پنجشنبه 29 مرداد 1388

توهم پراكني هاي حميد روحاني

انتقادات حميد روحاني به تأثير پذيري دبير كل اعتماد ملي از مغرضان
تيتر يك: آقاي كروبي! مسخره ات مي كنند
وطن امروز ﺳﻪشنبه, 27 مرداد 1388

http://www.vatanemrooz.ir/1388/5/27/VatanEmrooz/216/Page/1/
گروه سیاسی: حجت الاسلام و المسلمين دکتر سید حمید روحانی، رئيس بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر،‌ روز گذشته با ارسال مطلب زير نسبت به رفتار پر انتقاد مهدی کروبی در ماه‌های اخیر بویژه اقدام اخیر وی در انتشار نامه‌ای مبنی بر ادعای آزار جنسي برخی بازداشت‌شدگان که البته از سوی علی لاریجانی و کمیته ویژه مجلس تکذیب شد، بشدت واکنش نشان داده است. متن نامه حجت الاسلام دكتر سید حمید روحانی با شرح ابتدایی آن عینا
در ادامه می‌آید.
آنچه اکنون در دسترس خوانندگان عزیز قرار می‌گیرد، نامه‌ای است که در تاریخ 29 اردیبهشت 1388 به دوست دیرینه‌ام جناب آقای کروبی نگاشتم. بر این امید بودم که نامبرده به خود آید و از کژراهه برهد و به انتشار این نامه هیچ‌گاه نیازی نباشد، لیکن چه توان کرد که دست‌های مرموز عناصر پشت‌پرده، رخصت اندیشیدن را از او سلب کرده‌اند و او را به ورطه‌ای افکنده‌اند که راه بازگشت ندارد و هر روز بیش از پیش از اسلام و امام سلام‌الله علیه دور می‌شود به گونه‌ای که امروز هرگونه دفاع از اسلام، انقلاب و رهبری را«دین‌فروشی»! می‌خواند و همصدایی با آمریکا، صهیونیست‌ها و دیگر دشمنان اسلام را «دین‌مداری»! می‌داند. اگر حضرت امام در قید حیات بودند،‌ بی‌تردید امروز با آقای شیخ مهدی کروبی همان برخوردی را می‌کردند که دیروز با آقای شیخ حسینعلی منتظری کردند. حضرت امام که آقای منتظری را «فاسد، فاسق و مفسد» خواندند برای این بود که می‌دیدند نامبرده با تاثیرپذیری از منافقین و جاسوسان حاکم بر بیت خود به نامه‌پراکنی دست می‌زند و دروغ‌پردازی‌ها و شایعه‌سازی‌های بی‌شرمانه اطرافيان را به‌عنوان «وحی منزل» در نامه‌های خود منتشر می‌سازد، کاری که امروز جناب آقای کروبی به آن مبادرت می‌ورزد و خوراک چرب و نرمی برای رادیوهای استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی فراهم می‌سازد. اعاذناالله من شرور انفسنا.
سیدحمید روحانی/ 25 مرداد 1388

برادر گرامی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقای کروبی!
تسلیم و تحیت وافر به عرض رسانیده به دعوات خالصانه یادآورم
در تاریخ 2 اسفندماه گذشته تلفنی با جنابعالی احوالپرسی کردم و فرصتی را برای دیدار و گفت‌وگو خواستم. پاسخ دادید حتما وقتی را برای ملاقات مشخص می‌کنم و به شما خبر می‌دهم لیکن تا امروز که زمان درازی از آن تاریخ می‌گذرد، خبری ندادید. از این‌رو، ناگزیر شدم آنچه را که می‌خواستم حضوری با شما در میان بگذارم به صورت کتبی تقدیم دارم، امیدوارم که ارسال آن مایه آزردگی خاطر مهر مظاهر جنابعالی نگردد و رنجیدگی از اینجانب را فزونی نبخشد. دوستی و دلبستگی و پیشینه دیرینه‌ای که میان ما وجود دارد ایجاب می‌کند که در این برهه حساس که جنابعالی را در ورطه خطرناکی می‌بینم آرام و بی‌تفاوت نمانم. زنگ خطر را به صدا درآورم و این کمترین کاری است که می‌توانم در عوالم دوستی و برادری به عنوان حق‌شناسی انجام دهم؛«تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال».
جناب آقای کروبی!
آن روز که من و شما به همراه حاج آقای جمارانی آن نامه غمبار را به آقای منتظری نگاشتیم هرگز مرا این باور نبود که روزی من ناگزیر شوم «هشدارنامه» ‌ای همسان برای جنابعالی بنگارم و همان نکته‌های تلخی را که به او گوشزد کردیم به جنابعالی یادآور شوم. این نکته که جنابعالی امروز روشی ناهمگون با گذشته‌های درخشان خود در پیش گرفته‌اید و شاید موضعی همسان با آقای منتظری دارید، حتما برای آن جناب شگفت‌آور و باورنکردنی باشد،‌ از این رو رخصت می‌خواهم که پیش از هرگونه بحث و بررسی، به دفتر خاطراتم نگاهی داشته باشم و به دیدگاه گذشته جنابعالی گذر کنم.
دوشنبه 3 بهمن 1367 – ساعت 22:40
سرگرم مطالعه بودم که تلفن منزل به صدا درآمد، حاج خانم کروبی بودند که پس از حال و احوال مختصر گوشی را به حاج آقای کروبی دادند. حاج آقای کروبی از من خواست به منزلشان بروم، خواستند ماشین بفرستند، گفتم خودم می‌آیم. بی‌درنگ رهسپار منزل او شدم، آقای کروبی از دست آقای منتظری سخت گرفته و کلافه بود. می‌گفت این روز‌ها سخنان آقای منتظری در سخنرانی‌هایی که می‌کند دشمن شادکن و دهن‌کجی به نظام جمهوری‌اسلامی ایران است. تهمت‌های ضدانقلاب را تکرار می‌کند، به دوستان چندین ساله خود بی‌اعتماد شده است و حرف‌های افرادی را که دور و برش را گرفته‌اند قبول دارد و آن حرف‌ها را وحی منزل می‌داند و جوسازی‌ها و دروغ‌پردازی‌های آنان را دائم تکرار می‌کند. سخنان او امروز خوراک تبلیغاتی برای رادیوهای بیگانه شده است، نمی‌دانم باید با او چکار کرد؟ گفتم همه اینها را که گفتید می‌دانم و بیش از یک سال است به شما پیشنهاد داده‌ام و چندبار هم تکرار کرده‌ام که بیا با هم نامه‌ای خطاب به او بنویسیم و هشدار دهیم شاید به خود آید و اگر در روش خود تجدیدنظر نکرد این نامه را منتشر کنیم. آقای کروبی گفت: این درست نیست که ما به قائم‌مقام رهبری نامه تندی بنویسیم و حرمت‌شکنی کنیم و بعد هم او را تهدید کنیم که اگر به حرف‌های ما گوش نکردید این نامه را منتشر می‌کنیم! گفتم ما نمی‌نویسیم که اگر به حرف‌های ما گوش نکردید، این نامه را منتشر می‌‌کنیم بلکه روی نقاط ضعف او انگشت می‌گذاریم و توضیح می خواهیم، یا ما را می‌خواهد و درباره روش و منش خود توضیح می‌دهد، در آن صورت می‌توانیم با بحث و گفت‌و‌گو او را به برخی از اشتباهاتش متوجه سازیم و او را از کژراهه برهانیم. شاید هم ما را نپذیرد و با ما گفت‌و گو نکند لیکن نسبت به رفتار و گفتار خود تجدیدنظر کند که خیلی ارزشمند است. پس از این گفت‌و گو آقای کروبی موافقت کردند که نامه‌ای خطاب به آقای منتظری بنویسیم و تأکید داشت که نامه
تند نباشد.
جناب آقای کروبی!
چنانکه می‌بینید محور‌های اعتراض و انتقاد جنابعالی به آقای منتظری در آن روزها در این چند نکته خلاصه می‌شد:
1- اظهارات دشمن شاد‌کن در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها
2- تکرار اتهامات دشمن به نظام جمهوری‌اسلامی
3- ذهنیت و بی‌اعتمادی نسبت به دوستان دیرینه
4- باورمندی نسبت به دگراندیشان و مخالفان و معاندان
5- دهن‌کجی به نظام
اکنون بایسته است به بررسی دیدگاه‌ها، موضع‌گیری‌ها و سخنرانی‌های جنابعالی بپردازیم و ببینیم موضع امروز شما با آنچه که آقای منتظری را به جرم آن مورد عتاب و خطاب قرار دادیم و محکوم کردیم تفاوتی دارد؟ یا خدای نخواسته همان راه و روش و خطا و لغزش او را امروز جنابعالی ندانسته و ناخودآگاه در پیش گرفته‌اید و در واقع آن عناصر مرموز و نیرنگ‌بازی که دیروز آقای منتظری را به چالش کشیدند و از ملت و نظام گرفتند امروز با همان شیوه و تاکتیک شما را در میان گرفته‌اند و دور شما گرد آمده‌اند و می‌خواهند شما را با همان شیوه و شگرد از ملت و پیشینه درخشانتان جدا سازند.
جناب آقای کروبی
چرا یک باره به دوستان دیرینه و 50 ساله خود پشت کردید و آنان را معاند و مضر پنداشتید؟! این چه دست مرموزی بود که جناب عالی را توانست از یاران و همرزمان دیرینه جدا سازد و برای شما نسبت به آنان ذهنیت پدید آورد؟! چه راز مگویی در کار بود که برخی از عناصر مرموزی که جنابعالی تا دیروز آنان را مخالف امام و انقلاب اسلامی می‌دانستید، یکباره «مقرب‌‌الخاقان» شدند و آنان را یار و دلسوز خود و زبان گویای خویش پنداشتید و با طناب آبی‌رنگ! آنان به چاه رفتید؟! آیا به یاد دارید که آقای ابطحی را «عامل نفوذی مشارکتی‌ها» می‌دانستید و می‌گفتید دفتر ریاست‌جمهوری را به پایگاه مشارکتی‌ها بدل کرده و آقای خاتمی را در محاصره عناصر مشارکتی قرار داده به گونه‌ای که ما نمی‌توانیم یک جلسه مشورتی با او داشته باشیم؟! آیا به خاطر دارید که از دست آقای ابطحی می‌نالیدید که می‌خواهد مشارکتی ها را در همه محافل نفوذ دهد و گفتید در جلسه «مجمع روحانیون مبارز» خطاب به او گفته‌اید «دفتر ریاست‌جمهوری را که به پایگاه‌مشارکتی‌ها بدل کرده‌اید، حالا خواهش می کنم مجمع را به پایگاه دیگری برای آنها تبدیل نکنید!» آیا این «عامل نفوذی مشارکتی‌ها» امروز برای پیشبرد آرمان‌های مقدس امام و انقلاب اسلامی به سراغ شما آمده یا خدای ناکرده در جنابعالی دگرگونی پدید آمده که او را به طمع انداخته است؟!
جناب آقای کروبی!
هیچ اندیشیده‌اید که در شما چه ناخالصی اي پدید آمده است که مهره‌ها و چهره‌های مرموزی مانند قوچانی، باقی، سحرخیز،‌ابطحی، دباغ و... شما را از سنخ خود یافته‌اند و پشت سر شما قرار گرفته‌اند؟! آیا شما بر این باورید که این حضرات بویژه جناب آقای دباغ امروز شما را در خط امام و انقلاب می‌دانند که از شما حمایت می‌کنند؟! شما در یک سخنرانی اعلام کردید: «... من همان مهدی کروبی خط امام هستم... و به این خط عشق می‌ورزم...!!» (اعتماد ملی، 21/2/88) با عرض پوزش باید بگویم مطمئن باشید که اگر جنابعالی در عمل – نه در شعار - «همان مهدی کروبی خط امام» بودید، ‌این مهره‌ها و چهره‌هایی که امروز شما را در میان گرفته‌اند و گرداگرد شما به پایکوبی و دست‌افشانی پرداخته‌اند، هیچگاه به شما نزدیک نمی‌شدند و به شما بها نمی‌دادند و با شما همان‌گونه برخورد می‌کردند که تاکنون با پیروان راستین راه امام برخورد کرده و می‌کنند. جان کلام اینجاست که این عناصر بیگانه‌زده و انقلاب‌برانداز در کنار کسی لانه می‌کنند که بدانند و دریابند که آن کس «با افکار پیشینش وداع کرده است»! و از انقلاب اسلامی دست شسته است و چون امروز دریافته‌اند که جناب آقای کروبی با هزاران آه و افسوس «با افکار پیشینش وداع کرده است»،‌گرد او را گرفته‌اند تا با دست و زبان او بتوانند امیال و اغراض شیطانی خود را به اجرا درآورند. بایسته یادآوری است که اینجانب دیرزمانی است دریافته است که چرخش تندی در موضع جناب آقای کروبی پدید آمده است، دست‌کم از آن روزی که باند ایشان به جایگاه ریاست‌جمهوری دست یافتند و به یکباره همه آن شعارهای انقلابی و ضدآمریکایی را کنار گذاشتند و اینجانب در دیداری با حاج‌آقا کروبی درباره موضع باند او توضیح خواستم و پاسخ او این بود: امروز دیگر شعارهای ضدآمریکایی بردی ندارد! امروز دیگر دنیا اینگونه شعارها را برنمی‌تابد!! مورد دیگری که اینجانب را به این واقعیت تلخ رسانید که جناب آقای کروبی «با افکار پیشینش وداع کرده است» واکنشی بود که او در برابر شعار مقدس امام مبنی بر «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» که از سوی رئیس‌جمهور امروز ایران مطرح شده بود، از خود نشان داد. آقای کروبی اینجا و آنجا در انتقاد به این موضع رئیس‌جمهور، پیوسته تکرار می‌کرد که «امام به شهید رجایی گفته بود من حالا یک حرفی بزنم، شما به موضع من کاری نداشته باشید، شما ببینید در عرف بین‌الملل در موارد مختلف چگونه باید برخورد کرد»!! و نیز روی این نظر تاکید داشت که شعارهای امام تنها برازنده خود امام است و هر کسی نشاید آن را به زبان آورد؟!
حضرت آقای کروبی!
آیا بهتر از این می‌توان راه امام را بی‌رهرو ساخت و خط امام را کور کرد؟ آیا از دید جنابعالی امام آنچه را که می‌گفت باور نداشت و سخنان او جنبه شعار داشت و اصولا شعارها و دیدگاه‌های امام درخور پیروی و الگو نیست؟ می‌بینید عناصر وابسته به بیگانه و مزدوران سرسپرده به شیطان بزرگ و صهیونیسم بین‌الملل چگونه توطئه‌های امام‌زدایی را به دست عناصر خوش سابقه‌ای چون جنابعالی پیاده می‌کنند؟ تا دیروز تلاش می‌کردند راه حضرت امام حسین صلوات‌الله علیه و راه عاشوراییان را بی‌رهرو سازند و نهضت عاشورا را منحصر به آن حضرت و یاران او بنمایانند که انگار درخور الگوبرداری نیست و امروز از زبان کسانی مانند جنابعالی می‌کوشند راه امام را بی‌رهرو سازند و اندیشه‌های امام را به موزه تاریخ بفرستند که صدالبته «عرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند». شما در توجیه همکاری خود با عناصر معلوم‌الحال و نوکران وظیفه‌خوار یا بی‌مزد و مواجب آمریکا چنین داد سخن داده‌اید: «... ما اگر بخواهیم به هر بهانه‌ای افراد را از خود طرد کنیم یک روزی بگوییم صهیونیست دشمن است(؟!!) یک روز بگوییم پایگاه و بلندگوی دشمن است که درست نیست، دشمن‌سازی که هنر نیست، ما باید سعی کنیم همه کسانی را که در کشور زندگی می‌کنند زیر یک سقف گرد آوریم و اصل برای آن کشور و نظام است. ما برای جذب کردن آمدیم، نه برای دفع کردن...» (اعتمادملی، 21/2/88)
اولا این دیدگاه امروز جنابعالی، سیاست دیرینه مهدی قاتل (بنابه تعبیر امام سلام‌الله عليه) بود که در بیت آقای منتظری به اجرا درآمد و عناصر منافق، لیبرال، سکولار، دگراندیش و ... زیر عنوان «ترکش‌خورده‌ها» ‌در آنجا گرد آمدند و حرف‌هایشان را از زبان آقای منتظری بازگو کردند و اکنون به برکت حضور «باقی»‌ها در کنار شما می‌بینیم که تز باند مهدی هاشمی نیز گویا از سوی جنابعالی پذیرفته شده است. ثانیا اگر امروز براستی نظر جنابعالی این است که همه کسانی را که در کشور زندگی می‌کنند «زیر یک سقف گرد آوریم»، چرا برخی از کسانی که با «انجمن حجتیه» ارتباط دارند و آن گروهک را زیر پر گرفته‌اند، از نظر جنابعالی زیر سؤالند و جنابعالی آنها را مورد نکوهش قرار می‌دهید؟ ثالثا جنابعالی که چنین دید بازی دارید! و از چنین سعه‌صدری! برخوردارید که می‌خواهید «همه کسانی را که در کشور زندگی می‌کنند زیر یک «سقف» گرد آورید، چرا تحمل چاپ یک نامه تاریخی از آیت‌الله مصباح را در فصلنامه 15 خرداد نداشتید و با اینجانب به سبب چاپ آن نامه قطع ارتباط کردید؟! رابعا آیا می‌توانید توضیح بفرمایید منظور از آن «سقف» که قرار است «همه کسانی را که در کشور زندگی می‌کنند» زیر آن گرد آورید در کجا قرار دارد؟ به نظر می‌رسد آن «سقف» ستاد انتخاباتی جنابعالی باشد، از این رو، عناصر ضدانقلاب، سکولار و ناباور آنگاه که در زیر «سقف» ستاد قرار بگیرند غسل تعمید می‌یابند! و «سیئات‌ اعمالشان به حسنات» ‌بدل شود!! آقای دباغ و آقای باقی تا روزی که زیر این سقف قرار نگرفته‌اند‌، خطرناک، مرموز و غیرقابل اعتمادند لیکن آنگاه که در ستاد انتخاباتی جناب آقای کروبی ثبت‌نام کردند «منا اهل البیت‌اند»! آقای ابطحی تا روزی که در کنار آقای خاتمی باشد «عامل نفوذی مشارکتی‌ها»ست و باید از او بر‌حذر بود، لیکن روزی که در زیر «سقف» ستاد انتخاباتی جناب کروبی قرار گرفت، فرزند انقلاب است!! ‌و همه باید بدانند که «ما برای جذب کردن آمدیم، نه برای دفع کردن»!! آیا احتمال نمی‌دهید که این حب جاه و مقام است که مشکل‌ساز شده باشد؟ آقای منتظری نیز بر آن بود همه کسان را (ترکش‌خورده‌ها را) در زیر یک سقف گرد آورد و البته «سقف» مورد نظر او «بیت» بود. کسانی که در زیر آن سقف قرار می‌گرفتند ـ حتی قربانی‌فر (جاسوس سیا) نیزـ از هر زشتی و پلیدی مبرا بودند و او بر خود واجب می‌دانست که با همه قوا از آنها پشتیبانی کند و آنها را مورد ستایش قرار دهد! زنهار که پا جای پای آقای منتظری نگذارید.
جناب آقای کروبی
جنابعالی آن روز از آقای منتظری نگران و ناراحت بودید که سخنان دشمن شادکن بر زبان می‌راند و به نظام جمهوری اسلامی دهن‌کجی می‌کند، چرا شما پیوسته سخنانی بر زبان می‌آورید که مایه شادی شیطان بزرگ، رژیم صهیونیستی، سلطنت‌طلبان ورشکسته و ضدانقلاب‌های درون‌مرزی و برون‌مرزی شود؟ و خوراک و تبلیغاتی برای بوق‌های شیطان بزرگ و صهیونیسم بین‌المللی و ... فراهم آورد؟ با نگاهی به روزنامه «اعتماد ملی» این تیترهای آمریکاپسند جلب‌نظر می‌کند:
«اعدام کودکان را متوقف کنید»! (8/2/88)
«هولوکاست واقعیت دارد»! (10/2/88)
«با ماجراجویی در سیاست خارجی مخالفم» (17/2/88)
مبادا همان‌ها که دیروز اینگونه سخنان دشمن شادکن را برای آقای منتظری دیکته می‌کردند، امروز به زبان شما بگذارند و از زبان شما به نظام جمهوری اسلامی آسیب برسانند، دور از واقعیت نیست که عناصر وابسته به سازمان‌های سیا و موساد سالیان درازی مترصد بوده‌اند تا چنین روزهایی که رژیم صهیونیستی به جرم قتل‌عام کودکان در غزه در جهان بی‌آبرو شده است، بتوانند با اینگونه تیترهای ننگ‌بار افکار جهانیان را از جنایات آن رژیم منصرف سازند و جنابعالی با خوش‌باوری بر این گمانید که با یک عذرخواهی خشک و خالی از مردم، تاثیر سوء این تیتر را در جهان از میان برده‌اید!!‌باید بدانید افکار عمومی در جهان هیچ‌گاه باور نخواهند کرد که چهره‌ای به نام شیخ مهدی کروبی که دو دوره ریاست مجلس را بر دوش داشته تا این پایه بی‌اراده و بی‌اختیار باشد که چند مهره دست و رو نشسته او را بگردانند، بچرخانند و به نام او دروغ بسازند و تیتر بتراشند، برداشت مردم جهان این خواهد بود که رئیس سابق مجلس در برابر سیل اعدام کودکان در ایران به اعتراض برخاست و از مقامات مسؤول خواست این اعدام‌ها را متوقف کنند، لیکن بعد از فشار و تهدید حاکمان قداره‌بند!! ایران ناگزیر شد آن را تکذیب کند و عذر بخواهد! تاریخ‌نویسان غربی و قلم به مزدان درون‌مرزی آنها در آینده نیز با همین تحلیل و برداشت به بررسی اینگونه عنوان‌ها خواهند نشست و نظام جمهوری اسلامی و در واقع اسلام را زیر سؤال خواهند برد. ببینید که عناصر همراز و همراه که جنابعالی آنها را در زیر یک سقف گرد آورده‌اید چگونه از زبان جنابعالی تیشه به ریشه نظام زدند؟ چنانکه این عناصر دیروز از آقای منتظری نیز چنین سوء‌استفاده‌هایی کردند و از زبان و قلم او اتهاماتی بر امام، نظام و اسلام وارد کردند که با آب زمزم نیز پاک نمی‌شود. نکته درخور نگرش اینکه جنابعالی در نامه خود به شورای نگهبان یادآور شده‌اید: «... نمی‌دانم که آیا اعضای محترم شورای نگهبان به رسانه‌های بیگانه توجه دارند که تا چه اندازه از این سخنان سوء‌استفاده کرده... آیا نباید از حیثیت نظام در این‌باره دفاع کرد؟... (اعتماد ملی، 18/1/88) از اینکه جنابعالی در اندیشه دفاع از حیثیت نظام هستید(!) و اینکه می‌دانید رسانه‌های بیگانه از سخنان مسؤولان نظام تا چه اندازه «سوء‌استفاده» می‌کنند! درخور قدردانی، سپاسمندی و امیدواری است! لیکن بایسته است که جنابعالی به این پرسش پاسخ دهید که آیا این تنها «اعضای محترم شورای نگهبان» هستند که باید مراقب باشند که «رسانه‌های بیگانه از سخنان آنها سوء‌استفاده نکنند و سخنانی بر زبان نیاورند که مایه بهره‌گیری ناروای رسانه‌ها و دستگاه تبلیغاتی بیگانگان شود؟! جنابعالی هر آنچه بگویید، بنویسید یا اطرافی‌های شما، به نام شما به دروغ و راست تیتر بتراشند، خوراک تبلیغاتی برای رسانه‌های بیگانه فراهم نمی‌سازد؟ و آب به آسیاب دشمن نمی‌ریزد؟ آقای منتظری بر این باور بود که آنچه می‌گوید و می‌نویسد، مایه استواری نظام جمهوری اسلامی است(!) حتما امروز هم باند واداده و ورشکسته‌ای که دور شما گرد آمده‌اند به شما باورانده‌اند که گفتار و نوشتار شما حیثیت نظام را در خارج بیمه می‌کند و به نظام جمهوری اسلامی آبرو و اعتبار می‌بخشد! جهانیان از اینکه ایران چنین چهره مترقی، روشنفکر و راستگویی به نام مهدی کروبی دارد به خود می‌بالند و به او افتخار می‌کنند که این ابرمرد در برابر اعدام سیل‌آسای کودکان، بپاخاسته و شجاعانه خواهان توقف این جنایت شده است!
جناب آقای کروبی
جنابعالی روی ماجرای هولوکاست تا چه پایه‌ای تحقیق، مطالعه و بررسی کرده‌اید که چنین قاطع و صریح می‌گویید: «هولوکاست واقعیت دارد»!!! (اعتماد ملی،10/2/88) اگر براستی درباره این ماجرا مطالعه دارید و تحقیق علمی و مستند صورت داده‌اید! و اسنادی بر این ادعای خود به دست آورده‌اید خوب است که دستاورد علمی! و پژوهشی خود را درباره هولوکاست انتشار دهید! همچنان که روژه گارودی و ده‌ها دانشمند غربی با دلایل عقلی و قراین و شواهد علمی هولوکاست را رد کرده‌اند، جنابعالی نیز با دلایل و شواهد متقن! آن را اثبات کنید! و اگر اصولا در این باره کوچک‌ترین اطلاع و مطالعه‌ای ندارید و دیگران برای جنابعالی این موضوع را دیکته کرده‌اند و به دست شما داده‌اند، کاش لحظه‌ای درنگ می‌کردید و می‌اندیشیدید که این نفوذی‌های مرموز و سرسپرده از مطرح کردن این جریان چه نقشه‌ای در سر دارند و از زبان جنابعالی به کدام یک از زورمداران مقتدر و فزونخواه جهان چراغ سبز نشان می‌دهند؟! آیا جنابعالی لحظه‌ای نیندیشیده‌اید که پیش کشیدن جریان هولوکاست در این شرایط چه لزومی دارد و چه گرهی از مشکلات این کشور باز می‌کند؟ البته بعید نیست که اطرافیان مترقی و دموکرات‌مآب جنابعالی دستور گرفته باشند که نه‌تنها هر ایرانی را زیر یک «سقف» گرد آورند، بلکه جهانیان و در پیشاپیش آن، صهیونیست‌ها را نیز زیر یک سقف گرد آورند! چون برای جذب کردن آمدیم نی برای دفع کردن!! و شاید اکنون نیز در گوش جنابعالی زمزمه می‌کنند که موضع شما درباره هولوکاست، ایران را از یک حمله اتمی نجات داد! فشار اقتصادی را کاهش داد!! ایران را از ورشکستگی رهایی بخشید! افکار جهانیان را نسبت به ایران دگرگون کرد و از همه مهم‌تر اینکه ایران را از انزوا رهانید و به جامعه جهانی بازگردانید!! و...و... از این رو می‌بینیم مطالبی که برای شما تهیه و دیکته می‌شود به گونه‌ای است که انگار استکبار جهانی در سرنوشت انتخابات نقش زیربنایی دارد و همانگونه که حضرت کروبی برای گردآوری آرای مردم ایران باید صلح کل شود و با همه اندیشه‌ها، باورمندی‌ها و دیدگاه‌های خود را همراه و همفکر بنمایاند، با سیاست‌بازی‌های استکبار جهانی نیز انگار ناگزیر است همراهی نشان دهد. هولوکاست را به رسمیت بشناسد، از حماس و حزب‌الله هرگز سخنی نگوید، شعار
ملی – مردمی «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» را نادیده بگیرد و رسما اعلام کند «با ماجراجویی در سیاست خارجی مخالفم» (اعتماد ملی، 17/2/88) و با این فراز آمریکاپسند دل شیطان بزرگ، صهیونیسم بین‌الملل و دیگر جهانخواران و فزونخواهان را نیز به دست آورد!!
جناب آقای کروبی
استکبار جهانی و عناصر و عوامل نفوذی آن و نیز مهره‌ها و گروهک‌های بیگانه از راه و مرام مردم، از ترفندهایی که برای به زیر سوال بردن حرکت‌های انقلابی و حماسی و عملکردها و موضع‌گیری‌های مردمی، به کار می‌گیرند نعل وارونه و سیاه‌نمایی است آنگاه که در برابر موضع حماسی و انقلابی ملت‌ها ناتوانی‌هایشان آشکار می‌شود با نیرنگ‌بازی،
پشت‌هم اندازی، جاروجنجال‌های تبلیغاتی، فریب‌کاری و هوچی‌بازی تلاش می‌کنند ناتوانی‌های خود را لاپوشی کنند و درماندگی، فرومایگی و بیچارگی خود را تاکتیکی، مقطعی و حتی پیروزی بنمایانند و پیروزی‌های چشمگیر ملت‌ها را ظاهری، روبنایی و زودگذر وانمود کنند. در منطق استکبار جهانی و عوامل آن، انقلاب اسلامی ایران طبق خواست آمریکا بود!! و به نفع آمریکا تمام شد! سیاست آمریکا اقتضا می‌کرد که ملت ایران دست آن ابرقدرت را از سرنوشت ایران قطع کند! و مهره دست‌نشانده و بی‌اراده آن (محمدرضا پهلوی) را از ایران بیرون بیندازد!! تصرف لانه جاسوسی بزرگ‌ترین خدمت را به آمریکا کرد! و به ادعای جناب بنی‌صدر «ملت ایران را گروگان آمریکا‌یی‌ها کرد»!! حکم اعدام سلمان رشدی خدمت به این عنصر بی‌نام و نشان بود، دنیا را به نفع او متحد ساخت!! و کتاب آیات شیطانی در میلیون‌ها نسخه به فروش رفت! عدم مذاکره با آمریکا، ایران را در دنیا بدنام کرد و به نفع آمریکا تمام شد و سرانجام بنا بر ادعای جنابعالی این دولت با مطرح کردن هولوکاست بزرگ‌ترین خدمت را به اسرائیل کرد(!!) زیرا دنیا را به نفع اسرائیل متحد کرد»(!!) و اصولا انکار هولوکاست حمایت از هیتلر بود. (اعتماد، 26/2/88)
مهره‌ها و گروهک‌هایی که راهشان از مردم جداست و به علت بی‌عرضگی‌، بی‌غیرتی، وادادگی و خودباختگی نمی‌توانند کار مردمی کنند، حماسه بیافرینند، موضع انقلابی داشته باشند و پا به پای مردم حرکت کنند، ناگزیرند راه ملت‌ها را به زیر سوال ببرند، موضع انقلابی مردم را دور از خردمندی وانمود کنند و با سفسطه بافی و گزافه‌گویی راه ملت‌ها را بی‌رهرو سازند. ملت‌ها را نومید و دلسرد کنند و ناتوانی‌های جهانخواران را قدرتمندی جلوه دهند.
جناب آقای کروبی
تکرار بافته‌های بی‌پایه مهره‌های ورشکسته و سرسپرده به بیگانگان، نه‌تنها هنر نیست بلکه نشان از جوزدگی و دنباله‌روی کورکورانه از عناصری است که راهشان از مردم جداست و نه آنها زبان مردم را می‌فهمند و نه مردم به بافته‌های سفسطه‌آمیز و فریب‌کارانه آنها بها می‌دهند.
راستی، جنابعالی از دنیا چه می‌دانید که اعلام می‌کنید: «دنیا را به نفع اسرائیل متحد کرد!» دنیایی که محمد قوچانی، عمادالدین باقی، عیسی سحرخیز و محمدعلي ابطحی برای جنابعالی ترسیم می‌کنند، دنیای کاخ‌نشینان است، نه دنیای مردم کوچه و بازار که این روزها مقامات رژیم صهیونیستی به هر کشوری گام می‌گذارند با تظاهرات تنفرآمیز آنها روبه‌رو می‌شوند. جنابعالی به دنبال اندیشه مترقیانه‌ای! که در سایه همنشینی با نیروهای پیاده‌نظام و عاشقان یقه‌چاک آمریکا به دست آورده‌اید داد سخن داده‌اید: «...اگر فردی رئیس‌جمهور شد باید بداند که حرف‌هایش برای کشور هزینه دارد و باید متوجه باشیم به گونه‌ای سخن نگوییم که هزینه‌ای بر مردم اضافه کنیم!!» (اعتماد ملی،17/2/88). این سخنی است که «نهضت آزادی» و دیگر گروه‌ها و نیروها و چهره‌هایی که رو به قبله کاخ سفید به نیاز ایستاده‌اند از روز پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز آن را دم گرفته‌اند و به آن باورمندند و یکی از ماموریت‌های ویژه آنان این است که به افراد موثر نزدیک شوند و با وسوسه‌های شیطانی آن اندیشه تسلیم‌طلبانه را زیر پوشش «اصلاح طلبی» به آنان تلقین کنند، دیروز این ماموریت را درباره آقای منتظری به انجام رسانیدند و آن چهره انقلابی را که روزی با پشتیبانی از نهضت‌های آزادیبخش کشورهای مختلف به دنیا اعلام جنگ می‌داد، به گونه‌ای مسخ کردند که امروز همه آرمان‌های انقلابی و اندیشه‌های امام خمینی(ره) را نادرست، تندروی و افراطی‌گری می‌داند و همانند جنابعالی گردآوری همه کسانی را که در ایران زندگی می‌کنند حتی بهایی‌ها را در زیر یک «سقف» که عبارت است از بیت او و زیر نظر او لازم و بایسته می‌خواند، اکنون می‌بینیم که همان عناصر، و اشباه آنها در اطراف جنابعالی گرد آمده‌اند و ماموریت خود را درباره شما دنبال کرده‌اند که آثار آن را یکی پس از دیگری می‌بینیم، از آن جمله موضع جنابعالی که در بالا آمد، نشان از تاثیرپذیری عمیق از آن تلقینات شیطانی دارد. لیکن نکته‌ای که بایسته است جنابعالی به آن پاسخ گویید این است که جناح جنابعالی (باند تسلیم‌طلبان) درست 8 سال قدرت را در دست داشتند و هرگونه شعار انقلابی و روش حزب‌اللهی را تعطیل کردند و پیوسته در گوش مردم خواندند: پرچم آمریکا را آتش نزنید، مرگ بر آمریکا نگویید، من شعار مرگ را دوست ندارم، ما به زندگی نیازمندیم (چیزی به این مضامین) با شعار تشنج‌زدایی و گفت‌وگو‌ی تمدن‌ها کوشیدند ملت ایران را به تسلیم و سازش بکشانند و عصر تاریک پهلوی را که دوران پوچی و بی‌هویتی ملت ایران بود، زنده کنند، در آن 8 سال ننگ‌بار استکبار جهانی و نفت‌خواران بین‌المللی چه گلی بر سر زمامدار تسلیم‌طلب ایران و باند او زدند؟ و در این برهه‌ای که شعارهای ضدآمریکایی و موضع انقلابی ملت ایران اوج گرفت و جهانخواران را در سطح بین‌المللی و در محافل و مجامع جهانی به چالش کشید، چه هزینه‌ای بر ملت ایران تحمیل شد؟ البته می‌توان آمار و ارقام کیلویی و فله‌ای به نمایش گذاشت که در آن 8 سال به برکت لبخند شیرین! و دلنشین! رئیس‌جمهور آمریکا نعمت در ایران فراوان بود! تورم و گرانی نداشتیم! لیکن در این چند سال به علت موضع تند و توفنده ایران در سطح جهانی گرانی و تورم بیشتر شد و «ایران در میان جوامع جهانی بیش از پیش منزوی گردید!» توطئه آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی دست به دست هم داد که بخش‌هایی از ایران با بی‌آبی و خشکسالی روبه‌رو شود!! و شیطان بزرگ و فرزند نامشروع آن، اسرائیل، ایران را به حمله اتمی تهدید کنند و در برخی از فصل‌ها گوجه‌فرنگی گیر نیاید، شکلات رنگارنگ آمریکایی بر سر سفره مردم نباشد و... و... لیکن واقعیت این است نه در آن دوران که تسلیم‌طلبان بر سر کار بودند و نه در این چند سالی که مردم ایران در برابر آنها قهرمانانه ایستادند در موضع جهانخواران، تفاوتی پدید نیامد، نه در آن دوران ذلت‌بار در برابر ایران کوتاه آمدند و نه در این دوران افتخارآمیز توانستند به ملت ایران آسیبی برسانند و هزینه مضاعفی بر مردم تحمیل کنند. این‌گونه دیدگاه‌ها ریشه در روحیه کسانی دارد که از جوانمردی و شهامت ذاتی بی‌بهره‌اند و در برابر زور و قدرت جز سازش، کرنش، تعلق و ترس، هنری ندارند و به گفته یکی از بزرگان این بیگانه‌پرستان به اصطلاح«روشنفکر» به هرکسی که نزدیک شوند او را«اخته» و خودباخته می‌سازند، چنانچه می‌بینیم دیروز این بلا را بر سر آقای منتظری آوردند و امروز می‌خواهند بر سر جنابعالی بیاورند و با دستاویز اینکه هرگونه سخنی که مورد پسند استکبار جهانی نباشد برای کشور هزینه دارد، افراد را به آنجا می‌کشانند که به خود رخصت ندهند برخلاف سیاست آمریکا سخنی بر زبان آورند. در اینجا بایسته است صفحه‌ای از نامه عتاب‌آمیزی را که جنابعالی و اینجانب به آقای منتظری نوشتیم عینا بیاورم تا بهتر روشن شود که امروز پا جای پای او گذاشتید و آنچه را که در آن روز«پشت کردن به انقلاب» و خانواده شهدا و ملت انقلابی ایران می‌دانستید اکنون با افتخار انجام می‌دهید و با وجود این ادعا دارید که هنوز در خط امام هستید! در صفحه 8 نامه تاریخی به آقای منتظری چنین آورده‌ایم: شما در سخنرانی‌های خود روی این نکته بارها تاکید دارید که برخی از شعارهایی که دادیم غلط بود، تندروی بود. موجب رمیدن افکار جهانی شد! حتی در دیدار با هیات فلسطینی سفارش کردید که اشتباهی را که ما مرتکب شدیم شما تکرار نکنید. شعار نابودی اسرائیل را ندهید. باید این نکته را یادآور شویم که استکبار جهانی برای منحرف کردن مسیر یک انقلاب، نخست از این راه وارد می‌شود که به برخی از سردمداران انقلاب بباوراند که قاطعیت و انعطاف‌ناپذیری و ایستادگی روی آرمان‌های انقلاب غیرعملی و موجب انزوای کشور انقلابی در جهان می‌شود! و می‌کوشند افکار جهانی را به شکل لولوی سر خرمن، در برابر چشمان مسؤولان انقلاب، پیوسته به رژه وادارند. غافل از آنکه افکار جهانی را مشتی زراندوزان بی‌وجدان، رفاه‌طلبان بی‌درد و انسان‌های تهی از انسانیت می‌سازند و آنکه در کشورهای مقتدر و استکباری هنوز از انسانیت تهی نشده‌اند خود از بسیاری حقوق محرومند و در معادلات جهانی نقشی ندارند. مسؤولان نظام جمهوری اسلامی باید بکوشند شعارها و آرمان‌هایی را دنبال کنند که مورد پشتیبانی امت قهرمان‌پرور ایران است و خانواده‌های معظمی در راه تحقق آن آرمان‌ها بهترین عزیزان خود را فدا کرده‌اند و هرگونه کمبود، کاستی و ناراحتی را در راه پیشبرد آرمان‌های مقدس انقلاب تحمل می‌کنند و مسلما هیچگاه از آرمان‌های مقدس خود دست نمی‌کشند و به آن پشت نمی‌کنند. آری! ما باید بکوشیم شعارها و آرمان‌هایی را که امت اسلامی در راه پیاده کردن آن قربانی‌ها داده، رنج‌ها برده و می‌برد حفظ کنیم و جامه عمل بپوشانیم، نه آنکه برای خوشایند بی‌تفاوت‌ها، رفاه‌طلب‌ها، سرمایه‌داران و سوداگران‌ اروپا و آمریکا به شعارهای اسلامی- انقلابی پشت کنیم و آن را غیرعملی بخوانیم.
جناب آقای کروبی
آیا هنوز هم بر این باورید که در خط امام و انقلابید؟ آیا ناخودآگاه پا جای پای آقای منتظری نگذاشته‌اید؟! راستی! موضع دیروز شما که در بالا آمد، درست است یا موضع امروز جنابعالی که در روزنامه رسمی‌تان منتشر می‌شود؟ آیا جنابعالی هم همانند آقای منتظری اظهار می‌کنید که «انا فی کل یوم رجل»!!آیا معنی پیروی از خط امام این است؟! مشکل اصولی و ریشه‌ای جهانخواران با ما به اصل انقلاب اسلامی و احیای اسلام ناب محمدی(ص) برمی‌گردد، آنها کودک سیاسی نیستند که به شعار تند یا کند ما بدحال یا خوشحال شوند، آنها از اینکه ایران به عنوان ام‌القرا برای مستضعفان جهان الگو شده است، سخته آشفته و آزرده‌اند و برآنند این انقلاب را در هم بکشنند و ملت ایران را به تسلیم بکشانند تا مستضعفان جهان نتوانند از انقلاب اسلامی ایران الگو بگیرند، آنها برآنند که اسلام راستین و اسلام ناب محمدی(ص) را از میان ببرند. چنانکه قرآن کریم که امروز میان ما مهجور است اعلام می‌کند:«و لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم» نیز امام مظلوم انقلاب که امروز بسیاری نان او را می‌خورند و آش دشمنان او را هم می‌زنند،‌هشدار داد: ... همه توطئه جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این است که ما نگویيم اسلام جوابگوی جامعه است و حتی در مسائل و اقدامات خود از آنها مجوز بگیریم...
و نیز تاکید فرمودند: ... نقشه آن است که قدم قدم پیشروی کنند، ‌شما هر قدر عقب‌نشینی کنید، آنها پیشروی می‌کنند، آنها کمر به نابودی شما بسته‌اند،‌ گمان نکنید با ملایمت و تسلیم دست بردار هستند،‌بلکه با استقامت و ایستادگی و اظهار حق و فریاد مظلومانه عقب می‌نشینند...
جناب آقای کروبی
آیا شما می‌توانید دولتی را در دنیا به ما نشان دهید که مبعوث ملت باشد و استکبار جهانی با او نه یک ارتباط حسنه، بلکه یک ارتباط عادی و به دور از تشنج و توطئه داشته باشد؟ دولت‌های مردمی پیوسته مورد بغض و کینه و توطئه و تنفر جهان‌خواران هستند چون منافع ابرقدرت‌ها همواره با منافع ملت‌ها در تضاد است. در برابر، هر دولتی که دیکتاتور و ضدمردمی باشد مورد حمایت استکبار جهانی و در رأس آن شیطان بزرگ است.
ارتباط و همکاری با مهره‌های هرز شده، ورشکسته و دلبسته آمریکا نه‌تنها مردانگی، دلاوری، جرأت، جسارت، غیرت، شجاعت، همت و حمیت را از انسان می‌گیرد، بلکه دین و ایمان و حتی انسانیت انسان‌ها را نیز به یغما می‌برد. آقای منتظری اگر در چنگال باند‌های لیبرالیستی و نفاق‌پیشه قرار نمی‌گرفت تا این پایه سقوط نمی‌کرد که ملت‌های مسلمان کشور‌های دیگر را مورد نکوهش و سرزنش قرار دهد که چرا در برابر کاریکاتور‌های اهانت‌آمیز به پیامبر اکرم صلوات‌الله و سلامه ‌علیه ‌در روزنامه‌های دانمارک به اعتراض برخاستند و به تظاهرات دست زدند! و امروز می‌بینیم جنابعالی با تأثیرپذیری از برخی مهره‌ها و چهره‌های واداده و تسلیم‌طلب تا آن پایه از راه امام و اسلام ناب‌ محمدی‌ (ص) دور شده‌اید که بر‌آنید ملت مسلمان ایران را از وظایف اسلامی و انسانی‌اي که در برابر دیگر مسلمان‌ها و انسان‌ها بر دوش دارند، بازدارید و بدین‌منظور به این آیه شیطانی تمسک کرده‌اید: «...اما آنچه باید بگویم این است که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. ما باید اول مشکل خودمان را در اولویت قرار دهیم و به‌طور معمول و عرف بین‌المللی به گونه‌ای معقول و حساب‌شده به دیگران کمک کنیم...»! (اعتماد ملی 25/1/88)
«چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» برخلاف سفارش مؤکد حضرت پیامبر اسلام صلوات‌الله و سلامه‌علیه است که مي‌فرمايد: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، «من سمع رجلا ینادی یاللمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» برخلاف روش اخلاقی پرورش‌یافتگان مکتب تشیع است که «الجار ثم ‌الدار» و سرانجام مخالف موازین انسانی و اخلاقی است؛ «بنی آدم اعضای یکدیگرند»؛ بگذریم از اینکه امروز هرگونه کمک به فلسطینی‌ها در واقع دفاع از مرز و بوم ایران است چرا که رژیم صهیونیستی خواب دستیابی بر مراکز نفتی و تشکیل دولت «از نیل تا فرات»‌را دیده است و اگر تاکنون به این آرزوی خود دست نیافته برای این است که در خاکریز اول زمین‌گیر شده و نتوانسته است فلسطینی‌ها را به تسلیم و سازش بکشاند یا نابود کند و اگر روزی – خدای نخواسته – این خاکریز را فتح کند، مردم ایران باید در مرز خود با صهیونیست‌ها بجنگند و به فرموده حضرت علی (ع)»: «بدبخت ملتی که آنقدر بنشیند تا دشمن وارد خانه او شود و در درون خانه خود با دشمن نبرد کند». نکته درخور توجه اینکه هرگونه کمک به فلسطینی‌ها را «به عرف بین‌الملل» منوط ساخته‌اید که خود خوب می‌دانید که در به اصطلاح «عرف بین‌الملل» هرگونه کمکی به فلسطینی‌ها «کمک به تروریسم است» و جرم شمرده می‌شود و رژیم دست‌نشانده و مزدور حسنی مبارک چون پایبند به «عرف بین‌الملل» است راه مرزی رفح را بست و از رسیدن دارو و غذا به کودکان غزه پیشگیری کرد و اجازه داد هزاران زن و کودک از گرسنگی و بی‌دارویی جان بسپرند چون پایبند به «عرف بین‌الملل» بود و اگر ملت ایران – خدای نخواسته – به «عرف بین‌الملل» بخواهد بها دهد به امسال حاج‌‌آقا مهدی کروبی نیازی ندارد، بلکه به سراغ رضا پهلوی، مسعود رجوی، ابوالحسن بنی صدر و ... می‌رود که بهتر از او می‌توانند به این «عرف بین‌الملل» عمل کنند! شما در تبلیغات انتخاباتی خود شعار داده‌اید: «حاکمیت قانون مستلزم آن است که هیچ اراده‌ای فوق قانون رسمیت نداشته باشد و همه در برابر آن خاضع باشند. تفکیک و استقلال قوا یکی از شرایط لازم تحقق این شعار است، بویژه استقلال دستگاه قضایی و قاضی رکن رکین آن است... بنابراین سیاست‌محوری اینجانب دفاع از حاکمیت قانون و برابری مردم و مسؤولان در برابر این سیاست است و نمی‌پذیرم که قانون فقط برای رعایت مردم و نه مسؤولان باشد...» (اعتمادملی، 24/1/1388)
متاسفانه جنابعالی به همین شعاری که داده‌اید باورمند نبوده و از هم‌اکنون آن را زیر پا گذاشته و برخلاف آن نظر داده‌اید: ... اگر من رئیس‌جمهور شوم با استفاده از اختیاراتم تمام دانشجویانی را که در زندان هستند و از تحصیل محروم شده‌اند، به دانشگاه برمی‌گردانم... (همان- 6/2/88)
شگفتا! جنابعالی انگار که در دوران ناصرالدین شاه زندگی می‌کنید و اصولا نمی‌دانید که در کشوری بسر می‌برید که دارای قوای مستقل و منفک از یکدیگر است و قوه اجرائیه حق دخالت در امور قضایی ندارد. مگر جنابعالی در بالا شعار ندادید «تفکیک و استقلال قوا یکی از شرایط لازم تحقق این شعار است، بویژه استقلال دستگاه قضایی و قاضی رکن رکین آن است ... و نمی‌پذیرم که فقط برای مردم و نه مسؤولان باشد»! شما اگر رئیس‌جمهور شدید روی چه مجوزی در امور قضایی دخالت می‌کنید و «تمام دانشجویانی را که در زندان هستند» آزاد می‌کنید و به دانشگاه برمی‌گردانید؟ چرا به دانشجویان وعده دروغ می‌دهید؟ چرا هنوز که دستتان به هیچ جا بند نشده است می‌خواهید قانون را زیر پا بگذارید؟ چرا تا این پایه به قانون و مقدسات مردم بی‌اعتنا هستید و بر آنید که همه ارزش‌ها را در راه رسیدن به قدرت به بازی بگیرید؟ جنابعالی روزی نزد من در مقام نکوهش از «مشارکتی‌ها» و «مجاهدین...»! از اینکه از تغییر قانون اساسی نظام اسلامی دمی می‌زنند، سخت اظهار خشم می‌کردید و اظهار داشتید، در ترکیه پس از گذشت 70 سال، هنوز قانون لائیک پابرجاست و هنوز به آن احترام می‌گذارند لیکن در کشور ما بیش از چند صباحی از قانون نظام اسلامی نگذشته است تغییر در آن را مطرح می‌کنند، لیکن امروز برای اینکه بتوانید آرای چند جوجه روشنفکر خودباخته را به دست آورید تغییر در قانون اساسی را وعده می‌دهید و اعلام می‌کنید: «... قانون اساسی کتاب خدا نیست که نتوان تغییر داد...» (همان- 9/2/88)
می‌بینید که حب جاه تا چه پایه‌ای خطرناک است، چنانکه پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «آخر ما یخرج من رؤوس‌الصدیقین حب‌الرئاسه».
جناب آقای کروبی
از قلم خزنده من که از سر دلسوزی، نگرانی و دردمندی‌است آزرده‌خاطر نشوید و به واقعیت‌هایی که در این هشدارنامه آمده است، بنگرید و روی آن تأمل کنید. من با آزمونی که از تاریخ دارم و با نگاه ژرف و پندآمیزی که در ازای این 30 سال به کارکردهای ریز و درشت گروهک‌ها، چهره‌ها و عناصر واپسگرا و روشنفکرمآب داشته‌ام به این واقعیت رسیده‌ام که این 2دسته در یک موضوع با یکدیگر همراه، همراز و هم‌اندیشه‌اند و آن به کارگیری تز استعماری «اسلام منهای روحانیت» است. اینجانب از سالیان درازی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به یاد دارم که دست‌پروده‌های «انجمن حجتیه» به همان اندازه از عالمان دینی و پیشوایان روحانی نفرت و ذهنیت داشتند که هواداران این تز مانند «نهضت آزادی». و نکته درخور توجه اینکه هر 2 دسته یک روحانی را با خود همراه کرده‌ بودند، اصولا بسیاری از اعضا و افراد انجمن حجتیه را می‌بینیم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی رنگ عوض کردند و در جامعه روشنفکری، نواندیشی، اصلاح‌طلبی و ... بازیگر صحنه شدند. جناب آقای دباغ که امروز پدرخوانده روشنفکرمآب‌ها پنداشته می‌شود، خود از دست‌پروده‌های انجمن حجتیه است. این گروهک‌ها و باندها که ریشه در فراماسون‌های عصر مشروطیت دارند با همان شیوه و شگرد در راه از میان بردن و خنثی کردن روحانیان وارسته کار می‌کنند. در دوران مشروطیت، فراماسون‌ها با پنهان شدن پشت سر این و آن عالم دینی و رهبران روحانی توانستند آنان را رویاروی یکدیگر قرار دهند و رهبران بزرگ و سترگ آن نهضت را یکی پس از دیگری از پای درآوردند. حاج شیخ فضل‌الله نوری را به دار بکشند، حاج سیدعبدالله بهبهانی را ترور کنند و بسیاری دیگر از عالمان برجسته را در اطراف و اکناف ایران از میان ببرند و راه را برای سلطه و حاکمیت استعمار انگلیس هموار سازند و رضاخان قلدر را از اصطبل انگلستان بیرون بکشند و بر تخت سلطنت بنشانند و خون ملت را در شیشه کنند. در پی پیروزی انقلاب اسلامی نیز نخست به همان شیوه و شگرد به رویارویی با روحانیان برجسته و وارسته برخاستند، شخصیت‌های روحانی بزرگ مانند مطهری، بهشتی و شهدای محراب را از پای درآوردند لیکن به طور عینی دریافتند که این خونریزی‌ها بر آبرو و اعتبار روحانیت افزود و