دوشنبه 1 دی 1382

مصونيت مخالفان، مصونيت قدرت

روزنامه ياس نو 21/10/1382

متن كامل
چند روز پيش خبري مبني‌بر بازگشت سيدحسين خميني، ايران منتشر شد كه در آغاز با ناباوري مواجه گرديد چنان كه خبر خروج اعتراض‌آميز وي از ايران موجب بهت و ناباوري بود. نويسنده‌اي در نوشته منتشر شده‌اش برروي سايت‌هاي اينترنتي با نام‌آوردن از عده‌اي زندانيان عقيدتي و سياسي پرسيده بود چرا در حالي كه آنان به‌خاطر ابراز عقيده‌اي زنداني شده‌اند سيدحسين خميني علي‌رغم اظهارات تندي كه درپي خروج از ايران داشت آزادانه به كشور بازگشت؟
اين پرسش پرنكته‌اي است كه آيا عدم بازداشت سيدحسين خميني به‌خاطر احترام به آزادي بيان است يا دلايل ديگري دارد؟
سيدحسين فرزند آيت‌الله سيدمصطفي خميني و نوه ارشد امام خميني است. او در اصول فقه و فلسفه تبحر دارد و سال‌‌ها بود كه به درس و مطالعه اشتغال داشت و در سكوت و انزواي مطلق بود. چند ماه پيش درپي سقوط صدام حسين به عراق رفت. هنگامي كه اولين مصاحبه او در يك نشريه اروپايي منتشر و توسط رسانه‌هاي مختلف نقل شد چنان ناباورانه بود كه مطبوعات داخل كشور از قول يكي از نزديكان بيت امام خميني و بدون ذكر هويت او اعلام كردند كه اظهارات منتسب به سيدحسين خميني درباره نظام جمهوري اسلامي، جعلي است و تكذيب مي‌شود اما سيدحسين اين‌بار با مصاحبه صوتي‌اش با عليرضا نوري‌زاده در راديو ياران، همان نقطه نظرات را تكرار و تبيين نمود و بدينوسيله آن تكذيبيه را تكذيب كرد.
اين‌بار مصاحبه كتبي نبود كه قابل انكار باشد و با سكوت رسانه‌هاي داخلي و منابع نزديك به بيت امام مواجه شد. فرزند آيت‌الله مصطفي خميني كه در نخستين مصاحبه‌اش حريم پدربزرگ را نگهداشته بود از آن پس در اظهارات متعددش از آن هم عبور كرد و خواستار سرنگوني جمهوري اسلامي شد و حتي موافقت خويش را با اين كه آمريكا از طريق تغيير رژيم در ايران دموكراسي را هديه كند اعلام داشت.
اكنون آيا بازگشت او نمي‌تواند موجب بهت همگان باشد؟ بدون شك نويسنده اين سطور نيز مطلقاً از زنداني كردن هيچ مخالف سياسي خشنود نخواهد بود و مايل است آزادي سيدحسين خميني را ناشي از عقلانيت جناح مسلط بداند و اي كاش مي‌توانست ناشي از احترام به آزادي بيان نيز بينگارد. هرچند گفته مي‌شود كه تلاش وسيعي از طريق خانواده صورت گرفته تا نوه ارشد امام خميني به كشور بازگردد و براي او امان‌نامه ويژه دريافت شده است اما بازهم اين پرسش باقي مي‌ماند كه چرا در سال‌هاي اخير بسياري از نويسندگان و منتقدان و فعالان مطبوعاتي و سياسي به‌خاطر اظهار عقايد و نظراتي ملايم‌تر و يا ديدگاه‌هاي راديكال اما قابل بيان از نظر چارچوب‌هاي حقوقي جمهوري اسلامي زنداني شده‌اند و يا هنوز 39 تن ديگر در زندان به‌سر مي‌برند و نمي‌توانند امان نامه دريافت كنند و اگر از زندان هم آزاد شوند هرلحظه در معرض بازداشت مجدد به‌سر مي‌برند؟
اين تفاوت‌‌ها نشان مي‌دهد همانگونه كه زنداني كردن افراد شركت‌كننده در يك تظاهرات يا يك اظهارعقيده و نظر سياسي مخالف، اقدامي سياسي است (نه حقوقي و قضايي) امان‌نامه دادن و مدارا كردن در برابر مواضع سياسي حادتر نيز اقدامي سياسي است نه ناشي از احترام به آزادي بيان. به‌عبارت ديگر منطق واحدي بر هر دو حاكم است كه منطق زور مي‌باشد. در يكي قدرت برخورد وجود دارد و در ديگري قدرت برخورد وجود ندارد.
اين رخداد مي‌تواند براي جناح مسلط جمهوري اسلامي آموزنده و تأمل‌برانگيز باشد زيرا نشانگر تناقض‌آلود بودن راه‌حل‌هاي زورمندارانه و استبدادي است، راه‌‌حل‌هايي كه مي‌خواهند با زور و حذف رقيب و يا پاك كردن صورت مسأله و يا تحقير ديگران قدرت را حفظ كرده و مسائل خويش را حل نمايند.
اگر اقتدارگرايان نخواهند از گذشته بياموزند، تجربه سال‌هاي اخير كافي است كه نشان دهد هنگامي كه فعالان يا نخبگان سياسي و فكري را زنداني مي‌كنند اولاً ترس آنها از زندان مي‌ريزد ثانياً آنها به دليل برخورد قدرت، موقعيت اجتماعي برتري به‌دست مي‌آورند و زنداني كردن آنها هزينه سنگين‌تري درپي دارد.
رژيمي كه بخواهد زورمندانه با مخالفان مواجه شود از طريق برخوردهايش، مخالفان را تكثير مي‌كند و اعتبار مي‌بخشد، غول‌هاي كوچك را به غول‌هاي بزرگ تبديل مي‌كند به نحوي كه ديگر نمي‌توان آنها را در شيشه زنداني كرد. علاوه بر اين در حالي كه نيروي خويش را در اين گيرودار مستهلك مي‌سازد از نقاطي ديگر ضربه مي‌خورد كه تصورش را هم نمي‌كند. فرزند يك مقام سياسي به آمريكا پناهنده مي‌شود و يا سيدحسين خميني كه سال‌هاست نامي از او نيست به عراق مي‌رود. البته همه آنها از جنس سياست نيست و فرزندان برخي از معاريف و رجال حكومت نيز پرونده المكاسب را تشكيل مي‌دهند و متهم به سوءاستفاده‌هاي كلان اقتصادي مي‌شوند و فرزند يكي ديگر از رجال درحال قاچاق 40 تن مواد مخدر دستگير مي‌شود و ...
اما در بخشي كه از جنس سياست است چرا و چگونه متاعي و گفتاري كه در ماوراي مرزها عرضه شود چنين التهاب‌آفرين براي داخل و پرمشتري براي خارج است؟ اگر رژيمي نسبت به انتشار عقايد مخالف و اكنش قهرآميز و حساسيت نشان دهد كمترين انتقاد عليه آن رژيم درنظر افكارعمومي نيز مورد حساسيت و توجه قرار مي‌گيرد اما اگر از كنار آن بگذرد و تحمل و مدارا كند شديدترين انتقادات هم عادي خواهد شد و مردم يا بدان اعتنا نمي‌كنند يا حساسيتي متناسب و با قاعده نشان مي‌دهند. در رژيم‌هاي بسته سياسي كوچك‌ترين سخن مخالف مي‌تواند براي كيان آن خطرناك شود ولي در جامعه دموكراتيك و باز بزرگترين مخالفت‌‌ها نيز رژيم سياسي را نمي‌لرزاند. در جريان جنگ ويتنام تظاهرات ضدجنگ سراسر آمريكا را فراگرفت اما نه به سرنگوني رژيم سياسي كه فقط به تغيير حاكميت و سياست‌هاي آن انجاميد. در بحبوحه جنگ عليه عراق در همين چندماه پيش يك ميليون نفر در مقابل كاخ سفيد عليه جنگ تظاهرات كردند اما رژيم به مخاطره نيفتاد. در حالي كه ارتش اين كشور در ماوراي مرزها مشغول جنگ است مردم مي‌توانند آزادانه عليه جنگ تظاهرات كنند. نهادهاي مدني وظيفه خويش را انجام مي‌دهند دولت نيز كار خود را مي‌كند. دستگاه‌هاي تبليغاتي كشور ما نيز به استناد تظاهراتي كه با اجازه حكومت آمريكا و حمايت پليس آن كشور برگزار شده است عليه آمريكا تبليغ مي‌كنند و هرجا مخالفان جنگ متوسل به خشونت شده و با عكس‌العمل پليس آمريكا مواجه مي‌شوند چاشني اين تبليغات هم فراهم مي‌آيد اما در كشور ما پس از گذشت 15 سال از جنگ نيز نمي‌توان آن را نقد كرد در حالي كه امام خميني در پيام معروف خويش بمناسبت پذيرش قطعنامه 598 وعده رسيدگي به مسائل جنگ را داده بود. نكته درخور توجه ديگر اين كه تمام فيلم‌هاي سينمايي تكان‌دهنده عليه پليس و سازمان سيا و حكومت آمريكا كه تلويزيون ايران كراراً آنها را براي بد‌نام كردن و تخريب آن حكومت پخش مي‌كند توسط خود آمريكايي‌‌ها و در خود آمريكا ساخته مي‌شود و به مؤثرترين و طبيعي‌ترين و بي‌رحمانه‌ترين شكل تماميت قدرت را به نقد كشيده و بي‌اعتبار مي‌سازند. در چنين شرايطي ديگر حرفي براي گفتن نمي‌ماند كه افرادي بخواهند از آن كشور مهاجرت كرده و با چند سخن تند و طعنه‌آميز متاعي پرمشتري براي ديگران عرضه كنند.
حركت سيدحسين خميني مانند حركت مهره شطرنجي است كه طرف مقابل خود را مات كرده و در هر صورت برنده بازي است. اگر او را بازداشت كنند بازتاب جهاني پرهزينه‌اي خواهد داشت. براي مخالفان حكومت ايران البته جنبه سمبليك آن بسي مهم‌تر است. انقلابي كه با نام خميني پيروز شد ونظامي كه به‌دست او تأسيس گرديد با نام خميني ديگري به چالش كشيده مي‌شود و اين امر از نظر مخالفان جمهوري اسلامي يعني ختم انقلاب به دست خانواده خميني. به‌همين روي آنها مي‌كوشند كه نسبت حسين خميني را با آيت‌الله خميني بسيار برجسته‌سازي كنند. و اما اگر او را بازداشت نكنند اين پرسش به‌وجود مي‌آيد كه چرا افرادي به‌خاطر نوشتن مقاله‌اي يا اظهارعقيده‌اي يا شركت در تظاهرات اعتراض‌آميز دانشجويي زنداني مي‌شوند اما فردي كه از سرنگوني جمهوري اسلامي سخن گفته و حتي فراتر از آن هم رفته است امان‌نامه دارد؟ آيا منطق زور حاكم است و هر كه ضعيف‌تر باشد بازنده است؟ اگر چنين باشد، مداراي حكومت در برابر سيدحسين خميني و نظاير او ضعف و ناتواني رژيم تلقي شده و حكومت را در برابر مخالفت‌هاي ديگر وادار به عقب‌نشيني مي‌كند زيرا گروهي كه بخواهد با زور حكومت كند با زور هم عقب رانده مي‌شود اما اگر سقف بلندي از آزادي بيان را به رسميت بشناسد هيچگاه دچار اين بن‌بست‌‌ها و تناقضات نمي‌گردد و آزادي حسين خميني نيز نشاني از احترام به آزادي بيان خواهد بود. آزادي بيان يعني اين كه شهروندان بتوانند مخالفت خويش را با حكومت و رهبران آن نيز آزادانه و بدون احساس ترس و ناامني و زندان بر زبان آورند. به همين‌روي امام علي‌(ع) به زمامداران مي‌گويد «پاره‌اي از وقت خويش را به مردماني اختصاص بده كه با تو كاري دارند و در مجلسي عمومي كه براي اين كار ترتيب مي‌دهي پاسداران و مأموران را از خويش دورساز تا مردم بدون ترس و لكنت زبان با تو سخني بگويند و بارها از رسول خدا شنيدم كه فرمود هيچ امتي پاك و مقدس نخواهد شد كه در آن نتوان حق ناتوان [افراد بدون قدرت، بدون شهرت، بدون ثروت و ...] را بدون لكنت زبان گرفت. امام علي مي‌افزايد: درشت‌گويي و تندي مردم را در اظهاراتشان تحمل كن و تندي و خودپسندي را از خويشتن دورساز، با خوش‌رويي ببخش و با مهرباني و عذرخواهي منع كن» (نهج‌البلاغه، نامه به مالك‌اشتر)
بنابراين بازگشت حسين خميني به ايران و امنيت دادن به او به‌لحاظ سياسي نوعي عقلانيت است و اميد كه به‌سوي رعايت احترام آزادي بيان رود. اين عقلانيت و احترام به آزادي بيان هنگامي تحقق مي‌يابد و سودمند مي‌افتد كه نه تنها حسين خميني امان يابد كه دهها زنداني سياسي، عقيدتي و مطبوعاتي نيز آزاد شوند و حكومت مجال دهد كه انتقاد و اعتراض عادي شود و هم خودش مصونيت يابد هم فعالان و منتقدان. رژيمي كه به‌زور و حذف متوسل گردد، خود نيز كوچك مي‌شود و ظرفيت‌اش محدود مي‌ماند ولي رژيمي كه تحمل و مداراگري پيشه خويش سازد ظرفيت‌اش نيز توسعه مي‌يابد و ضريب ايمني آن افزايش پيدا مي‌كند. روش‌هاي استبدادي همواره دشمن خويش را به دست خود و در دل خود مي‌پروراند اما روش دموكراتيك و مداراگرانه، توانبخشي كرده و از عرصه سياسي و عرصه مدني آفت‌زدايي مي‌كند.



اين مطلب از سايت شخصي عمادالدين باقي چاپ شده است!

Copyright © 2004 emadbaghi.com All rights reserved