شنبه 22 شهریور 1399

آیت الله صانعی و لحظه ای تاریخ ساز

آیت الله صانعی هم امروز ۲۲ شهریور ۹۹ در سن ۸۳ سالگی به بیکران پیوست. کسانی که تا دیروز در رسانه هایشان مرجعیت او را تخطئه می کردند امروز از او به عنوان مرجع یاد می کنند. آنچه رفته است جسم اوست اما آثار و اندیشه های او در میان ما ونسل های بعد حاضر است. در رستاخیز صغری، تاریخ، کارنامه تک تک انسان ها را ورق میزند و بی رحمانه حلاجی می کند و این درآمدی بر رستاخیز کبری است.
اعمال انسان ها و خاطرات شان ماندگارتر از جسم شان است.خاطرات آن روز ۲۳ خرداد ۸۹ یکی از آنهاست، روزی که شیخ آزاده و شجاع، مهدی کروبی در قم به دیدن آیت الله صانعی رفت و آنتن هایی که در اطراف حضور داشتند بی درنگ گروه‌های فشار میلیشیا را خبر کردند و آنها جلوی بیت آیت الله صانعی تجمع و مانع از خروج آقای کروبی شدند و شعارهای هتاکانه "مرجع نانجیب و آمریکایی" سردادند. چون دفتر مرحوم آیت الله منتظری در همسایگی آیت الله صانعی بود به هر دو مکان حمله کردند و آسیب رساندند و آب از آب تکان نخورد و دستگاه‌های حکومتی و امنیتی هم نظاره گر بودند.
در میان خاطره های بازمانده از آیت الله صانعی یک لحظه بزرگ در تاریخ را باید برجسته تر کرد لحظه ای که کمتر دیده شده است. روزی که در پی سخنرانی تاریخی ۱۳ رجب برابر با ۲۳ آبان ۱۳۷۶ آیت الله منتظری (که سیدمحمدخاتمی به تازگی با حماسه دوم خرداد سکان ریاست جمهوری را در دست گرفته بود) به بیت ایشان حمله کردند، دسیسه چینان به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند که وانمود کنند عده‌ای از مردم از سخنرانی ایشان به خشم آمده و به خانه وی ریختند و چون احساساتی شده اند آیت الله منتظری را کشته اند در حالیکه این عملیات کاملا سازماندهی شده بود و همه چیز را از قبل برنامه‌ریزی کرده بودند.
آنروز تاریخی تلخ که حریم مرجعیت را جلوی چشمان مراجع قم شکستند و هر کدام به دلیلی یا ساکت و نظاره‌گر شدند یا همراه و همصدای با مهاجمان و بوق های حکومتی، اما اندک مراجعی هم بودند که سرافراز درآمدند. در این میان لحظه‌ای بسیار مهم در تاریخ رخ داد و آن هم زمانی بود که منطقه در قرق مهاجمین بود و نیروهایی با دیلم درِ خانه آیت الله منتظری را می گشودند و طناب همراه داشتند. وقتی آیت الله صانعی که خانه اش در همسایگی آیت الله منتظری است از گفتگوهای بیسیم چی ها می‌شنود که اوباش چه سودایی در سر دارند و همسرش درمیان این غوغا فریاد می‌زند که چرا نشسته اید! آیت الله صانعی که آن زمان هنوز در حکومت مقبولیت داشت با لباس منزل و فریاد کنان از خانه بیرون می زند و بر سر مهاجمان فریاد می کشد. آنان در یک لحظه در برابر اتفاق جدیدی قرار می‌گیرند که از قبل برایش برنامه‌ریزی نکرده بودند و فضایی به وجود می‌آید که آنها در میانه راه متزلزل و مردد می شوند. مرکز فرماندهی شان هم که در همان نزدیکی مستقر بود (آقای روح الله حسینیان که او نیز به تازگی به قافله درگذشتگان پیوسته در مصاحبه‌ای به جزئیات نقش فرماندهی خود در حمله قبلی-سال1371- اشاره کرده است) درمانده می شوند. این حرکت آیت الله صانعی باعث شد که آن روز مهاجمان در دسیسه شوم شان ناکام بمانند.
آنان که این دسیسه را در سر داشتند همان ها هستند که در سال ۸۸ هم دنبال کسب اجازه برای اعدام چند تن از سران جنبش سبز بودند تا به قول خودشان غائله را پایان دهند و بینش محدوده شان اجازه نمی دهد از تاریخ عبرت بگیرند که با حذف کردن، هیچ مسئله ای خاتمه نمی یابد اما این همه ماجرا نیست. ادامه ماجرا این است که آنها به مرور کوشیدند پازل سلطه خودشان را بر مقدرات کشور بزرگ ایران تکمیل کنند و برای فردای مملکت هم سوداهای شومی در سر دارند غافل از اینکه آنها هم ماندگار نیستند. آنها هم محکوم سنت ازلی و ابدی مرگ و میر هستند و آنچه می ماند ایران است و خاطره هاست. خوشا آنانکه نام نیک از خویش می گذارند.
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانی است
درین قبیلهٔ خودخواه، هیچ شفقت نیست
چو نیک درنگری، هر چه هست عنوانی است
( پروین اعتصامی)

کانال گفتار های باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام
https://instagram.com/emadeddinbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com