سه شنبه 6 آذر 1397

دیدار با زندگان

عمادالدین باقی
روزنامه سازندگی، شماره228 سه شنبه 6 آذر1397 ص3
پدیده گور و مرگ از رازآلودترین و گریزاننده ترین و در عین حال گریرناپذیرترین مسئله زندگی بشر است و احساس های متناقضی را در انسان به وجود می آورد. یکی احساس بد دارد یکی احساس خوب و دیگری دچار حیرت و بلاتکلیفی میان خوب و بد است. کسی را می شناسم که همه عمر پایش به گورستان باز نشده بود چون از مواجهه با هرچیزی که بوی مرگ می داد گریزان بود تا اینکه برای تدفین پدرش سرانجام ناگزیر شد به آنجا گام نهد. کسانی هم هستند که رفتن به گور را برای واقع بینی لازم می دانند چنانکه در روایتی آمده است: هنگام شادی یا اندوه زیاد به گورستان بروید. برخی هم بدون هیچ احساس خاصی به زیارت قبور می روند.
وقتی سال پیش مقاله«فرهنگ، سیاست و زندگی در گورستان»(مجله صدا،ش133 شنبه22مهر1396) را نوشتم، فکر می کردم عده ای خواهند گفت «آخه سوژه دیگه ای نبود؟» اما استقبال از آن نوشتار دور از انتظار بود. به همین جهت در کمیته اجتماعی فرهنگی همیاران رشد نازی آباد(یکNGO برای آسیب زدایی در سطح محلی در منطقه16 تهران) که توانمند سازی را در اهداف خود داشت، بازآفرینی هویت، راه درمان گریزپا شدن نسل جدید دیده شد. فرزندان ما در زمانه ای که در همین کمتر از دو دهه اخیر در دل شبکه های ماهواره ای به دنیا آمده و بزرگ شده اند و با دنیا و جاذبه هایش آشناتر از سرزمین خویش هستند و در مقابل، دچار گسست معرفتی و عاطفی از زادگاه خویش اند، طرح تهرانگردی و ایرانگردی را از سوی این نهاد مدنی غیر انتفاعی درافکندیم. در تهران بجز جاذبه های طبیعی و موزه ها، یکی از دهها کانون دیدنی دیگرش، گورها بود. گرچه گورگردی فرهنگی و گورستان های خاص مورد نظر بود اما برخی از «همیاران» تردید داشتند که گورگردی را در برنامه داشته باشیم چه اینکه گور حس خوشایندی را القا نمی کند و باید توأم با شادی و طبیعت گردی باشد.
گورستان ها برخلاف نگاه تیره بخشی از مردم به آن، اما پاره ای از سرمایه هویتی وفرهنگی هر ملت و همچون یک کتاب تجسمی است. علیرضا فرزین یکی از نویسندگان خوشفکر حوزه مردم شناسی در کتاب «گور نگاره های لرستان: پژوهشی مردم شناسانه در نقش و مضمون سنگ گورهای لرستان» که گوری از مردمان عادی بوده است شناسنامه فرهنگی- تمدنی یک ملت را نشان می دهد و نشانه شناسی های خواندنی دارد. به همین دلیل در برخی از کشورها گورستان میراثی مهم است و در فرانسه گورستان «پر-لاشز» از مراکز دیدنی گردشگران جهان است که در 1804م ساخته شده و سالانه 3ونیم میلیون بازدید کننده خارجی دارد که با خرید بلیط از آن بازدید می کنند. به ویژه اگر گورستان هایی، جایگاهِ آرمیدنِ نامداران باشد بیشتر مورد توجه است. ممکن است گفته شود اینها فقط نام است و دلخوشی دادن به انسانِ بیمناک از مرگ که چون راه فراری ندارد، می خواهد تسلیم شود و دردناکی این تسلیم را با این سخنان برای خود بکاهد. مهم این است که اینها دیگر زیر خاک رفته و پوسیده اند و وجود ندارند حالا هرچه می خواهید در وصف شان بگویید، چه سودی دارد؟ مهم این است که در زندگی واقعی شان چه گذشته است، مهم این است که تا زنده اند قدرشان شناخته شود.
در برابر، کسانی که به سرای دیگری باور دارند می گویند نام نیک در این جهان، نشانه جایگاه نیک در سرای دیگر است و مرگ ما فقط کوچی است به سرای دیگر و هیچ چیز در این هستی نابود نمی شود. عده ای برآنند که شهیدان یعنی کسانی که با گفتار نیک و کردار نیک و پندار نیک، زنده می مانند و نزد خدای خود روزی می خوردند و زنده اند( آل عمران/ 169)، اما هر دیدگاهی داشته باشیم می دانیم که خوب بودن در این دنیا بهتر از بد بودن است. با نام نیکو از این جهان رفتن بهتر از بدنامی است و می دانیم که اگر سرای دیگری هم نباشد برخی افراد با آثارشان زنده اند و با ما سخن می گویند و ما با انها ارتباط برقرار می کنیم مانند نویسنده ای که در نیمکره دیگری زندگی می کند و ما هیچوقت او را ندیده و نمی بینیم اما باآثارش ارتباط برقرار می کنیم.
در هر صورت، بخاطر تردیدهایی که درباره مطلوبیت گورگردی وجود داشت در کمیته فرهنگی فرهنگی اجتماعی همیاران رشد نازی آباد قرار شد با یک بازدید جذاب دیگر همزمان باشد. تصادفا در اولین دور تهرانگردی و برخلاف میل، اولین تور، بازدید از آرامگاه ظهیرالدوله در تاریخ جمعه25 آبان1397بود که با همکاری شهرداری منطقه16 و رئیس منطقه برگزار شد.
جمعه بارانی و در هوای نسبتا سرد پاییزی سفر انجام شد. اقای علی اصغر حیدری منفرد که از شمیرانی های قدیمی است و کتاب «جشن هستی» و «حافظ و قرآن» را در کارنامه اش دارد، پژوهش گسترده ای را درباره این آرامگاه فرهنگی 4300 متری در شمیران در دست دارد که امید است هرچه زودتر منتشر شود. از ایشان دعوت شد برای ارائه دستاورد تحقیق خویش و غنا بخشی به محتوای این تور در جمع حضور یابند.
نگارنده پیشتر بارها به این مکان رفته بود از جمله سال ها پیش همراه با آقای حیدری منفرد برای مجالس ذکری به مناسبت عاشورا به انجا رفته بود و این مکان را و برخی مقبورین را می شناخت با اینحال سخنان آقای حیدری منفرد برایش شنیدنی و جذاب بود. وی به تاریخچه این آرامگاه و فهرست آرمیدگان و شرح حال شان و فرازهای جالبی از زندگی شان پرداخت. برخی نام برای گردشگران، آشنا و برخی ناآشنا بودند. در آرامگاه ظهیرالدوله شخصیت هایی آرمیده اند چون: ملک الشعرای بهار(متوفای 1330ش) که مردم ما شعر مرغ سحر او را می شناسند و فراوان شنیده و زمزمه کرده اند، به ویژه همه زندانیان، از ترانه مرغ سحر که با صدای شجریان شناخته شده است و بعدها خوانندگان دیگری چون خانم شکیلا خوانده اند، خاطره ها دارند. همین ها است که میان ما زندگان با این مردگان و مکان دفن شان، پیوند برقرار می کند و بهار که چندین دهه است درگذشته اما در خاطره، ادبیات و موسیقی ما جریان دارد. همین را درباره روح الله خالقی(متوفای1344) موسیقیدان بزرگ و بنیانگذار انجمن موسیقی ایران و هنرستان موسیقی و آهنگساز سرود ای ایران، هم می توان گفت. نیز درباره ایرج میرزا ملقب به فخر الشعرا (متوفای 1304ش) نوه فتحعلی شاه که به جنبش مشروطه پیوست و فارغ از خوشگذرانی هایش به شاعر آزادی معروف شده است.
نورعلی برومند که استاد نوازندگان و خوانندگان بسیاری چون اکبر گلپایگانی، محمد رضا شجریان، خانم پریسا، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، شهران ناظری، و جلال ذوالفنون بود.
قمرالملوک وزیری(متوفای1338ش) اولین زن خواننده آوازهای سنتی ایرانی، حسین استاد تهرانی، نوازنده تنبک و نخستین کسی که دستوری برای آموزش آن تدوین کرد، فروغ فرخزاد(متوفای1345) خواهر فریدون فرخزاد. فروغ، شاعری است که با وجود مرگ در سن32 سالگی اما معروفیت زیادی کسب کرده است و شاید بجز بازیگری و دوستی اش با ابراهیم گلستان، مرگ او بر اثر تصادف در حین رانندگی هم در این اشتهار مؤثر بود. به قول آقای حیدری شاعری عصیانگر و سنت شکن بود.
ازدیگر مقبورین ظهیرالدوله سیاستمدارانی هستند چون سیدحسن تقی زاده که در دوره مشروطه پس از ورود به مجلس اول معروف شد بود و چند دوره نماینده مجلس بود و به جمله «باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی بشویم» مشهور است. هرچند بعدها تقی زاده این حرف خود را رد و نقد کرد اما به نامش ثبت شد اما امضای امتیاز نفت به انگلیس موسوم به قرارداد1933 در دوره وزارتش او را بدنام تر کرد و مصدق با لایحه ملی شدن نفت آن را ملغی کرد.
فتح الله پاکروان نوه دختری امیر کبیر که در برابر اجرای طرح کلاه پهلوی ایستادگی کرد و مدتی زندانی شد ولی قبل و بعد از آن به مقام سفارت در چندین کشور رسیده است و نیزمحمد علی دولتشاهی شوهر خواهر صادق هدایت که چند دوره نماینده مجلس شد.
یکی دیگر از گورها متعلق است به پرویز نیکخواه. او به جرم اینکه مغز متفکر ترور نافرجام شاه در1343بود دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد. او از کادرهای حزب توده بود که بعد مائوئیست شد. نیکخواه همراه با کورش لاشایی، سیروس نهاوندی و پارسانژاد، عفو شده و به سیستم پیوستند. او در رادیوتلویزیون ملی به مقام رسید و معروف است که نویسنده مقاله «استعمارسرخ وسیاه» با امضای احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات که جرقه انقلاب 1357 شد او بود و پس از پیروزی انقلاب با حکم دادگاه انقلاب اعدام شد(باقی، بررسی انقلاب ایران: صفحات184-231و232). البته چنانکه آقای حیدری می گوید پس از انقلاب فقط 4 نفر در این گورستان دفن شدند.
از میان نویسندگان، غلامرضا رشید یاسمی نویسنده و محقق، حسن رهی معیری شاعر(متوفای 1347) و برخی افراد از وکیل و قاضی هم در میان مقبورین هستند. اینجا انگار برای خودش دولتی است و معرف جامعه ایرانی دوره قاجار و پهلوی.
از چهره های ورزشی هم جهانبخت توفیق که اولین مدال طلای کشتی ایران را در مسابقات جهانی 1954 برد اما به اندازه تختی شناخته شده نیست.
طبیبان بزرگی چون محمد حسین لقمان ادهم که در دوره استبداد صغیر محمد علیشاهی، هنگام به توپ بستن مجلس عده ای از نمایندگان را فراری داد و پزشک مخصوص احمد شاه و طراح انستیتو پاستور ایران بود. محمدمهدی ظهیرالممالک(اوبهی) چشم پزشک و نیز اسماعیل مرزبان، مشروطه خواهی که بعدها چند دوره وزیر شدو ابوالقاسم بهرامی که بخش ضدهاری در انستیتو پاستور را راه اندازی کرد و نگارنده در اوایل دهه 50 درنوجوانی با مشاهده رخدادهایی از بیماران مبتلا به هاری در این بیمارستان، عظمت این کار او را درک کرد.
سرمایه داران بزرگی چون مهدی باتمانقلیچ که به گفته خودش به اندازه خاک سوئیس در ایران ملک داشته نیز در ظهیرالدوله دفن شده اند. البته نظامیانی در رده سرلشگر و سرتیپ هم مدفونند که برخی خوشنام و برخی بدنام اند.سرلشگر امانپور(گویا عموی کریستین امانپور) که نظامی خوشنامی نیست و یا سرلشگر عبدالرضا افخم ابراهیم که در سرکوب جنبش شیخ خزعل در 1303 رضاخان را همراهی کرد و سرلشگر حسن بقایی که مصدق بخاطر اینکه او دستور تیر به تظاهرکنندگان بسوی مجلس را داده بود عزلش کرد و چندین نظامی دیگر.
گریتا دمیتریش (میرهادی) مادر خانم توران میرهادی بنیانگذار شورای کتاب کودک نیز در این گورستان است. اما نام محمد مسعود که در 1326 به دست عوامل حزب توده ترور شد در میان آرمیدگان ظهیرالدوله برای جامعه مطبوعاتی ایران، درخشان است. اغلب آنانکه او را می شناسند نیز نمی دانند در اینجا مدفون است ولی دکتر حسین فاطمی می دانست و بر مزارش حاضر می شد و او را بر سر مزار مسعود ترور کردند. روزنامه «مرد امروز» محمد مسعود از مطبوعات معروف و منتقد دوره پهلوی بود. افراد دیگری از نظامیان و شاعران و دراویش و... در این مکان آرمیده اند.
در بازدید پاییزی از مزار زندگان، آقای محمدجواد واسعی نویسنده جوان نازی آباد که کتاب «ظهیرالدوله: برگی شنیدنی از تاریخ موسیقی ایرانی» را به تازگی منتشر کرده است حضور داشت. او به عنوان دانشجوی موسیقی بیشتر به موسیقیدانان این مکان توجه داشته است و توضیحات مکملی را ارائه داد.
گورستان ظهیرالدوله یک رابطه ای هم با کارنامه جامعه مدنی ایران دارد. انجمن اخوت یکی از انجمن های ایرانی در دوره مشروطه است که همراه با دهها انجمن دیگر نشانه های قدمت جامعه مدنی ایران هستند. در گورستان ظهیرالدوله سنگ قبرهایی را می بینیم که بالای آن نام و آرم انجمن اخوت حک شده است. این مشاهده، نگارنده را به تاریخ انجمن ها در غرب و به 3300 سال پیش که روی سنگ قبر اعضای انجمن می نوشتند «پاکباخته انجمن». به گفته دورکیم:«از عهد سيسه رون به بعد تعداد اصناف افزايش قابل ملاحظه‏اى پيدا كرده و نقش آنها مهم‏تر شده بود. انواع دسته‏هاى كارگرى كه تعدادشان هم زياد بود در انجمن‏هاى اخوت متشكل شدند. البته انجمن حرفه‏اى به اين گونه گروه‏ها نيروى بيشترى براى حفظ منافع مشترك شان در مواقع لزوم مى‏داد. صنف قبل از هر چيز نوعى انجمن اخوت مذهبى بود. هر كدام از اين اصناف خداى خودش را داشت كه آئين پرستش آن هنگامى كه مقدمات كار فراهم بود در معبد بخصوصى انجام مى‏گرفت....انجمن پيشه‏وران به موازات اين گونه خصلت‏هاى مذهبى نوعى اخوت پس از مرگ هم به حساب مى‏آمد. اعضاى صنف كه مانند گروه‏هاى خويشاوندى در طول حيات خويش آئين مشتركى با هم داشتند دلشان مى‏خواست كه پس از مرگ نيز در كنار هم بيارامند و در گورستان مشتركى به خاك سپرده شوند همه اصنافى كه از ثروت لازم برخوردار بودند آرامگاهى جمعى با غرفه‏هاى معين داشتند و اگر انجمنى پيدا مى‏شد كه امكانات كافى براى خريد مقبره‏اى در آن نداشت دست كم مى‏كوشيد تا مراسم باشكوهى به خرج همگان براى هر عضو خود كه از دنيا مى‏رفت برپا كند. كيش مشترك، بارعام مشترك، جشن و سرور مشترك، گورستان مشترك و مانند اينها بيانگر خصلت‏هاى ويژه و متمايزكننده سازمان خانوادگى در رم بود. اعضاى انجمن همديگر را چنان به چشم برادر مى‏نگريستند كه گاه نامه‏هاى برادرانه به هم مى‏دادند. اشتراك منافع جاى پيوندهاى خونى را مى‏گرفت... سنگ قبرها هم دليل ديگرى است چون بر آنها مى‏نوشتند! پاكباخته انجمن»
وقتی انسان در ارامگاه ظهیرالدوله گام برمی دارد گویی در دالان یک تاریخ راه می رود و این سنگ ها تجسم افرادی هستند که در صحنه های مختلف سیاست و شهر و فرهنگ ما نقش داشته اند و نقش شان هنوز پابرجاست. از اینروست که گویی اینجا جایگاه دیدار با زندگان است.
E, [۲۷.۱۱.۱۸ ۰۹:۴۹]
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com
فیس بوک Emadbaqi@
---------------
منابع تفصیلی مورد اشاره در متن، در مجموعه مقالات خواهند آمد.