جمعه 19 اسفند 1390

چراغ امید را در خانه مان فروزانتر و بهارمان را سبزتر کنیم

روزنامه آرمان
سالنامه آرمان بمناسبت نوروز 1391 ص3
(در آرمان با اندکی حذف به چاپ رسید

امروز برخی در دل یا با دیگران نجوا می کنند که ایا هنوز امیدی هست؟ این پرسش و معمای بزرگ جامعه امروز ماست و پاسخش نیز به همان اندازه دشوار است زیرا از هر سو اخبار ناخوشایند می بارد و...
ناهنجاری های اجتماعی و بزهکاری ها، فقر و فساد و تبعیض، تهدید خارجی و نگرانی از جنگ و اندوه دربندان و بی مهری ها با منتقدان و ....
اگر اهل سیاست و مدیریت، تاریخ می خواندند و با این معلم پیر بشریت بیشتر حشر و نشر داشتند امروز حال و روز دیگری داشتیم و یا اگر تاریخ را بیشتر و دقیق تر و عمیق تر می خواندند وپند می آموختند و به کارش می بستند اکنون منزلت دیگری داشتیم و اگر تاریخ را خوب می خواندند درمی یافتند که جامعه بارها حاکمان را فریب داده است. چنان رفتار کرده که گویی همه چیز بر وفق مراد است اما تاریخ نشان داده است که هم حاکمان فریب خورده اند هم ضد حاکمان زیرا مردم، مردم اند با همه اقتضائات آدم های معمولی و حسابگر و ...و البته خدا نیارد روزگاری را که سال ها پیش به لسان هشدار گونه ای در"مقاله بیگانه گزینی ، محصول استبداد " را نوشتم و نظاره گری توده ها را در وقت خطر کاویدم(نگاه کنید به همشهری ) اما باید همچنان امیدوار بود و با گرمای امید یخ های سرد زندگی را آب کرد و بدان گرما بخشید. امید موتور محرک زندگی است و با یأس و با مرگ امید، زندگی هم می میرد. البته می دانم که گاه شرایط چنان سخت و طاقت فرسا می شود که یأس بر انسان چیره می گردد و امید به اصلاح را از کف می دهد و به زمین و زمان ناسزا می گوید و اگر موحد باشد نیز خدا را به اعتراض می گیرد حتی اگر پیامبر خدا و مؤمنان به او باشند. چنانکه در تاریخی که از زبان قرآن می خوانیم آمده است که حضرت محمد(ص) و یارانش در برابر تنگناها چنان تاب و توانشان را از دست داده بودند که می گفتند خدایا پس پیروزی کجاست و کی فرا می رسد و ما از این رنج ها و سختی ها نجات می یابیم؟ این ماجرا در قرآن و از زبان خداوند چنین حکایت شده است که: « آیا گمان می برید به بهشت (و زندگی پر از ناز و نعمت) وارد می شوید بدون آزمایش ها و ابتلائاتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد و رنج ها و سختی هایی که آنان لمس و تجربه کردند و در اثر این سختی ها چنان متزلزل و پریشان شدند تا آنجا که پیامبر و کسانی که ایمان آورده و با او بودند گفتند خدایا پیروزی کی فرا می رسد(و ما از این سختی ها رهایی می یابیم)، هان مژده ده که به یاری خدا پیروزی نزدیک است».(بقره 214).
زندگی سراسر ابتلاست و در این ابتلائات، انسانها ساخته و سرند می شوند. زمانی بود که پس از مدت ها سلول انفرادی چند دقیقه ای برای هواخوری آمدیم همان هوایی که در شرایط عادی آنقدر از آن بهره مندیم که نعمتش از شدت وضوح، مخفی شده و از آن غافلیم مگر اینکه آن را از دست بدهیم. یک زندانی مذهبی را در همان چند لحظه هواخوری دیدم که از تقدیر شکایت می کرد و بریده بود و... و درجا آیه مزبور را برایش خواندم.
گرچه گفته می شود زمین خدا پهناور است و باید در تنگناها هجرت کرد(نساء 97) و گاه، رفتن، عمل صالح زمانه است اما برای برخی کسان و در برخی زمان ها و شرایط ماندن عمل صالح است و باید در خانه خویش ماند و حتی زندان بودن در این خانه بر ترک کردنش اولی است.
آن سانک سوچی را از همین لحاظ می ستایم که وقتی راه را برایش گشودند تا سفر کند از بیم آنکه مانع بازگشتنش شوند امتناع کرد و در خانه اش ماند. او سال ها زندان را تحمل کرد و سرانجام توانست ثمره این حضور و مقاومت را بچیند و با همان زندانبان های سابق خود با هم به راهی تازه رفتند و دموکراسی نوینی را در حال تجربه کردن هستند.
مگر بهار چیست جز سبزی دوباره؟ مگر نشان نمی دهد که جهان دائم در حال نو شدن است و هیچ زمستانی پایدار نیست؟ پس بهار مظهر امید است.
و البته تا "حال" خویش را عوض نکنیم جامعه عوض نخواهد شد. به جای انداختن تقصیر بر گردن دیگران و طفره رفتن از نگاه به درون خویش و مسئولیت خود باید از خویش آغاز کنیم و دعای "حول حالنا الی احسن الحال" را در زندگی خود به جریان بیندازیم. بدون نقد خود و جامعه و تغییر حال خودمان سرنوشت مان تغییر نخواهد کرد(رعد11) و با فرار از خود و ... کاری از پیش نمی رود.