یکشنبه 19 شهریور 1396

به عنوان یک شاهد

عمادالدین باقی
در روزهای گذشته که خبر تخلیه چشم اندیشمند و عزیز و مظلوم علیرضا رجایی در شبکه ها دست به دست می شد چون نمکی بود بر زخم من. درست در همین روزها درگیر وضعیت برادرم بودم که سرانجام پس از دست و پنجه نرم کردن با مرگ مغلوب شد و در قطعه شهدا آرمید. این شرایط فرصت و روحیه لازم برای عیادت علیرضا یا نوشتن درباره اش را از من سلب می کرد تا اینکه با سخنان آقای محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه روبرو شدم که گفت: «متاسفانه برخی از افراد که نسبتی به انقلاب و مردم ندارند، چه بسا ایرانی باشند که از کشور فرار کرده و با اجانب همکاری می کنند، انتظاری نداریم. از امثال بی بی سی و صدای آمریکا هم توقعی نداریم. این آقا حدود 2 سال پیش پایان محکومیتش بود و از زندان آزاد شده. یعنی 2 سال است ایشان آزاد است. ایشان در این 2 سال سرطان گرفته. مسئله سرطان در برخی انسانها شایع است. خیلی از افراد سرطان می گیرند و ظرف مدت کوتاهی از دنیا می روند. برخی سرطان می گیرند و از زمان تشخیص تا فوت مدت بسیار کوتاهی است. این فرد 2 سال پیش از زندان آزاد شده. زمانی که در زندان بوده آثاری از این مسایل نداشته. من به مناسبی پرونده زندان او را دیدم، او مانند بسیاری سرما خورده بود به بهداری مراجعه کرد. مشکل دندان داشته به متخصص دندان خارج از زندان مراجعه کرده. مانند همه زندانیان بیماری ای اگر داشته به پزشک مراجعه کرده. او 2 سال پیش آزاد شده و سرطان گرفته و ما متاسف هستیم که از این بابت رنج کشیده و چشمش را تخلیه کرده اند. فضاسازی ها معلوم است قصد حمایت از فرد یا درمان او نیست، بلکه فضا را برای او مشکل می کند و تشویش اذهان عمومی می شود.برخی افراد که می خواهند تسلی خاطر بیمار را دهند، بهتر است از دروغ و فضاسازی پرهیز کنند. بیماری ایشان ارتباطی با محکومیت او نداشته. آثاری از سرطان در پرونده پزشکی او نبوده. پس از 2 سال اعلام شده او سرطان گرفته که طبعا مربوط به زندان نمی شود»
سخنگوی قوه قضاییه اصل موضوع را رها کرده و به فرعیات پرداخته اند. اساسا مسئله این است که محتوای کامل پرونده علیرضا رجایی را انتشار دهید و بگویید امروزه در کجای دنیا، کسی را با چنین اتهاماتی و بخاطر چنان کارهایی به حبس می برند آنهم 5سال حبس؟ بگذریم از اینکه نسبت اغلب کسانی که با علیرضا همدردی کردند با انقلاب و نظام بسیار بیش از کسانی است که از فردای پیروزی و در سن جوانی نورسته، بر خوان نعمت اش نشسته اند و از رنج ها و آسیب هایش به دور بوده اند.
با دیدن اظهارات آقای اژه ای یاد خاطره ای از ایشان افتادم که سال هاست از بازگو کردنش خودداری کرده ام تا مبادا ذره ای شائبه شخصی کردن تلاش های ما متبادر به ذهن شود اما وقتی که دیدم انسان بزرگ و مجتهد وارسته ای چون احمد قابل هم قربانی همین مصایب شد و باز هم از بیم پیش آمدن آن شایبه ها خویشتنداری کرده بودم این بار گمان کردم سخن نگفتن، دلیل بر تنزه طلبی و عافیت پیشگی است و وظیفه حقوق بشری و شرعی من ایجاب می کرد این خاطره شخصی را که اکنون پیامدهای غیر شخصی دارد بازگو کنم.
در خصوص جنبه های پزشکی و تخصصی سرطان اظهار نظر نمی کنم که در قلمرو دانش من نیست. واقعا جزییات آن را نمی دانم و از اینکه سرطان از چه زمانی در جسم احمد قابل و علیرضا رجایی نشست و آیا با دوران زندان آنها ربطی داشت یا نه؟ آگاهی ندارم. این را هم می دانم که افراد زیادی بوده اند که بدون زندان رفتن، قربانی سرطان شدند و بدیهی است که نمی توان همه آنها را هم که بیرون از زندان چنین سرنوشتی یافته اند به بیوتروریسم ربط داد. اما این نکته مسجل شده است که استرس و فشارهای عصبی یکی از عوامل بروز و تشدید سرطان است و تردیدی نیست که «زندان»، مادر استرس است. همچنین مسجل است که «زمان» عامل قطعی در مهار سرطان است و اگر به موقع از آن مطلع شوند بخت مهار سلول های سرطانی وجود دارد و تأخیر عمدی یا غیر عمدی در معاینات و رسیدگی های پزشکی جرم است. البته برادر دکترعلیرضا رجایی اعلام کرد: «پنج بار در زندان دستور اسکن و عکس‌برداری دادند اما اجازه داده نشد»
اکنون صرفنظر از پرونده پزشکی امید کوکبی و حسین رونقی که گفتنی های بسیار برای مسئولانی که دلسوز باشند دارد، برای تثبیت مدعای راستین برادر رجایی، شهادت می دهم که گاه در اعزام بیماران، تعمدی ازسوی برخی افراد وجود دارد که مصداق بارز سو استفاده از قدرت است و نه تنها برخلاف تمام اسناد بین المللی حقوق بشر است که ایران به آنها متهعد است، بلکه برخلاف آیین نامه زندان و قوانین جاری کشور و برخلاف آیه شریفه : كونوا قَوّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَل أَلّا تَعدِلُوا اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ﴿مائده/8﴾ است.
در سال 1380پزشک زندان پس از معاینه گوش و اعزام برای رادیولوژی و مطالعه تشخیص پزشک رادیولوژی دستور داد به دلیل مشاهده یک غده مشکوک به تومور، اسکن رنگی دقیق تری انجام شود. دستور پزشکی بر اورژانسی بودن اعزام تصریح داشت. این روند به درازا کشید. من بیم داشتم خانواده از موضوع آگاه شوند و خانواده ای که بطور عادی از دربند بودن یک عضو خویش رنجور و بی تاب هستند با شنیدن این خبر از شدت نگرانی از پای درآیند. ازسوی دیگر نمی توانستم درباره خطری که احتمال آن رفته است بی تفاوت باشم. مسئله را به این نحو به خانواده منعکس کردم که پزشک بیمارستان دستور اعزام اورژانسی برای معاینات پزشکی و تصویر برداری داده است بدون اینکه مطلقا اشاره ای به مشاهده غده مشکوک داشته باشم.
با اینحال خانواده ام بدون اینکه بدانند اصل موضوع چیست نگران و پیگیر شدند. آنقدر به دادسرا و جاهای دیگر رفتند که کفش آهنی هم جواب نمی داد و در نتیجه ناچار شدند با رسانه ها گفتگو کنند اما با گذشت چند ماه همچنان در برابر اعزام مقاومت می شد. همه ما سعید مرتضوی را که صادر کننده حکم غیر قانونی زندان بود مقصر می دانستیم اما مقصر اصلی شخص دیگری بود و مرتصوی مجری دستور او بود.
یکی از مقامات زندان که می دانست اگر فردا روزی، این زندانی به دلیل تومور از دنیا برود با وجود اسناد و مدارک پزشکی، او متهم شناخته می شود و این جرم در حد قتل عمد و موجب بدنامی است، یک روز پرونده ای را در زندان نزد من آورد و مکاتباتی را نشان داد مبنی بر اینکه رئیس زندان چند بار خطاب به شخص آقای محسنی اژه ای رییس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت نامه نوشته و نامه بهداری زندان را پیوست کرده و به اورژانسی بودن اعزام و خطر آن غده مشکوک، اشاره کرده اما با اعزام مخالفت شده است. ظاهراً مخالفت کننده می دانست و شادمان بود از اینکه با تاخیر انجام شده، بحران غده مشکوک به مرز لاعلاج برسد و آن خبیث به دست تومور بمیرد و به لطف الهی! از شر او آسوده شوند. به همین دلیل علیرغم پیگیری ها و فشارها سرانجام هفت ماه بعد اجازه اعزام داده شد در حالی که معنای اعزام اوژانسی در عرف پزشکی این است که یکساعت تآخیر هم مجاز نیست. خوشبخانه پس از 7ماه تاخیر در اعزام و انجام عکسبرداری معلوم شد توده مشاهده شده، آن تومور خوشحال کننده نیست اما برای من محرز شد که برخی افراد چگونه با زندانیان و بیماران رفتار می کنند.
در شرایطی که تمام پرونده پزشکی زندانی دست آنهاست، تلاش های زیادی برای تهیه نسخه ای از مدارک پزشکی انجام دادیم اما اجازه استنساخ ندادند، لذا برای پیشگیری از این نوع حوادث لازم است در آیین نامه زندان ها تصریح شود که زندان موظف است در صورت درخواست زندانی نسخه ای از پرونده را در اختیار او بگذارد. اگر چنین شود جلوی بروز شبهات عمدی بودن کوتاهی در رسیدگی های پزشکی گرفته می شود و امروز این مسئله وجود نداشت که سخنگوی قوه قضاییه مجبور به ارایه توضیحات و دفاعیاتی شود که کسی از او نمی پذیرد. افکار عمومی درباره بیماری علیرضا همان قضاوتی را خواهند داشت که در انتخات مجلس درباره جایگزینی او با نامزدی دیگر و پایمال شدن رأی شهروندان داشتند، همان کاری که سنگ بنای بی اعتمادی به انتخابات را گذاشت و با رفتارها و موضعگیری های دور از انتظار و غیر قانونی رئیس و برخی از اعضای شورای نگهبان در پیش از انتخابات سال 88 تشدید شد و از زمینه های وقایع ناگوار سال 88 و زندانی شدن صدها تن از جمله علیرضا رجایی و صدور احکام سنگینی گردید که خودش جای یک نقد حقوقی مستقل دارد.
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi