یکشنبه 27 مهر 1399

در مسیر انقلاب قضایی؟

مطلوب است روزنامه ها و مجلات از فردا ستونی ‏تحت عنوان« نقد آرای محاکم» راه بیندازند. ستونی که چند سال پیش برای یکی از روزنامه ها پیشنهاد شد و ‏چند یادداشت هم برای تغذیه این ستوان تدارک شد اما به دلیل نگرانی از برخورد قضایی از راه اندازی این ستون ‏امتناع کردند و اکنون بهترین فرصت برای عملی ساختن این کار فراهم شده است.

روزنامه سازندگی، ش779 یکشنبه27 مهر1399 ص1و2و3 تیتر صفحه یک: در مسیر انقلاب قضایی
سند امنیت قضایی از یک جهت سند تازه ای نیست. جز آنکه در اسناد بین المللی حقوق بشر همه مواد آن ‏مذکور است و در قانون اساسی وقوانین عادی هم کم و بیش آمده اند‎ ‎اما چرا می‌گویم "اگر" این سند محقق ‏شود یک انقلاب قضایی است؟ زیرا اگر این سندعملیاتی شود مواد قانونی و حقوقی که در این چهل سال بر ‏زمین مانده بودند، اجرا می شوند و فضای عمومی را به نحو مثبتی سامان می دهند. این حقوق کدامین هستند؟
‏1- حق دفاع
شاه بیت سند امنیت قضایی (البته در شرایط کنونی ما) ماده ۱۲ با عنوان "حق بهره‌مندی از خدمات حقوقی" ‏است که می گوید‎:‎‏ «الف- اشخاص حق دارند از بدو تا ختم فرایند دادرسی در کلیه مراجع رسیدگی‌کننده، اعم ‏از مراجع قضایی و شبه قضایی آزادانه وکیل انتخاب کنند. تحمیل وکیل یا تحدید حق آزادی انتخاب وکیل ‏ممنوع است‎.‎
ب- در نظام اسلامی وظیفه وکلا دفاع از موکل در جهت احقاق حق است و با توجه به نقش مهمی که وکلا در ‏نظام قضایی و اجرای عدالت بر عهده دارند، باید از تعقیب به سبب دفاع از حقوق موکل مصون بوده و بتوانند ‏به‌صورت مستقل و فارغ از هرگونه فشار سیاسی داخلی و خارجی، تهدید و آزار و اذیت به فعالیت بپردازند».‏
و در ماده ۲۶ با عنوان«حق دفاع و انتخاب وکیل» می گوید: «متهم باید از شرایط مناسب جهت تهیه و ارائه دفاع ‏در فرصت کافی و مهلت معقول برخوردار باشد، و بتواند از مشاوره و انتخاب و داشتن وکیل و ارتباط با وی، ‏مطالعه پرونده بهره‌مند و به شهود یا مطلعین یا کارشناسان پرونده دسترسی داشته و از وضعیت روحی و جسمی ‏مناسب برای ارائه دلایل و دفاع برخوردار باشد».‏
در سال های گذشته در چندین مورد وکلایی بخاطر دفاع از متهمان و اقدامات و اظهارات شان در این زمینه ‏بازداشت شدند و باتحقق این عبارت در سند امنیت قضایی که با هدف تامین امنیت وکیل در مقام دفاع از متهم ‏امده است دیگر شاهد چنین بازداشت ها و آزارهایی نخواهیم بود:« وکیل باید از تعقیب به سبب دفاع از حقوق ‏موکل مصون بوده و بتوانند به‌صورت مستقل و فارغ از هرگونه فشار سیاسی داخلی و خارجی، تهدید و آزار و ‏اذیت به فعالیت بپردازند»‏
یکی دیگر از نکات مهمی که سال هاست مورد انتقاد نهادها و کنشگران حقوق بشری است ممانعت از حضور ‏وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی است و این سند با انتقادات مذکور همصدا شده و خواهان حضور وکیل در ‏همه مراحل دادرسی است. اراده عملی البته باید معطوف به مصادیق باشد. برای مثال چند ماه است در کش و ‏قوس عدم پذیرش وکیل تعیینی برای دو دانشجوی دانشگاه شریف(علی یونسی و امیرحسین مرادی) و نیز برای ‏شارمین میمندی نژاد پایه گذار جمعیت امام علی(ع) هستیم. قاضی جرأت نمی کند وکیل تعیینی را بپذیرد و به ‏گردن تبصره ماده48 می اندازد و یا می گوید ضابط باید بپذیرد. برخلاف ماده12 و 26 سند امنیت قضایی، این ‏متهمان بدون حضور وکیل تحت بازجویی قرار گرفته اند و بسیاری از قضات و ضابطین چون خودشان در مقام ‏متهم و بازداشتی نبوده اند نمی توانند این مسئله را درک کنند که متهمِ تحت فشار، برای رهایی از وضعیت، تن ‏به مصالحه و معامله می دهد، تلقین پذیر می شود و می تواند اغفال شود. البته برخی از کارشناسان با علم به همین ‏مسئله به هر قیمتی شده مانع حضور وکیل می شوند تا پرونده را به نحو دلخواه خود شکل بدند در حالی که ‏اساسا در همین مرحله که پرونده شکل می گیرد حضور وکیل ضروری تر است و همه فجایع هزینه ساز در همه ‏این سال ها بر اثر عدم حضور وکیل در همین مرحله است. به همین دلیل در قانون آیین دادرسی اگر متهم ‏اظهاراتش را در مرحله تحقیات انکار کند مسموع می افتد. گرچه این قانون ارزشمندی است اما چرا باید آنهمه ‏وقت و هزینه و خسارت به متهم و دستگاه های قضایی و امنیتی وار شود و در نهایت با یک انکار بیهوده گردد؟ ‏در حالی که با حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی از این ضایعات تا حد زیادی پیشگیری می شود.‏
وقتی مجلس در قانون ایین دادرسی مصوب سال1392 ماده 48 را تصویب کرد که در آن حق برخورداری از ‏وکیل را برای متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی به رسمیت شناخته بود نیروهای امنیتی به سرعت دست به کار ‏شده و با اعمال فشار، تبصره ای را به عنوان الحاق به ماده به تصویب رساندند. در واقع آنان ضعف خود را با این ‏شیوه می پوشانند زیرا طبق اصل 32 قانون اساسی و ماده 168 قانون آیین دادرسی، تدارک ادله باید پیش از ‏احضار یا جلب متهم باشد نه اینکه او را بازداشت نمایند تا دلایل اتهام را فراهم کنند.‏
اگر وکیل در تحقیقات حضور داشته باشد این مسئله که متهم بگوید زیر شکنجه اقرار کرده است منتفی می شود ‏و بخشی از اتهامات حقوق بشری بلاموضوع می گردند. بنابراین موارد 12و26 سند امنیت قضایی مواد مهم و ‏تحول آفرینی هستند که عمل به آنها می تواند مشکلات بزرگی را در نظام قضایی رفع کند و اولین قدم ‏‏«بازگشت به ماده 48 آیین دادرسی قبل از تحمیل تبصره ممانعت از حضور وکیل» است. به این دلیل گفته می ‏شود «بازگشت» که چون ماده 48 با کیفیت نخست، به تصویب مجلس و شورای نگهبان رسیده بود نیازی به ‏قانون جدید نیست و کافی است به اطلاق ماده 5 آیین دادرسی عمل شود که بدون هیچ قید و شرطی می گوید:« ‏ماده 5 ق.آ.د.ک: متهم باید در اسرع وقت، از موضوع و ادله اتهام انتسابی آگاه و از حق ‏دسترسی به وکیل و ‏سایر حقوق دفاعی مذکور در این قانون بهره‌مند شود.»‏
‏ استجازه از رهبری برای عدم اجرای برخی از قوانین از جمله عدم حضور وکیل در پرونده های اقتصادی و امنیتی ‏و سیاسی اخیرا در مورد جرایم اقتصادی ملغی شد اما در مورد جرائم سیاسی همچنان به قوت خود باقی مانده که ‏برخلاف اطلاق اصل 35قانون اساسی و برخلاف همین سند است.‏
استقلال قضایی
در ماده 3 آیین دادرسی آمده است: «مراجع قضائی باید با بی‌طرفی و استقلال کامل به اتهام انتسابی به اشخاص ‏در کوتاهترین مهلت ممکن، رسیدگی و تصمیم مقتضی اتخاذ نمایند و از هر اقدامی که باعث ایجاد اختلال یا ‏طولانی شدن فرآیند دادرسی کیفری میشود، جلوگیری کنند»‏
‏ در ماده ۶ سند امنیت قضایی نیز زیر عنوان«اصل استقلال قضایی و بی‌طرفی» آمده است: «الف- اصل استقلال ‏قضایی پیش‌شرط تحقق امنیت قضایی و تضمین اساسی برای رسیدگی عادلانه است...».‏
گرچه درباره ریشه های مشکل استقلال قضایی پیشتر در نشست موانع حق دفاع شهروندان، چالش ها و ‏راهکارها(6بهمن98) به تفصیل سخن گفته ام اما بخاطر عدم تکرار آن بحث و شاید عدم امکان انتشارش، می ‏توان به یکی دیگر از مشکلات در این زمینه اشاره کرد و آن این است که بزرگترین چالش در برابر اصل استقلال ‏قضایی، به تعبیر دادستان سابق، حکومت ضابطین بر قضات است که نهادینه شده و با وجود اینکه دادستان سابق ‏در جلسه معارفه اش گفت:« اجازه نمی دهم ضابطین بر قضات حکومت کنند»و این سخن در رسانه های منتشر ‏شد اما او هم نتوانست این مشکل طولانی را حل کند. مشکل به نحوی است که قضات از عواقب عدم تمکین به ‏نظرات ضابطین می ترسند. اگر خاطرات مان در این زمینه امکان انتشار داشت عمق مسئله بیشتر نشان داده می شد.‏
در سند امنیت قضایی روی مسئله مهم استقلال قضایی تاکید شده است و این استقلال قضایی باید در عمل اثبات ‏شود. برای مثال وقتی که پایه گذار جمعیت امام علی بازداشت می‌شود هیچ توجیه و توضیح قانع کننده ای وجود ‏ندارد. درِگوشی و خصوصی اتهاماتی مطرح می‌شود که هیچ دلیلی برای آنها نیست اما در رسانه‌های خاصی ‏سخنان دیگری می‌گویند از قبیل این که در مورد امام حسین چنین گفته است یا در مورد سردار سلیمانی چنان ‏گفته است. ‏
از سویی طبق همین سند امنیت قضایی باید به محض اینکه کسی بازداشت می‌شود خانواده و وکلیش در جریان ‏باشند اما نمونه‌های فراوانی را سراغ داریم که خانواده ها بی خبر مانده اند. طبق این سند متهم و زندانی حق ‏ارتباط با خانواده دارد اما همین تازگی شارمین میمندی نژاد یک ماه بود که هیچ ارتباطی با خانواده نداشت و ‏بازداشت او برخلاف قانون، طولانی شده است. مدتهاست دستگاه‌های امنیتی و ضابطین ترفندهایی به کار ‏می‌برند برای اینکه بتوانند افراد را مدت بیشتری به بازداشت نگه دارند و به آنچه که می‌خواهند برسند. ترفند این ‏است که اتهامات سنگینی وارد می‌کنند (مثلاً اتهام جاسوسی) که بتوان قرار بازداشت را تمدید کرد در حالی ‏است که از نظر قانونی تمدید بازداشت با طرح اتهامات جدید نیازمند مستندات و دلایل است که در صورت ‏فقدان مستندات و دلایل مرجع قضایی نباید تمدید بازداشت را پذیرد اما در موارد زیادی بازپرس ها می پذیرند به ‏دلیل واهمه‌ای که از ضابطین دارند بنابراین استقلال قضایی نقض می‌شود. سند امنیت قضایی در صدد رفع این ‏مشکل است.‏
مستند بودن رای:‏
طبق اصل166 قانون اساسی آرای دادگاه ها باید مستدل و مستند باشد و نیز درآیین دادرسی هم آمده است که ‏هم کیفرخواست(ماده 279) هم قرار بازداشت(ماده239) و هم صدور رای(ماده374) باید مستدل و مستند و موجه ‏باشد اما این همچنان بزرگترین معضل است. با وجود اینکه اصرار قانون و شرع بر مستند بودن رای به حدی است ‏که نباید اجازه دهند مشکل ضعف استنادی در دادنامه ها وجود داشته باشد اما به دلیل تنوع و کثرت قضات و ‏سبک ها و سلایق، رویه واحدی وجود ندارد. یکی از معضلات بزرگ احکام قضایی مسئله مستند بودن است. ‏لذا در ماده ۴سند امنیت قضایی زیر عنوان«اصل قانونی بودن جرم و مجازات» آمده است: «رأی مراجع قضایی، ‏اداری و شبه قضایی باید مستدل، موجه و مستند به مواد قانونی باشد». و باز در ماده ۵- اصل شفافیت، بند‎ ‎‏۲می ‏گوید: «همه آراء قضایی باید مستدل و مستند به قانون و موجه باشد و به اصحاب دعوا ابلاغ شود».‏
صدها حکم را می توان نشان داد که فاقد استدلال و استناد است و هیچ مرجعی هم به ان رسیدگی نکرده است. ‏این نشان می دهد تمایل به صدور ارای بی مبنا ناشی از احساس امنیت برای صادر کننده است و با وجود این سند ‏هم ممکن است ادامه یابد. چگونه می شود جلوی ادامه ان را گرفت؟ این پرسش مهم تر از تکرار یک تاکید ‏اصولی در رسیدگی های قضایی است. دادگاه های علنی و نقد آراء دو سازوکار مهم هستند.‏
دادگاه های علنی:‏
علنی بودن دادگاه یکی از راه های جلوگیری از اعمال سلیقه قاضی و داوری افکار عمومی است.ماده ۱۱ سند ‏امنیت با عنوان«حق رسیدگی علنی» می گوید: محاکمات در همه دادگاه‌ها علنی برگزار می‌شود، مگر آنچه در ‏قانون استثنا شده است. قضات موظفند استثنائات پیش‌بینی‌شده را به نحو مضیق تفسیر و همواره با احراز ضرورت ‏و اصل تناسب آن‌ها را اعمال کنند. در مواردی که طرفین دعوا یا یکی از آن‌ها درخواست رسیدگی علنی کنند، ‏دادگاه در حدود قانون و تنها با ارائه دلایل مستند و مدلل، می‌تواند قرار غیرعلنی بودن جلسه رسیدگی را صادر ‏کند»‏
این حق درمواد 167 و 168 قانون اساسی تضمین شده اما در عمل مراعات نشده مگر در مواردی که صاحبان ‏قدرت بی خطر دانسته یا به سود خود بدانند. شگردهای مختلفی برای ان وجود دارد. سعید مرتضوی در دادگاه ‏سال1379 ا زاین ترفندها استفاده می کرد. در اخبار شامگاهی تلویزیون گفته می شد:« ششمین یا هفتمین جلسه ‏دادگاه علنی عمنادالدین باقی» برگزارشد و تصویر حاضرانی را نشان می داد که در واقع همه انها شاکیان و ‏ماموران و برخی پرسنل دادگاه بودند و خانواده و دوستان ما پشت در دادگاه بودند. و یا اینکه مرتضوی خبرنگار ‏ایرنا را مکلف می کرد متن نوشته شده را اول به او بدهد. متن را در همانجا مطالعه می کرد و هرجه را خودش ‏تشخیص می داد خط می زد و به خبرنگار می گفت فقط اجازه دارد این قسمت ها را منتشر کند. با وجود ‏شکایت های متعدد به مراجع نظارتی قوه قضایی هیچگاه به این موارد رسیدگی نشد.‏
اصل علنی بودن دادگاهها در اصول 167 و 168 قانون اساسی ونیز قوانین عادی هم مندرج بود اما چرا عمل نمی ‏شود؟. اگر شکایت از قضات رسیدگی شود و شاکی مکافات نبیند و به رسیدگی امیدوار باشد بدون شک این ‏دسته از قضات نمی توانند به دلخواه خود عمل کرده و مانع علنی شدن دادگاه باشند زیرا طبق طبق ماده 11 سند ‏امنیت قضایی علنی بودن دادگاه حق متهم است. نکته تازه ای که در این ماده ذکر شده این است که اگر ‏دادگاهی غیر علنی بود قاضی باید دلایل مستند و موجهی را در دادنامه بیان کند. نکته ارزشمند دیگر ،حق انتشار ‏عمومی مذاکرات دادگاه و دسترسی انلاین به مذاکرات است. به این ترتیب مستقل از نهادهای نظارتی درون قوه ‏قضاییه، نظارت عمومی هم تامین می شود و به این ترتیب سوگیری ها و ضریب خطا کاهش می یابد، بخت ‏احقاق حق افزایش یافته، ارباب رجوع تکریم می شود و به اتقان آرای محاکم نیز کمک می شود.‏
حق حریم خصوصی:‏
‎ ‎درماده ۱۳ سند با عنوان«حق حریم خصوصی» آمده است: «۱‏‎- ‎حریم خصوصی عبارت است از قلمرو زندگی ‏خصوصی اشخاص که انتظار نقض آن را ندارند و هرگونه تعرض و مداخله دیگران ازجمله ورود، نظارت و ‏دسترسی به آن بدون رضایت شخص ممنوع است. تمامیت جسمانی، مسکن، محل کار، اطلاعات و ارتباطات ‏خصوصی شخص ازجمله ساحات حریم خصوصی وی به‌حساب می‌آید‎.‎
‏۲‏‎- ‎هر کس از حق احترام به حریم خصوصی و خانوادگی، خانه و مراسلات خود برخوردار است. هرگونه ‏بازرسی اماکن، اشخاص، اشیاء و ورود به منازل تنها با حکم قانون و با دستور مقام قضایی ممکن است. برای ‏بازرسی از محل کار افرادی که به‌واسطه شغل خود اسرار دیگران نزد آن‌ها محفوظ است، نظیر وکلا و پزشکان ‏باید ترتیب خاصی مقرر شود»‏
با استناد به این سند، اقدامات زیادی باید ممنوع شوند از قبیل: بازرسی های و گشت ارشاد و نیز ریختن به خانه و ‏بام مردم برای برچیدن دیش ماهواره و همچنین تصرف موبایل ها و این استراتژی تازه که با یک حکم به خانه ‏افراد آمده و می گویند اگر گوشی و پسوردش را بدهد لطف کرده و این حکم بازداشت را اجرا نمی کنند و ‏افراد را در یک معامله اجباری و رضایت اجباری قرار می دهند و نیز به زور و تهدید گرفتن پسورد ایمیل و ‏گوشی، و.... مخالف این ماده ارزشمند در سند امنیت قضایی است ولی چه تمهیدی برای جلوگیری از ان ‏اندیشیده می شود‎.‎

حمایت از حقوق عامه: ‏
در قسمتی از ماده ۱۴ عنوان احیای حقوق عامه می گوید‎:‎‏« در راستای وظیفه فوق، اشخاصی که در خصوص ‏نقض قانون توسط مأموران دستگاه‌های اجرایی و قضایی یا جرائم ارتکابی از ناحیه آنان گزارش کرده یا مبادرت ‏به افشای فساد می‌کنند، باید موردحمایت و تشویق قرار گیرند و مرجعی برای اعلام آنان تعیین شود‎.‎
برای اینکه بحث خیلی انتزاعی نشود و با ذکر مثالی انضمامی و ملموس شود یک بار برای همیشه به جای ارجاع ‏دادن به مصادیق فراوان دیگر از یک مورد زنده و مستقیم و شخصی مثال می زنم .‏
در پی بازداشت سال 88 به استناد ماده 10 قانون مجازات اسلامی 1375 که قانون مجازات اسلامی 1392 تبدیل ‏به ‏ماده 215 شد درخواست رسیدگی به حقوق قانونی داشتم. زیرا طبق ماده مذکور بازپرس يا دادستان در ‏‏صورت صدور قرار منع تعقيب يا موقوف شدن تعقيب بايد تکليف اشيا و اموال کشف‌شده را که دليل‌ يا وسيله‌ي ‏جرم بوده و يا ‏از جرم تحصيل شده يا حين ارتکاب استعمال و يا براي استعمال اختصاص داده شده است تعيين ‏کند تا مسترد يا ضبط يا معدوم ‏شود. در مورد ضبط‌، دادگاه تکليف اموال و اشيا را تعيين خواهد کرد. همچنين ‏بازپرس و يا دادستان مکلف است مادام‌ که ‏پرونده نزد او جريان دارد به تقاضاي ذي‌نفع با رعايت شرايط زير ‏دستور رد اموال و اشياي مذکور در فوق را صادر نمايد:‏
‏۱- وجود تمام يا قسمتي از آن اشيا و اموال در بازپرسي يا دادرسي لازم نباشد.‏
‏۲- اشيا و اموال بلامعارض باشد.‏
‏۳- در شمار اشيا و اموالي نباشد که بايد ضبط يا معدوم گردد.«‏
با وجود اینکه قانون صراحت داشت که باید قبل از ارسال پرونده به دادگاه تکلیف اشیای ضیط شده روشن و به ‏فرد بازگردانده شود بارها به دادستان سابق نوشتیم حتی چند سال از صدور و اجرا یحکم و ازادی هم گذشته اما ‏هنوز دادستان به این وظیفه قانونی اش عمل نکرده است ولی نتیجه نگرفتیم. در ماده ۱۴۲ سند امنیت قضایی گفته ‏است که افراد در استیفای حقوق عامه می‌توانند شکایت کنند اما اگر رسیدگی نشد چه باید کرد؟ در مثال ذکر ‏شده دو شیوه طی شد. آقای محمد نوریزاد وقتی دید برخلاف قانون اشایای ضبط شده بازگردنده نمی شوند هر ‏روز جلوی وزارت اطلاعات بست نشست و کتک خورد و رسانه ای شد و سرانجام حق خود را گرفت ولی ما ‏فقط نامه نوشتیم و هنوز پس از 11 سال نتیجه ای نگرفته ایم و همین عدم رسیدگی به شکایات موجب سوق ‏دادن افراد به روش های دیگر می شود. این در حالی بود که اگر قانون رعایت می شد نه نوریزاد باید بست می ‏نشست و کتک می خورد نه نگارنده باید سال ها منتظر استیفای ابتدایی ترین حق خود باشد. این معنایش بی ‏اعتنایی نهاد امنیتی و قضایی به قانون و به حقوق عامه و حاکمیت زورگویی است‎.‎
اصل برائت یا مجرمیت:‏
در بخش سوم (حقوق خاص شهروندی در فرآیند دادرسی) در ماده ۱۹ با عنوان«فرض عدم مسؤولیت کیفری» ‏آمده است:«اصل، برائت است و هیچ‌کس مجرم شناخته نمی‌شود، مگر این‌که جرم او در مراجع صالح ثابت شود. ‏بار اثبات اتهام بر عهده مدعی است، همه مقامات عمومی، به‌ویژه ضابطان دادگستری، قضات دادسرا و قضات ‏دادگاه‌ها، مکلفند مطابق اصل برائت از پیش‌داوری درباره نتیجه محاکمه پرهیز کنند».‏
از نظر بازجویان اصل بر مجرمیت است مگر خلاف آن ثابت شود به همین دلیل شیوه عمل آنها همواره مخالف ‏انتظارات قانونی است. جالب اینکه این مشکل منحصر به ایران نیست. حتی در اسناد منتشر شده از بازجویی های ‏گوانتانامو و ابوغریب هم اشکار شد که با همین رویکرد، بازجویی کرده اند به همین دلیل است که قوانین ایران ‏نیز همواره تاکید دارد که بازجویان باید تحت نظارت مقام قضایی انجام وظیفه کنند تا اصل مجرمیت به جای ‏اصل برائت جاری نشود و قانون به همین خاطر تاکید دارد که وکیل باید در مرحله تحقیقات حضور داشته باشد ‏تا جلوی اعمال این نظرات گرفته شود و قانون تاکید دارد که تا پیش از تدارک ادله نمی توان کسی را بازداشت ‏کرد زیرا با دیدگاه ضابطین، تدارک ادله در دوره تحقیقات نتایج پرخطری دارد. ‏
اگر اصل برائت حاکم باشد جلوی بسیاری از تند روی ها گرفته می شود. برای مثال وقتی مقامات پلیس در توجیه ‏اوباش گردانی می گویند:«پوزه اراذل و اوباش عربده کش را به خاک می مالیم» و« اجازه جولان را به اراذل و ‏اوباش نخواهیم داد»(خبرگزاری تسنیم، 27شهریور1399) نتیجه اش این می شود که طرح اوباش گردانی اجرا می ‏شود ویکی از مصادیق مسلم نقض اصل برائت همین مسئله بود که افراد حتی با فرض مجرمیت، پیش از محاکمه ‏مجازات می شدند در حالی که حتی اگر محکوم می شدند نیز قانون چنین شیوه مجازاتی را تجویز نکرده بود و ‏این شیوه فقط خواست ضابطین است نه قانون. خوشبختانه با دستور رئیس قوه قضاییه و اعلام رسمی این که ‏بازپرس و ماموران اجرایی متخلف هستند و باید با آنها برخورد شود این مسئله مدیریت و ممانعت شد اما در مورد ‏بسیاری از پرونده‌ها چنین نیست. برای مثال تا زمانی که حکم محکومیت شخصی قطعی نشده او مشمول اصل ‏برائت است ونمی‌توان مجازاتش کرد اما در حال حاضر در بسیاری از پرونده به ویژه پرونده های سیاسی و امنیتی ‏مجازات افراد در دوره تحقیقات شدیدتر از دوران محکومیت است به نحوی که در دوره تحقیقات، آنها مدت ‏طولانی در بازداشت (و وحشتناک تر از آن، در بازداشت انفرادی) به سر می‌برند تا دلایل و مدارک جرم فراهم ‏شود و بعد که محکوم شدند و به بند عمومی می‌روند انگار به بهشت رفته اند. این جرم سنگینی است که سالیان ‏سال است ادامه دارد و برخلاف آیین دادرسی که می‌گوید باید ابتدا ادله فراهم شود سپس احضار و جلب یا ‏بازداشت صورت گیرد اما رویه جاری این است که افراد بازداشت شده سپس به دنبال تدارک ادله می روند و ‏این مصداق بارز و آشکار نقض اصل برائت است. اجرای این بند از سند امنیت قضایی یعنی تعطیل این رویه دراز ‏ناقض حقوق بشر.‏
منع شکنجه:‏
در ماده ۲۰ سند امنیت قضایی با عنوان «منع مطلق شکنجه و رفتارهای تحقیرآمیز» آمده است:«مظنونان، متهمان، ‏شهود و مطلعان به‌هیچ‌وجه نباید در معرض رفتارهای غیرانسانی یا تحقیرآمیز قرار بگیرند. هرگونه شکنجه جسمی ‏یا روحی، اجبار به اقرار یا ادای شهادت یا ارائه اطلاعات، رفتار توأم با توهین و تحقیر کلامی یا عملی، خشونت ‏گفتاری یا فیزیکی و آزار جنسی یا هتک حیثیت و آبروی اشخاص مذکور از هر نوع و همچنین هرگونه تهدید، ‏اعمال فشار و محدودیت بر خود فرد یا خانواده و نزدیکان اشخاص فوق، در هر شرایطی مطلقاً ممنوع است و ‏نتایج حاصل از آن نیز قابل استناد در مراجع قضایی نیست. رفتارهای مذکور نسبت به افراد محکوم به حبس یا ‏زندانی یا تبعیدشده فراتر از حکم قضایی صادر شده، ممنوع و موجب مجازات است».‏
اصل 38 قانون اساسی نیز بسیار گویا و زیبا است و می گوید:« هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب ‏اطلاع‌ممنوع است‌، اجبار شخص به شهادت‌، اقرار یا سوگند مجاز نیست‌و چنین شهادت و ‏اقرار و سوگندی فاقد ‏ارزش و اعتبار است‌. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.»‏
با کلمه سنجیده و دقیق «هر گونه شکنجه» انواع شکنجه جسمی و روانی را ممنوع کرده وهر شهادت و یا اقرار ‏ناشی از ان را بی اعتبار دانسته و متخلف از این اصل را هم مستوجب مجازات می داند. ماده20 سند نیز بر آن ‏تاکید می کند. همه دانیم که بسیاری از مصادیق نقض قانون، مصداق شکنجه است، مصادره اموال نوعی شکنجه ‏است، مداخله در حریم خصوصی شکنجه است، بازرسی خانه ها که باعث تنش ها و مشکلات عصبی و روانی ‏برای اعضای خانواده متهم می شوند هم برخلاف اصل شخصی بودن جرم و مجازات و همنوعی شکنجه است، ‏به همین دلیل فقط در جرائم سنگینی چون قتل و جاسوسی انهم در صورت ضرورت و با ذکر دلایل موجه برای ‏این ضرورت، امکانپذیر است. اینکه فردی خانواده‌اش در شهر دیگری و خودش در شهری دیگر در زندان باشند ‏هم برخلاف اصل شخصی بودن جرم و مجازات در ماده 21 سند است، هم مصداق شکنجه برای خانواده است ‏نه برای زندانی. یعنی افرادی بدون این که مرتکب جرم شده باشند مجازات می‌شوند.‏
‏ همه اینها مصداق شکنجه است. چگونه می شود سند امنیت قضایی برای جامعه و احساس امنیت و اعتماد عمومی ‏را بدون توجه به این موارد اجرا کرد؟ هر چند که در همین سند به برخی از این نکات به خصوص در شرایط ‏خارج از زندان اشاره شده یعنی قائل است به اینکه رفتارهای خارج از زندان هم می تواند مصداق شکنجه باشد.‏
یکی از حقوق زندانیان در اسناد بین المللی دسترسی به اینترنت، رسانه ها، تماس تلفنی با خانواده، ملاقات، ‏مرخصی و.. است که در آیین نامه و مقررات زندانهای ایران نیز ذکر شده اند. همه اینها جزو حقوق زندانی است ‏و اگر از آنها دریغ شود شکنجه به شمار می آید شود و یا اینکه نگهداری متهم و محکوم در انفرادی مصداق ‏بارز شکنجه است، عدم حضور وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی، نوعی شکنجه است زیرا در دوئل فیل و ‏فنجان یک متهم را در برابر یک نظام پرقدرت قرار می دهد رعایت این ماده از سند امنیت قضایی یعنی تعطیل ‏همه این شکنجه ها.‏
منع بازداشت خودسرانه:‏
یکی از ویژگی‌های ارزنده سند امنیا قضایی این است که برخلاف مواد دیگر مانند ماده مربوط به مبارزه فساد که ‏مجمل نهاده و سریع از ان عبور کرده اند اما در این ماده بسیار مهم به طور موردی، جزئی و مصداقی و تفصیلی ‏با مسئله روبرو شده و در ماده ۲۴ از سند امنیت قضایی با عنوان«منع بازداشت غیرقانونی و خودسرانه» می گوید‎:‎‏ ‏‏«موارد زیر را در فرایند دادرسی رعایت نمایند در غیر این صورت از مصادیق بازداشت غیرقانونی یا خودسرانه ‏به‌حساب می‌آید‎:‎
الف- قرار کفالت یا وثیقه باید به نحوی صادر شود که متهم فرصت کافی برای تسلیم کفیل یا وثیقه در ساعات ‏اداری همان روز داشته باشد. به این منظور، نباید به دلیل عدم ارائه خدمات اداری که دلایل آن منتسب به خود ‏شخص نیست و به طولانی شدن بازداشت متهم منجر می‌شود، صدور قرار قبولی کفالت و یا وثیقه به تعویق افتد‎.‎
ب- مدت بازداشت باید معقول و متناسب با عمل ارتکابی یا اتهام باشد و تمدید مدت بازداشت فقط در صورت ‏احراز ضرورت آن موجه است‎.‎
پ- ضابطان دستگیر کننده باید در اسرع وقت خانواده شخص بازداشت‌شده را به طریق مقتضی از اصل ‏بازداشت و محل آن مطلع کنند. همچنین، در صورت تغییر محل بازداشت این امر باید به اطلاع خانواده شخص ‏برسد‎.‎
ت- (درمورد اتباع بیگانه است)‏
ث- فرد بازداشت‌شده در اسرع وقت و هم‌زمان با پذیرش در محل بازداشت، باید مورد معاینه پزشکی مناسب ‏قرار گیرد و پس‌ازآن مراقبت و درمان پزشکی در هنگام لزوم برای وی فراهم شود. این مراقبت و درمان باید ‏رایگان باشد‎.‎
ج- هنگامی‌که فرد در بازداشت مورد معاینه پزشکی قرار می‌گیرد، نام پزشک و نتایج معاینه باید به‌طور کامل ‏ثبت شود. فرد بازداشت‌شده یا وکیل وی در صورت تقاضا، باید به پرونده پزشکی دسترسی داشته باشند. فرد ‏بازداشت‌شده یا وکیل وی، حق دارد از مقام قضایی معاینه مجدد یا نظر پزشک دیگری را درخواست کند‎.‎
چ- بازرسی بدنی بدون لباس ممنوع است، مگر در صورت ضرورت قطعی و درهرصورت باید با رعایت دقیق ‏موازین شرعی انجام شود. بازرسی با شرایط فوق باید فقط از سوی متخصصان مراقبت‌های بهداشتی یا حداقل ‏کارکنانی انجام شود که به‌خوبی از طرف متخصصان پزشکی مطابق استانداردهای بهداشتی، سلامتی و ایمنی ‏آموزش‌دیده باشند‎.‎
ح- قوه قضاییه در طول مدتی که فرد در اماکن تحت نظر این قوه یا سازمان‌های وابسته به آن بازداشت است، ‏شرایط مناسب را ازنظر امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و غیره فراهم می‌کند؛ به‌نحوی‌که کرامت انسانی افراد ‏حفظ شود‎.‎
خ- نگهداری فرد در بازداشت به‌گونه‌ای که وی به‌طور موقت یا دائم از استفاده از حس‌های طبیعی خود مانند ‏دیدن یا شنیدن، با آگاهی از مکان و گذشت زمان محروم شود، نقض کرامت انسانی و مقررات به‌حساب می‌آید‎.‎
ماده ۲۷ سند با عنوان«حقوق ویژه زندانیان و محرومان از آزادی» نیز مکمل بحث حقوق بازداشتی ها و زندانیان ‏است. یکی از نکاتی که در این سند، پیشرفت محسوب می شود این است که در طول بیست سال گذشته به ‏کرات در مقالات متعددی می نوشتیم که زندان انفرادی شکنجه است و قانون فقط در یک مورد و آن هم به ‏مدت موقت و محدود حبس انفرادی را تجویز کرده آن هم فقط در صورتی که زندانی در داخل زندان مرتکب ‏جرائمی مانند شورش شوند چند گزینه تنبیهی وجود دارد مانند محرومیت موقت تماس تلفنی، محرومیت موقت ‏مرخصی یا ملاقات و...که آخرین و سخت ترین گزینه تنبیه، زندان انفرادی در مدت کوتاه از یک هفته تا سه ‏هفته است و خوشبختانه نکته مهم در سند منتشر شده به وضوح آمده است و در فرازی از آن می گوید‎:‎‏«نگهداری ‏انفرادی زندانیان ممنوع است و صرفاً به‌طور موقت نسبت به زندانیان شورشی یا متمرد که حضور آن‌ها موجب ‏آسیب به دیگران شود با رعایت استانداردهای حقوق زندانیان و دسترسی به امکانات متعارف، مجاز است‎.‎‏»‏

نقد آرای محاکم یا ضمانت اجرای سند امنیت قضایی!‏
‏ سند امنیت قضایی، سند بسیار مهم و ارزشمندی است که سازوکارهایی برای ضمانت اجرایی بخشیدن به آن ‏باید وجود داشته باشد. یکی از بزرگترین مکانیسم‌ها این است که باید دستگاه قضایی رسما اعلام کند که نقد ‏احکام قضایی آزاد است، باید مطبوعات و حقوقدانان احساس امنیت کنند و ستون‌ها و صفحاتی را به این ‏موضوع اختصاص بدهند. اگر بر اثر نظارت عمومیف قضات جرات نکنند احکام سست صادر کنند در این ‏صورت بار عظیمی از دوش جامعه و نیز از دوش دادگاه انتظامی قضات برداشته می شود. سند امنیت قضایی گام ‏بلندی در این راستا برداشته است و در ماده 5 با عنوان اصل شفافیت بند پ آمده است:«آراء قطعی دادگاه‌ها با ‏هدف تحلیل و نقد صاحب‌نظران و متخصصان به‌صورت کامل ضمن حفظ حریم خصوصی اشخاص در تارنمای ‏قوه قضاییه منتشر و در دسترس عموم قرار می‌گیرد».‏
به گمان نگارنده برای سنجش میزان رواداری قوه قضاییه نسبت به این موضوع اساسی و همچنین برای کمک به ‏تحقق سند امنیت قضایی و تثبیت «حق نقد آرای محاکم»، مطلوب است روزنامه ها و مجلات از فردا ستونی ‏تحت عنوان« نقد آرای محاکم» راه بیندازند. ستونی که چند سال پیش برای یکی از روزنامه ها پیشنهاد شد و ‏چند یادداشت هم برای تغذیه این ستوان تدارک شد اما به دلیل نگرانی از برخورد قضایی از راه اندازی این ستون ‏امتناع کردند و اکنون بهترین فرصت برای عملی ساختن این کار فراهم شده است.‏

کانال گفتار های باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام
https://instagram.com/emadeddinbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
فیس بوک
https://facebook.com/Emadbaqi/