شنبه 31 مرداد 1388

پاسداشت حرمت زنان


ضميمه روزانه اعتماد شنبه، 31 مرداد 1388 - شماره 2032
http://www.etemaad.ir/Released/88-05-31/166.htm

برای همه زنانی که دربندند یا آزاد شده اند

نمی دانم با زبان ایرانیت یا اسلامیت یا انسانیت و حقوق بشر باید سخن بگویم؟ از نگاه انسانی تکلیف ما روشن تر است و شتابان می توانیم درباب ناروایی زدن و بستن هر انسانی چه رسد که زنان باشند، داوری کنیم. اما از حیث مذهب چه؟در اسلام نیز توصیه های فراوانی نسبت به رعایت زنان آمده است.امام علی در نامه 14 از نهج‏البلاغه می فرماید:«با آزار رسانیدن به زنان خشم ایشان را فروزان ننمایید اگرچه آبرویتان را ببرند و امامتان را دشنام دهند همانطور که ما در زمان رسول خدا(ص) مامور بودیم که کاری به زنان اگرچه مشرک بودند نداشته باشیم. هرگاه در زمان جاهلیت، مردی با سنگ و یا چوبدستی بر زنی حمله می‌کرد او راتا آخر عمر و بعد از او فرزندانش را سرزنش و تمسخر می‌کردند.»
این سخن درباره رفتار با زنان در شرایط جنگی است زیرا می گوید «چنانچه شكست دشمن با اراده خدا محقق گشت، پس هيچ فرد در حال فرار را نكشيد، جان هيچ مجروحي را نستانيد، زنان را با آزار و اذيت تهييج نكنيد، هر چند كه به ناموس شما دشنام دهند و به فرماندهان شما فحش گويند؛ هستند».
در روایت بسیاری آمده است اگر زنان درجنگ هم شرکت داشته باشند در صورتی که بر آنان غالب شدید زنان را نکشید و حتی بسیاری از فقها اجازه اسیر کردن زنان را هم نمی دهند. در تاریخ خوانده ایم و در منبرها بسیار شنیده ایم که حضرت زینب سلام الله علیها نیز هنگامی که خطبه بلند اعتراض آمیز علیه جنایت اموی را در مسجد شام ودرحضور یزید می خواند باز هم حرمت او را نگاه داشتند و او مجال یافت تا آخر سخن بگوید و فریاد بزند.
در سنت ایرانی نیزعنصری بود به نام«غیرت مردان نسبت به زنان».شاید برخی جریانات، امروز«غیرت مردان» و یا اساسا «غیرت» را از رسوبات فرهنگ سنتی و مردسالار بشناسند و آ نرا برخاسته از قیم مآبی بدانند اما این همه واقعیت نیست.در درون آن نوعی انسانیت و شفقت نهفته بود و امروز با نادیده گرفتن آن می توان خشونت را لمس کرد. "خشونت بی تفاوتی نسبت به رفتارهای ناروا نسبت به زنان". خوب به یاد دارم که در گذشته اگر به زنی تعرض می شد خون در رگ های همگان به جوش می آمد. این خصلت فرهنگ ایرانی نبود که گویی تعلق به همه فرهنگ ها داشت.واقعیت این است که زنان با مردان متفاوتند و به همین دلیل است که در همه جای جهان بطور متوسط 3 درصد زندانیان را زنان تشکیل می هند و 97درصد دیگر را مردان. زنان عاطفی ترند و انسانی تر با مسائل مواجه می شوند،حق طلبی و وفاداری در آنان نیرومندتر است. به همین دلیل اگر خشم و اعتراضی از آنان مشاهده شد باید با اغماض و توجه بیشتری مواجه گردد.این روزها هنگامی که می شنوم برخی از زنان مانند شادی صدر و همسر مهدی هاشمی هنگام بازداشت مورد اهانت قرار گرفته اند یا هاله سحابی با سر و روی خونین بازداشت شده است و یا بانوانی چون هنگامه شهیدی،ژیلا بنی یعقوب ، سمیه توحیدلو و مهسا امرآبادی از زنان روزنامه نگار و شیوا نظرآهاری، مدت هاست در بندند و یا تعداد زیادی از زنان ودختران دیگر که شرمسارانه از نام شان بی اطلاعیم دل انسان می گیرد. نمی دانم بازداشت کنندگان یا ضاربان از کدام قبیله اند؟ از قبیله مردان یا از قبیله مسلمانان یا از تبار انسان؟ فقط می دانم با مرام هیچ قبیله ای همخوانی ندارد.
روز شنبه 17 مرداد روز خبرنگار بود که بايد حرمت قلم و روزنامه نگار را در اين روز يادآور شد. درست در همين روز عده يي روزنامه نگار زنداني بودند و گويي قرار است کساني اقتدارشان را از طريق بي اعتنايي به هر رسم و قانوني نشان دهند. من هم با پاي شکسته و بسته بندي شده براي انجام کاري به دادگستري رفته بودم و از همان مکان عبور مي کردم. چون گفته بودند دادگاه علني است و طبعاً برابر با ماده 188 آيين دادرسي منظور از علني بودن اين است که هيچ مانعي براي حضور ساير افراد نباشد چه رسد اين افراد از بستگان زندانيان باشند تا پشت در رفتم اما فضا به شدت امنيتي و مملو از ماموران بود و قرار بود زندانيان در اين جو، کيفرخواست خود را بشنوند يا از خود دفاع کنند.اجازه ورود به سالن ندادند. پرسیدم مگر دادگاه علنی نیست؟ پاسخ دادند: سالن پر شده است. دریافتم از ما بهتران زودتر از بقیه سالن را قرق کرده اند.به بیرون از ساختمان هدایت شدم. در خیابان صحنه ای دیدم که تاب ایستادن نداشتم و اگر توصیه دیگران نیز نبود تاب ماندن و نظاره این صحنه را نداشتم و برایم طاقت فرسا بود. همسران و مادران زندانیان را دیدم که آنان را هم به دادگاه راه نداده بودند وبه جای نشستن در جلسه دادگاه در گرمای سوزان تابستان با چادر و حجاب کف خیابان داغ نشسته بودند.تصور اینکه از ساعت 9یا10 صبح تا 3بعدازظهر در چنین شرایطی این زنان یا جهان های سرشار از وفا و عاطفه نشسته اند تا شاید یک لحظه عزیز خویش را از پشت شیشه های اتومبیل زندان بنگرند یا او بنگرد که خانواده چگونه اسیر زندانی است! دل هر انسانی را به درد می آورد و اگر چشمی نگرید باید بر انسان بودن خود تردید کند. اینک تصور کنید آمد و شد پیوسته ماموران با باتوم و تهدید خانواده ها را و ساعات پایانی دادگاه را که به استعداد یک گردان نیرو به محاصره 30-20زن پرداخته تا مبادا در لحظه خروج اتومبیل های حامل زندانیان، شعار الله اکبر سردهند که شجاعانه سر دادند و پس از آن هم به عنوان حسن ختام ، همسر و خواهر و برادر تاجرنیا برای ساعاتی بازداشت شدند.
نمی دانم غیرت و اسلامیت و انسانیت ما کجا رفته است.چرا مسئولان کشور نسبت به این صحنه ها بی تفاوت هستند؟ آیا اگریک لحظه همسر و مادر خویش را در جای آنها تصور کنند باز هم بی تفاوت خواهند بود؟ اصلا چرا باید تا این حد دچار قساوت شده باشیم که برای تحریک حس انسانیت خود، مادر و همسر خویش را جای آنان بگذاریم و برای اینکه آنها نیز انسانی هستند چون ما افسوس نخوریم؟
-------------------------
متاسفانه پاراگراف آخر اين مقاله در روزنامه، بخاطر قصوري حذف شده و مطلب به نحو نامناسبي تمام شده بود.