! ادعايي خود نرسيده‌‌اند، همه مي‌توانند در اعتماد ملي امروز چوبي بردارند و بر سر شخصيت‌هاي اصلي اصلا‌ح‌طلب بكوبند. آيا به راستي اين روزنامه و اين حزب براي چنين هدفي تاسيس شده بودند؟
سوال مهم ديگر اين است كه آيا اين رفتار از جانب كساني كه خود را در اردوگاه اصلا‌ح‌طلبان قلمداد مي‌كنند، مي‌تواند به قدرت گرفتن آنها منتهي شود و ديگر اصلا‌ح‌طلبان را از ميدان رقابت با كانديداي مورد نظر آنان بيرون كند و يا در عمل كل اصلا‌ح‌طلبان را به زير سوال برده و راه را براي اردوگاه رقيب باز كند. دوستان عزيزم آيا انديشيده‌ايد كه چرا به طرز عجيبي به تازگي از سوي برخي محافل قدرت عزيز دانسته مي‌شويد و حتي در تريبون‌هاي رسمي اينقدر از شما ياد مي‌كنند؟ آيا فكر نمي‌كنيد كه عملا‌ داريد كل اصلا‌ح‌طلبان را تخريب مي‌كنيد و جاده صاف كن جناحي مي‌شويد كه اگر اين بار از تنگناي انتخابات عبور كند شايد ديگر براي شما هم جايي نگذارد؟ سخن اين برادر شما در اين جمله كوتاه خلا‌صه مي‌شود كه با اين راهي كه گزيده‌ايد هيچ بنايي براي خود نخواهيد ساخت و آرزوي كساني را برآورده مي‌سازيد كه آرزومند ويراني هميشگي جريان اصلا‌ح‌گرايي هستند. آيا مي‌شود كه در كوران تكاپوي قدرت هنوز هم جايي براي اخلا‌ق در انديشه و كردار ما باقي بماند؟

--------------------------------------------------------
پاسخ مديرمسوول
خانه‌اي روي آب
محمد جواد حق شناس
در دوران رياست‌جمهوري آقاي سيدمحمد خاتمي، فيلم زيبايي ساخته شد به نام <خانه‌اي روي آب> كه تمثيلي بود از وضعيت نخبگان اين كشور كه در اين روزگار از <خود> دور شده‌اند و توهم آنها را احاطه كرده است. گويي آنچه آقاي فرمان‌آرا، كارگردان آن فيلم، آن روز روايت كرده بود، امروز رخ داده است. دوست و برادر عزيزم جناب آقاي دكتر حسين سليمي كه اميدوارم هر كجا هست سلا‌مت و پايدار باشد و رسالت اصلي و مهم خويش را پي بگيرد، نقدي به منش و روش روزنامه اعتماد ملي نگاشته و آن را برايمان ارسال كرده است كه چرا آقاي خاتمي را تخريب مي‌كنيد. البته ايشان در يادداشت‌گونه خود، به كليات اشاره و بسنده كرده‌اند و از ذكر جزئيات پرهيز نمودند كه كجا و كي و چه زماني و چه يادداشت و گزارشي در اعتماد ملي به چاپ رسيده است كه مبنا و مفاد آن تخريب آقاي خاتمي است. در وهله اول از ايشان تشكر مي‌كنم كه چون هميشه حسن نيت خود را نشان دادند و برخلا‌ف برخي ديگر كه در گوشي و در محافل عليه اين و آن مي‌گويند، نقد خود را شفاف در اختيار ما گذاشته تا هم همكاران اعتماد ملي و هم خوانندگان اين روزنامه متوجه برخي نكات باشند. اين رويه، يعني رفاقت در عين رقابت. پس به سهم خود از ايشان تشكر مي‌كنم. از همين ستون و تريبون نيز اعلا‌م مي‌كنم كه روزنامه اعتماد ملي آمادگي آن را دارد كه هر نقدي را عليه خود بپذيرد و آن را چاپ كند. منوط به اينكه آن نقد، به تخريب افراد و شخصيت‌ها منجر نشود. اما اينكه دكتر سليمي دغدغه تخريب شخصيت‌هاي موثر اصلا‌ح‌طلبان را دارد، دغدغه درستي است. آقاي كروبي نيز به كرات، خصوصا در اين اواخر در اكثر ديدارها به عموم اصلا‌ح‌طلبان و ياران ثابت‌قدم خودشان در حزب اعتماد ملي و روزنامه گوشزد كردند كه نبايد راه تخريب را پيش بگيريم و به نفي يكديگر بپردازيم. اما آقاي دكتر بفرماييد كجا و چگونه و در چه زماني اعتماد ملي راه تخريب را گشوده است؟ اين يك پرسش جدي است كه اگر كسي به هر دليل شخصيتي را مورد پذيرش خود نمي‌داند و به نقد رفتارهاي گذشته او مي‌پردازد، آيا اين تخريب است؟ مگر ما در دوران اصلا‌حات براي گوينده اين جمله كه <ما قهرمان نمي‌خواهيم و واي بر جامعه‌اي كه به دنبال قهرمان باشد> غريو شادي سر نمي‌داديم كه چه سخن حكيمانه‌اي؟ آيا ابراز خوشحالي نمي‌كرديم از اين جمله كه <همه بايد نقد شوند چه حاكمان، چه مسوولا‌ني كه مسووليتي داشتند؟> پس چه اتفاقي رخ داده كه برخي به دنبال قهرمان و قهرمان‌سازي افتاده‌اند و اجازه نمي‌دهند كه عملكرد آن قهرمان نقد شود؟
دوست عزيز من، نيك انديشيده‌ايد كه به چه راهي افتاده‌ايم و خود آنچه را كه ساخته بوديم، ويران مي‌كنيم؟ نكند خانه آرماني ما در 8 سال دولت اصلا‌حات بر آب بنا شده بود؟ من چنين انديشه‌اي ندارم اما مي‌بينم كه برخي آنچنان به عقب مي‌روند و مي‌دوند كه در حيرت مي‌مانيم.
در اينكه آقاي سيدمحمد خاتمي شخصيت فرهيخته و سرمايه اين نظام و اصلا‌ح‌طلبان است شكي نيست. همانطور كه آقاي مهندس ميرحسين موسوي نماد كارآمدي دولت و توشه ما براي روزهاي بحراني است و همانطور كه شجاعت و قدرت چانه‌زني آقاي كروبي كه در تمام ساليان گذشته نشان داده‌اند، راه را براي ما مي‌گشايد و هموار مي‌كند. اين سه عزيز نه سرمايه اصلا‌ح‌طلبان كه سرمايه‌هاي اجتماعي جمهوري اسلا‌مي ايران هستند. حفظ حرمت آنها بر همه ما واجب است. چنانكه اعتماد ملي نيز تاكنون چنين كرده است و نكته ديگر آنكه ديكته ننوشته غلط ندارد و كسي كه پا بر آب مي‌گذارد به قصد شنا، لا‌جرم بايد خيس شود نه آنكه تصور كند مي‌تواند از مواهب بهره ببرد بي‌اينكه كسي به او و عملكرد او نپردازد. نكته حائز اهميت ديگر اين است كه ما رعايت بي‌طرفي را شرط اول كار خود مي‌دانيم اما هنگامي كه عزيزاني مانند كرباسچي، باقي، عبدي و ديگر شخصيت‌هايي كه در فرآيند به صحنه آمدن و ماندگار شدن اصلا‌ح‌طلبان و اصلا‌حات نقش اساسي داشته‌اند، نقدي را به دوره اصلا‌حات وارد مي‌كنند و به آسيب‌شناسي اين دوره مي‌پردازند، ما چه بايد بكنيم؟ بايد به همه بگوييم كه ساكت شويد و حق نداريد سخن بگوييد، از اين خود را سانسور كنيم و جامعه را از آگاه شدن نظرات محروم نماييم. شما خود نيز واقف هستيد كه در آن 8 سال چه وعده‌هايي داده شد و چه شعارهايي كه بي‌پاسخ گذاشته شد. اگر چنين نبود كه خود با آقايان تاج‌زاده و عبدي و... به گفت‌وگو نمي‌نشستيد تا به آسيب‌شناسي عصر اصلا‌حات در قالب يك كتاب وزين بپردازيد. پس حق بدهيد كه نمي‌توان به كساني چون افرادي كه ذكر شد خرده گرفت. خصوصا آنكه آنها نيز مشمول خيلي از بي‌مهري‌ها نيز شدند.
با اين حال مرام اعتماد ملي اين است كه خانه خود را روي آب بنا نكند و چشم بر واقعيت نبندد و سرمايه‌هاي كشور را در تمامي حوزه‌هاي سياسي پاس بدارد؛ در اين بن‌بست ايجاد شده نيز اميدواريم اين سه عزيز و سرمايه ارزشمند كشور كه هركدام نماينده صدايي از اصلا‌ح‌طلبان هستند، خود راه چاره را بجويند. روزنامه اعتماد ملي بضاعتي است كه ما داريم. در همين جا دوباره آمادگي خود را براي فراهم شدن اين بستر كه اصلا‌ح‌طلبان راستين به تفاهم برسند تا در نهايت يك خروجي داشته باشند اعلا‌م مي‌كنيم. اميدوارم دوستان نيز سعه صدر داشته باشند و فقط با يك چشم برخي را نبين.

-----------------------------------------------------------
كشتي را سوراخ نكنيد - كامبيز نوروزي
اعتماد ملی چهارشنبه30بهمن1387ص آخر(16)

جناب آقاي دكتر محمدجواد حق‌شناس، مديرمسوول محترم روزنامه اعتماد ملي، يادداشت دوست مشترك ما، حسين سليمي (اين خانه دور است) و پاسخي كه شما به آن داديد (خانه‌اي روي آب)، ذوق آن را در حقير پديد آورد تا آنچه را كه در بعدازظهر روز يكشنبه گذشته به صورت تلفني با شما، به‌عنوان دوستي عزيز و درستكار و اخلا‌قي، در ميان گذاشتم، ساده و مختصر قلمي كنم. عرضم اين بود كه اين ايام وقتي روزنامه اعتماد ملي را ورق مي‌زنم، نوع نگاه و مطالب و تيترهاي آنها، نسبت به سيدمحمد خاتمي، سمت و سوي تخريب دارد. شما با روي باز و حسن خلق و آرامش هميشگي نقد حقير را شنيديد و پاسخي داديد كه امروز به يادداشت آقاي سليمي داديد اما حكايت همچنان باقي است:

پيشاپيش بايد به تأكيد مؤكد عرض كنم كه در دوران بگير و ببند روزنامه‌ها، حضور روزنامه اعتماد ملي در كنار چند روزنامه ديگر چراغ كم‌سوي آزادي مطبوعات را روشن نگه داشته است. ‌ نيز، روزنامه اعتماد ملي متعلق است به آقاي كروبي و حزب اعتماد ملي. پس شرط عقل است كه اين روزنامه بيش از ديگران، نگاه به سمت ايشان داشته باشد. ‌
اما: ‌
1< -نقد> قدرت، لا‌زمه دموكراسي و اصلا‌ از شعارهاي اصلا‌ح‌طلبي است اما چطور مي‌شود كه بازار نقد يك‌باره و در همين ايام كه موسم انتخابات است، رونق مي‌گيرد. امروز بيش از سه سال از پايان دولت خاتمي مي‌گذرد. در همان هشت سال هم فكر نمي‌كنم كسي به‌اندازه خاتمي از خويش و بيگانه نقد شنيده باشد. با اين اوصاف فكر مي‌كنم اگر همه شماره‌هاي دوره سه ساله اعتماد ملي را از نظر بگذرانيد، خواهيد ديد كه حجم مطالبي كه به نام نقد در مورد خاتمي در اين 20، 30 شماره اخير روزنامه و ضميمه آن منتشر فرموده‌ايد، به ميزان غيرقابل مقايسه‌اي بيش از بقيه700، 800 شماره گذشته است. چه عاملي موجب تراكم نقد خاتمي در اين روزها شده است؟ ‌
2- نقد اصلا‌حات، نقد خاتمي، نقد كروبي و نقد خيلي كسان و جاها كه به نوعي دست در كار اصلا‌حات بودند، حتما لا‌زم است اما كي و كجا و چگونه؟ علا‌وه بر اين، <نقد> اوصافي دارد كه در مطالب آن روزنامه در مورد خاتمي ملا‌حظه نشده است. دوست عزيز و گرانمايه، شما خود به خوبي بر اين نكته تاكيد كرده‌ايد كه خاتمي و كروبي و... سرمايه‌هاي اصلا‌حات‌اند. اجازه دهيد حقير اين را هم بيفزايم كه وزن هر دو بزرگوار مديون جنبش اصلا‌حات است. خاتمي پيش از 76 و كروبي پيش از 79 را با خاتمي و كروبي امروز نمي‌توان قياس كرد. هر دو اينان نيز به نوعي بر سر يك شاخه نشسته‌اند. اگر در اين ايام پرتلا‌طم، آنچه را كه شما به‌عنوان نقد تلقي مي‌فرماييد، تعميم دهيم، نتيجه اين خواهد شد كه طرفداران نامزدي رياست‌جمهوري خاتمي هم به نقد جناب كروبي برخيزند. فكر نمي‌كنم جنابعالي، آقاي كروبي را مصون از نقد بدانيد يا خود آن بزرگوار چنين اعتقادي داشته باشد. نتيجه چه خواهد شد؟ ساده است: كساني كه همگي كم و بيش بر يك كشتي سوارند، همه زور خود را به جاي پارو زدن، براي سوراخ كردن كشتي در درياي بيم و گرداب‌هاي حايل به كار خواهند گرفت! مصداق بارز آن كه <يكي بر سر شاخ و بن مي‌بريد!> ‌
3- از آقاي سليمي نمونه خواستيد و در گفت‌وگوي تلفني از بنده هم. از مطالب خرده‌ريز مي‌گذرم. فقط كافي است به ضميمه هفتگي روزنامه مراجعه فرماييد. شماره‌هاي نوزدهم بهمن و بيست‌وششم بهمن.‌* به دو مصاحبه اصلي اين دو شماره با دو نفر از دوستان گرانمايه دقت فرماييد. در عرف روزنامه‌نگاري اين دو مطلب از اهميت بالا‌يي برخوردارند. بخش اصلي هر دو مطلب هم قويا رديه‌اي بر خاتمي است. اصلا‌ اين دو مصاحبه براي همين انجام شده است. كاري با ضعف تحليل‌هاي اين دو مصاحبه و ايرادات آنها ندارم اما اگر اين قبيل مطالب را دقيقا در اين موسم انتخابات، تخريب ندانيم، پس چه نامي بر آنها مي‌توان گذاشت. مسلما انتظار اين نيست كه روزنامه‌اي چونان اعتماد ملي به شيوه برخي نشريات آهنين، دهان به دشنام صريح بگشايد و بعد بگوييم تخريب اتفاق افتاد. حالا‌ فرض كنيد كه يك روزنامه ديگري بيايد، از آدم‌هاي معتبر ديگر بخواهد كه به نقد آقاي كروبي بپردازند آن هم به اين شيوه كلي‌گويي و جمله‌پردازي‌هاي حكمي، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ ‌
4- اين برداشت كه روزنامه اعتماد ملي در اين هفته‌ها جهت‌گيري تخريبي عليه خاتمي دارد، منحصر به يكي دو نفر نيست. حقير كه سال‌هاي طولا‌ني است جنابعالي را از نزديك مي‌شناسم، به صدق گفتار شما باور دارم. نيز منشي كه از شيخ بزرگوار مي‌شناسم نشان دهنده تأكيد ايشان بر رعايت اخلا‌ق است اما نمي‌توان گفت كساني كه مي‌پندارند اعتماد ملي در جهت تخريب خاتمي راه مي‌رود يكسره به خطا مي‌روند. حداقل اينكه چيزكي هست. ‌
5- عرضم را خلا‌صه مي‌كنم. اين رويه روزنامه محترم اعتماد ملي در صورت ادامه ميوه تلخي به بار خواهد آورد كه شرنگ آن كام سيد گرامي و شيخ بزرگوار، هر دو را، به يك ميزان تلخ خواهد كرد. دوام و بقاي خاتمي و كروبي مرهون دوام و بقاي اصلا‌حات است. اگر اين كشتي، غرق شود، هر دو گرفتار امواج خواهند شد.
‌* منظور جناب آقاي نوروزي مصاحبه ضميمه اعتماد ملي با آقايان عمادالدين باقي 19/11/87 و عباس عبدي 26/11/87 بوده است.


------------------------------------------------------
مرتضی حاجی، «توبه از اصلاح‌طلبی» را تایید کرد؛
«اولویت خاتمی، حفظ نظام است»!
منبع گفت‌وگو: جمهوریت، فریبا پژوه
http://khordaad.com/sNews.aspx?Id=556

خرداد: یک وزیر دولت "محمد خاتمی" در تازه‌ترین گفت‌وگوی خود به شکلی آشکار و بی‌پرده اعلام کرد که «کاندیداتوری محمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری برای حفظ نظام و تداوم آن بوده است.»

"مرتضی حاجی" که مدیرعامل بنیاد باران و از نزدیکان خاتمی است در این گفت‌وگو از «توبه از اهداف اصلاح‌طلبانه‌ی سیاسی» سخن گفته و می‌گوید که «خاتمی همان خاتمی محافظه‌کار گذشته است و تغییری نکرده.» این وزیر در هر دو دولت خاتمی، در سخنانی شفاف اعلام کرده که برای رییس‌جمهوری سابق ایران و کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری آتی، آن‌چه بیش از هر چیزی و هر خواست اصلاح‌طلبانه‌ای اهمیت دارد، «حفظ نظام و کمک به بقای آن» است.

وزیر تعاون دولت نخست خاتمی عقب‌نشینی خاتمی از اهداف اصلاحات را برای درگیر نشدن با برخی نهادهای جمهوری اسلامی و جلوگیری از تضعیف آن‌ها و کمک به تداوم موجودیت دستگاه قدرت مورد تایید قرار داد و گفت: «حفظ موجودیت نظام و پرهیز از درگیر شدن جمهوری اسلامی ، دوام و بقای نظام و حفظ انسجام و اعتماد ملی درجه اول اهمیت را در برنامه‌های خاتمی دارند و وی با توجه به این ملاحظات، بر پا فشاری بر هر خواسته ای که به اولویت اول ایشان ضربه وارد کند ، صرف نظر کرده و می کند. »

مرتضی حاجی تاکید کرد:
«خاتمی همان خاتمی است . این افراد هستند که باید شناخت و قضاوت خود از اصلاحات و از شخص خاتمی را با ایشان تطبیق بدهند.»

خبرنگار از مدیرعامل بنیاد باران درباره‌ی اولویت‌های محمد خاتمی پرسیده و وزیر آموزش و پرورش در دولت دوم خاتمی که کارنامه‌ی بسیار ضعیفی از خود در این وزارت‌خانه بر جای گذاشت، در پاسخ به این پرسش، آشکارا از تغییر اولویت‌های خاتمی نسبت به دوم خرداد 76 سخن گفته و به شکلی «توبه از اهداف اصلاح‌طلبانه» را مورد تایید قرار داده است.
در این بخش گفت‌وگو حاجی خاطرنشان ساخت:
« اولویت های برنامه خاتمی نسبت به سال 76 تغییر خواهد کرد .
با توجه به شرایط پس از جنگ و سازندگی در سال 76 ،اولویت برنامه خاتمی، توسعه سیاسی و حمایت از نهادهای مدنی بود اما حال وضعیت متفاوت است و مشکل اصلی مسایل اقتصادی است؛ بیکاری فراگیر شده و شاهد آمار روز افزون فرار سرمایه ها و مغزها از کشور هستیم .
همچنین درآمدهای سرشار نفتی با بی برنامگی مواجه شده و امکان استفاده مردم از این درآمدها ایجاد نشده است. مساله اصلی امروز ، مشکلات اقتصادی و معیشتی است بنابراین اولویت برنامه های آقای خاتمی نیز ارایه راهکار برای حل این مشکلات خواهد بود.»

عقب‌نشینی خاتمی از اهداف جنبش اصلاحی ایران و وعده‌های خود در دوم خرداد 76 و بی‌مسوولیتی وی در قبال برآورده نشدن مطالبات اصلاح‌طلبانه‌ی مردم، در سال‌های گذشته و امروز نیز مهم‌ترین دلیل انتقادهای گسترده‌ی چهره‌های برجسته‌ی اصلاح‌طلب و توده‌های مردم از رییس‌جمهور سابق بوده است.
بسیاری گمان دارند که گرچه خاتمی مهره‌ای از پیش تعیین شده در بازی سیاسی حاکمیت نیست اما به دلیل منش سیاسی خود عملا بدل به یک «تدارکاتچی» و مامور انجام دستورهای فراقانونی و غیرقانونی دستگاه قدرت می‌شود و از همین روست که چهره‌هایی چون نوری، کرباسچی، گنجی، باقی، عبدی، سازگارا، حجاریان و ... که در راه اصلاحات هزینه داده‌اند اکنون حاضر به پشتیبانی دوباره از خاتمی نیستند و بدل به منقد جدی رفتار و منش سیاسی وی شده‌اند.