سه شنبه 3 دی 1392

بازیگران و نقش

گفتگوی نشریه سلامت با عمادالدین باقی که به عنوان جامعه شناس و با تیتر "جامعه شناسی همذات پنداری" منتشرشده است.
سلامت، شنبه 30آذر1392 شماره 452 ص12

بازیگرانی که نقش های خاص بازی می کنند تا چه اندازه ای این نقش ها می تواند بر روابط اجتماعی شان تاثیر بگذارد؟
تاثیر نقش های بازیگران بر روابط اجتماعی آنها از دو راه ممکن است. یکی تاثیر نقش بر شخصیت خود فرد و بالتبع رفتاری که بر اساس آن با دیگران شکل می دهد و دیگری از طریق ذهنیتی که در جامعه نسبت به شخصیت او به واسطه نقشی که ایفاء کرده، شکل می گیرد که ممکن است با شخصیت واقعی بازیگر متفاوت باشد اما تاثیر دومی بیشتر است. شدت این تاثیر، رابطه مستقم با سطح فرهنگ توده و درک آنان از نقش به عنوان یک هنر و یک بازی دارد. برای مثال در دوره های گذشته که هنرهای نمایشی و تئاتری رواج داشت و این هنر در ایام محرم و مناسبت های مذهبی رونق داشت به وفور اتفاق می افتاد که مردم به کسی که نقش شمر را بازی می کرد حمله ور می شدند و در زمانی که امام حسین کشته می شد یا تیر بر گلوی علی اصغر می نشست چنان هیجان زده می شدند که حتی مبادرت به قتل بازیگر می کردند اما امروزه توان تفکیک میان نقش و بازیگر بیشتر شده و به هنرهای نمایشی چه از نوع تئاتر و چه سینما به عنوان یک صنعت و هنر نگاه می کنند و موفقیتِ بازیگرِ نقشِ منفی را ناشی از مهارت او می دانند نه ناشی از خباثت او یا بدطینتی او.


برای پیدا کردن برخی از نقش های خاص، بازیگران در جامعه به مطالعه نمونه های واقعی این نقش ها می پردازند. این نوع تحقیق چقدر مطلوب یا نامطلوب است؟
بدون شک یافتن مدل و مطالعه آن به عنوان روشی میدانی از بهترین شیوه های درک نقش هاست اما نمونه باید تیپیکال باشد تا مطالعه جامع تر و کارآمدتر شود. دوم اینکه در جامعه شناسی مشاهده و مشاهده مشارکتی روش مطالعه میدانی است اما مشاهده یا منفعلانه است یا مشاهده فعال. مشاهده منفعل این است که محقق، ناظر غیر خلاق است و مشاهده مشارکتی نوعی مشاهده فعالانه است. برای مثال اگر کسی بخواهد نقش کارتن خواب را بازی کند یک شیوه آن است که فقط مشاهده گر باشد شیوه دوم این است که مانند یک کارتن خواب لباس بپوشد و با او زندگی کند یا برای مطالعه یک زندانی مانند یک فرد عادی فقط مشاهده کند یا اینکه مدتی را با هماهنگی سازمان زندان ها به عنوان یک زندانی داخل بند شده و با زندانی زندگی کند اما باز هم نمی تواند درک کاملی از موضوع تحقیق داشته باشد چون نمی تواند احساس یک زندانی را درباره زمان و روزها و ساعت هایی که می گذرند و درباره خانواده و آینده درک کند زیرا مشارکت او مصنوعی است و هر وقت بخواهد می تواند به زندان اختیاری خود خاتمه دهد لذا شیوه ارتقاء یافته عبارتست از مشاهده مشارکتی فعالانه و همدلانه یعنی برای مثال محقق، خودش یک زندانی باشد.
برای مطالعه مدل ها و شناخت نقش ها استفاده از منابع و تک نگاری ها و زیست نگاری ها و نیز مصاحبه عمیق با افراد نیز در کنار مطالعه مدل و بطورکلی هر روشی که بتواند بازیگر را به همذات پنداری با نقش محول شده نزدیک تر کند مفید است. نکته مهم این است که نقش ها جنبه شکلی و مکانیکی ندارند و هر فرد، دنیایی از ذهنیات و احساسات است و در درون او عواطف و خیالات و حالاتی وجود دارند که روح و روانش را به تسخیر گرفته اند و تمام این حالات جلوه بیرونی ندارند در حالی که در نقش انسان واقعی گاه تعیین کننده تر هستند.

برای جدایی از نقش ها چه پیشنهادی می کنید؟
گاهی نقش ها شخصیت افراد را می بلعند و انها را تا مدت ها به تسخیر خود در می آورند و گاه شخصیت ها بر نقش های واگذار شده سوار هستند. در زمانی که بازیگر قادر به جدا کردن خود از نقش بوده و توسط نقش بلعیده نمی شود این جداسازی برای خود او اسان تر است اما ممکن است در جامعه نتوانند او را از نقشی که بازی کرده جدا کنند لذا یکی از شیوه های جدایی از نقش، "تغییرات نقشی" است. بازیگری که همواره نقش منفی دارد اگر گاه نقش مثبت هم بازی کند هم برای خودش جدایی از نقش میسر است و هم در ذهنیت جامعه این تفکیک اسان تر صورت می گیرد. در عین حال افزایش آگاهی عمومی درباره موضوع نقش و شخصیت واقعی هم به این جداسازی کمک می کند.