چهارشنبه 1 مهر 1383

دو بال جنبش ضد استعماری

كاشاني و چهار قضيه


روزنامه شرق31/6/1383
چند ماه پيش گفتاري از اين قلم در شرق(1) با عنوان «چشم‌انداز تاريخي پارلمان در ايران» درج شد كه در ضمن گزارش تاريخ يكصد سال پارلمان از نخستين مجلس مشروطه در ايران تا مجلس ششم دوره جمهوري اسلامي (مجموعاً سي دوره مجلس) اشارتي به مجلس هفدهم و رياست آيت الله كاشاني بر آن داشت. گرچه اين اشاره بسيار اندر حاشيه بود اما به متن مخالفتي مبدل شد. دكترسيد محمود كاشاني فرزند مرحوم آيت الله كاشاني طي وجيزه‌اي در شرق نوشت:
«مقاله‌اي از سوي آقاي عمادالدين باقي در زمينه مسائل نهضت ملي ايران و مجلس هفدهم مطرح شده است. نكاتي كه در مورد مجلس دوره هفدهم و رويدادهاي سال‌هاي 31 و 32 بيان شده عموماً نادرست و آنچه در مورد مرحوم آيت الله كاشاني ذكر شده خلاف واقع و دروغ پردازي است. در بخشي از اين نوشته آمده است كه:«آيت الله كاشاني در حالي كه رئيس مجلس 17 بود بعد از كودتا همچنان رئيس مجلس ماند... براي آگاهي خوانندگان يادآوري اين سابقه را سودمند مي‌دانم كه آيت الله كاشاني پس از قيام پيروزمند 30 تير 1331 به درخواست و اصرار اكثريت نمايندگان، سمت رياست مجلس را براي حفظ وحدت و يكپارچگي مجلس و دفاع از نهضت ملي ايران پذيرفت ولي هيچ گاه شخصاً در جلسات رسمي مجلس حضور نيافت و در دوران رياست خود اداره جلسات را به دو نايب رئيس مجلس واگذار كرد. دوران رياست آيت الله كاشاني تا تير ماه سال 1332 ادامه داشت و در اين هنگام از آنجا كه مصدق قصد داشت در راستاي اجراي سياست‌هاي بيگانه، مجلس شوراي ملي دوره هفدهم را بر خلاف قانون اساسي منحل سازد، در تجديد انتخابات هيات رئيسه، گروهي از هواداران خود را در مجلس بسيج كرد و در دهم تير ماه 1332 دكتر عبدالله معظمي به رياست مجلس 17 برگزيده شد... بنابراين در رويدادهاي مرداد ماه سال 1332 آيت الله كاشاني رئيس مجلس نبود تا پس از آن در سمت رياست مجلس باقي بماند.
در بخش ديگري از مقاله آمده است:«... و بازگشت شاه به ايران را هم تبريك گفت و ... معلوم نيست نويسنده اين مقاله بر پايه كدام سند و مدركي چنين مطلبي را به آيت الله كاشاني نسبت داده است. اين نوشته به هيچ وجه حقيقت ندارد و آيت الله كاشاني بازگشت شاه به ايران را تبريك نگفته‌اند.
نويسنده مقاله در دنباله نوشته خود آورده‌اند كه:«اما مدت بسيار كوتاهي بعد از بازگشت شاه (چند ماه بعد) كار مجلس هفدهم هم خاتمه پيدا كردو كاشاني كنار رفت و منزوي شد... اين هم اشتباه بزرگ ديگري است كه نويسنده مقاله در اين چند جمله كوتاه مرتكب شده است. فعاليت‌هاي قانوني مجلس هفدهم عملاً در تير ماه سال 1332 متوقف شد. بنابراين پس از 28 مرداد 1332 عملاً مجلسي وجود نداشت كه آيت الله كاشاني از رياست آن كنار رود.» (2)
پس از انتشار انتقاد فوق دليلي بر پاسخ گفتن به آنچه آمد نديدم و دست كم تعجيلي در آن نداشتم و بر آن شدم به مناسبت سالروز كودتاي 28 مرداد كه موضوع مناقشه پيش گفته بود سطوري را مسطور و توضيحي افزون‌تر را تقرير نمايم كه حاصل آن نوشته‌اي شد كه پيش رو داريد.
در اينجا نگارنده به جاي تحليل در مقام توصيف و گزارش نشسته است چه اينكه تحليل‌هايش را در ساير مكتوبات آورده است.
بدون شك اين نقل‌ها و گزارشات و يا حتي نقد اكابر سياست و اصلاحگري آن دوران به معناي قدح آنان نيست كه با همه نقار و جدال خويش و زيان‌هايي كه براي ملت بر جاي نهادند شايسته حرمت‌گذاري‌اند.به عقيده نگارنده آيت الله كاشاني در مقايسه با روحانيون هم عصر خويش در نحله روحانيون روشنفكر زمان خود به شمار مي رود كه بيان آن مقالي ديگر مي‌طلبد. مصدق و كاشاني همچون دو بال جنبش ضد استعماري و آزادي‌خواهانه مردم ايران بودند كه با اختلاف‌شان اين دو بال شكست و پرنده آزادي و استقلال بر زمين افتاد.
پس از قيام سي‌تير 1331 زاويه‌گيري اين دو شخصيت مصلح آغاز گرديد. با مخالفت آيت الله كاشاني نسبت به لايحه اختيارات دولت در 28 دي ماه‌ همان سال اين اختلافات علني شد. كاشاني طلب اختيارات وسيع از سوي مصدق را «جاه طلبانه»، «پنهان در پشت نقاب تزوير و آزادي‌خواهي» و «مستبدي كه مي‌خواهد به دوران قبل از مشروطيت برسد» و «كسي كه به خيال خداوندگاري افتاده است» خواند. سر انجام يك سال پس از سي‌تير اين اختلافات در زماني به اوج خود رسيد كه با كودتاي 28 مرداد تقارن يافت. كاشاني يك سال پيش از كودتا گفته بود: «حكومت فعلي (مصدق) بهترين حكومتي است كه خواسته‌هاي ملت ايران را انجام خواهد داد و خائن به مملكت و ملت نيست»(3) اما يك سال بعد مصدق را مردي خائن قلمداد كرد.
گزارش ديدگاه‌هاي آيت الله كاشاني در4 موضوع: سر لشكر زاهدي، مصدق، شاه و مجلس، پيش و پس از كودتا به خوبي نشانگر مواضع اوست و حاجتي به تحليل ندارد و اگر حاجتي به فهم چرايي‌ها و چگونگي‌ها و انگيزه‌ها و پيامدهاي آن باشد مي‌توان به مكتوبات صاحبان آراء مختلف رجوع كرد.

زاهدي
اين حكايت مشهور است كه سر لشكر زاهدي پس از آنكه به اتهام مشاركت در ربودن و قتل سرتيپ افشار طوس رئيس شهرباني دولت مصدق تحت تعقيب قرار گرفت به مجلس كه رياست آن با آيت الله كاشاني بود پناه برد و در اتاق هيات رئيسه مأوي گزيد و تحت حمايت كاشاني قرار گرفت. اين روابط دوستانه تا پس از كودتاي آمريكايي – انگليسي 28 مرداد عليه دولت ملي مصدق ادامه يافت.
بنا به نوشته روزنامه كيهان 17 شهريور 1332 آيت الله كاشاني در مصاحبه با روزنامه «المصري» مي‌گويد: «من از ژنرال زاهدي مادام كه به منفعت ايران قدم بر مي‌دارد پشتيباني مي‌كنم و هر وقت كه به نظرم برسد او بر خلاف مصلحت ايران عمل مي‌نمايد با او مخالفت مي‌نمايم. تا اين لحظه نمي‌توان راجع به اعمال زاهدي قضاوت كرد»(4)
روزنامه كيهان 19 مهر 32 مي‌نويسد: از ابتداي روي كار آمدن دولت جديد آقاي سپهبد زاهدي رئيس دولت تصميم گرفته‌اند هر 15 روز يك بار با حضرت آيت الله كاشاني ملاقات كنند. ديروز ظهر اين ملاقات در منزل شخص ثالثي صورت گرفت و نهار را آقاي نخست وزير با آيت الله كاشاني صرف نمودند. در اين جلسه دو نفر از نمايندگان مجلس حضور داشتند و در خصوص امور جاري و كارهاي مملكتي تبادل نظر شده(5)
علاوه بر اين مطبوعات دوم آبان 32 نيز خبر از ملاقات آيت الله كاشاني و برخي نمايندگان با زاهدي و تبادل نظر آنها درباره مسائل كشور را داده‌اند.(6)

شاه
در اينجا به وقوع خطايي درگفتار خويش كه متن پياده شده يك سخنراني در جبهه مشاركت بود اقرار مي كنم. همانطور كه آقاي سيد محمود كاشاني نيز متذكر شده‌اند آيت الله كاشاني پس از كودتا، تبريك به معناي عرفي كه انتشار پيام تبريك است خطاب به شاه نگفته و من در حين سخنراني مرتكب سهو الكلام شده‌ام. پيام تبريك در واقع از سوي ایت الله بروجردی يكي ديگر از علماي نامدار وقت خطاب به شاه صورت گرفته است كه در حين سخنراني ميان اين دو خلط شده اما اين خلط شده هم چندان بي وجه نبوده است زيرا آيت الله كاشاني پس از كودتاي 28 مرداد درباره شاه و بازگشت وي به ايران اظهار نظرهايي داشت كه مهم‌تر از تبريك گفتن بود. او گفت: «مصدق شاه را مجبور كرد كه ايران را ترك نمايد اما شاه با عزت و محبوبيت چند روز بعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد و رژيم جمهوري مناسب ايران نيست»(7)
كاشاني در سوال اخبار اليوم مبني بر اينكه به نظر شما بزرگترين اشتباه مصدق كدام است؟ بي‌درنگ جواب داد:«پايمال كردن قانون اساسي با عدم اطاعت اوامر شاه»(8)
كاشاني چند ماه پيش از كودتا طي مصاحبه‌اي در پاسخ اين سوال كه «شنيده‌ام شما سابقاً مخالف سر سخت شاه بوده‌ايد و چه شد كه ناگهان در كنار شاه ايستاده‌ايد و مدافع شاهنشاه شده‌ايد؟»گفت:« با آنكه اخيراً مقام رياست مجلس را هم به عهده دارم هنوز شاه را ملاقات نكرده‌ام. چيزي كه هست اين است كه مسافرت شاه با آن وضع كه مصدق ميل داشت موجب فتنه و فساد در ايران مي‌شد و اوضاع خطرناكي را به وجود مي‌آورد. پادشاه ايران نه مانند فاروق فاسد و هوسباز است نه ديكتاتور و مستبد. شاه يك مرد تربيت شده عاقلي است» (9)

مصدق
پس از كودتاي 28 مرداد كاشاني در جواب اين سوال روزنامه المصري كه آيا عقيده داريد مصدق مستحق همين سرنوشتي بود كه به او رسيد جواب داد: «خداوند عادل است و‌ آنچه امروز بر مصدق گذشته نتيجه عدل خداوندي است»(10)
او در مصاحبه ديگري با اخبار اليوم گفته است:« اين مصدق راه را گم كرده و مستحق اين عاقبت بود. تمام هم و غم او اين شده بود كه مردم فرياد زنند. زنده باد مصدق» (11) در ادامه همين مصاحبه مي‌گويد مصدق به من و كشورش خيانت كرد و در پاسخ اين سوال كه نظرش درباره مجازات مصدق چيست؟ مي‌گويد:«طبق شرع شريف اسلامي مجازات كسي كه در فرماندهي و نمايندگي كشورش در جهاد خيانت كند مرگ است»(12)
مجلس
اندرباب قضاياي رياست پارلمان چنانكه آقاي سيد محمود كاشاني نيز يادآور گرديده اند در جلسه دهم تيرماه 1332 مجلس براي انتخاب رئيس راي گيري شد و چون از مدتي پيش ميان هواداران مصدق و كاشاني اختلافاتي پديد آمده بود از ميان 72 نماينده حاضر در مجلس 41 تن به دكتر معظمي و 31 تن به كاشاني راي دادند. آنچه آقاي سيد محمود كاشاني تا بدينجا گفته اند صحيح است ليكن در پي آن نتيجه گرفته اند كه از دهم تيرماه به بعد اساساً آيت الله كاشاني ديگر رئيس مجلس نبوده اند كه استعفا دهند. موضوع رياست مجلس اما بدين وضوح كه گفته شده و نتيجه گيري به عمل آمده نبوده است زيرا پس از انتخابات فوق ديگر مجلس تشكيل نشد و صحن پارلمان به محل مصاف تماشاچيان مجلس به هواداري از مصدق و كاشاني تبديل شده بود در حالي كه نمايندگان حضور نمي يافتند و جلسه رسمي تشكيل نمي شد. فاصله زماني انتخاب رئيس يعني دهم تير ماه تا 28 مرداد جمعاً كمتر از 50 روز بود و اين مدت به كشمكش و دشنام و گاه زد وخورد نمايندگان و هواداران سپري شد.
مصدق نيز دريافته بود كه در ميان وكلاي هوادار وي نيز تفرقه افتاده و آنقدر محبوبيت ندارد كه در صورت استيضاح راي اعتماد آورد و در اين شرايط تصميم به انحلال مجلس گرفت مصدق در 12 مرداد در تهران رفراندوم برگزار كرده و از مردم خواست نظرشان را درباره ادامه كار مجلس بگويند و اگر با تداوم مجلس موافقند دولت ديگري براي اداره امور انتخاب شود و اگر با تداوم آن موافق نيستند مجلس منحل شود و انتخابات زود هنگام مجلس هجدهم برگزار گردد. درتهران به جز 115 نفر با انحلال مجلس موافق بودند و در انتخابات شهرستان‌ها كه 19 مرداد برگزار شد نيز فقط 700 راي به بقاي مجلس داده شد. مردم خواهان پايان گرفتن ستيزه‌ها در خانه ملت بودند. آيت الله كاشاني طي فتوايي شركت همه پرسي را حرام اعلام كرد.
بنابراين آيت الله كاشاني هم خواستار ابقاي مجلس هفدهم بود و هم انتخابات رياست مجلس را قبول نداشت و عملاً بعد از انتخاب معظمي جلسه‌اي تشكيل نشد و جلسات مجلس متشنج مي‌گرديد. آيت الله كاشاني در دوره‌اي كه رئيس مجلس بود از آنجا كه شان خود را بالاتر مي دانست شخصاً در جلسات شركت نمي‌كرد و دو نايب او مجلس را اداره مي كردند و نواب و وكلا در منزل وي با او ديدار كرده و نظرش را جويا مي شدند پس از وقايع دهم تيرماه و پس از كودتا نيز همين رويه ادامه داشت و آيت الله كاشاني در عمل خود را رئيس مي دانست و به روال گذشته جلسات را تشكيل مي داد. به گزارش مطبوعات آن زمان روز 15 شهريور 32 نمايندگان غير مستعفي مجلس در منزل آيت‌الله كاشاني حضور يافتند. ايشان در پايان جلسه اظهار داشتند «چون من تصميم به يك مسافرت كوتاه چند روزه به خارج از تهران دارم خواستم با آقايان نمايندگان ملاقات كرده باشم. البته پس از بازگشت نيز جلسات مرتباً تشكيل خواهد شد.» (16) قرار شد از اين پس هفته‌اي يكبار نمايندگان غيرمستعفي مجلس در حضور آيت‌الله كاشاني در منزل ايشان يا در خود مجلس منعقد شود.» (17)
پس از كودتا عده‌اي از نمايندگان استعفا دادند به گونه‌اي كه مجلس از اكثريت افتاد اما آيت‌الله كاشاني نه تنها استعفا نداد بلكه اعتقاد داشت اگر انتخابات در 57 نقطه كشور به عمل آيد، با نمايندگان غير مستعفي اكثريت براي تشكيل جلسات حاصل خواهد شد و آنوقت مجلس بايد تكليف استعفاي نمايندگان مستعفي را معلوم كند. (18) وي همچنين در 8 مهر 1332در مصاحبه با روزنامه اطلاعات مخالفت خويش را با انحلال دوره هفدهم مجلس اعلام كرد و گفت «مدت 8 ماه از دوره 17 باقيمانده است و در عرض يكماه مي‌توان بقيه انتخابات دوره هفدهم را انجام داد كه با نمايندگان غير مستعفي در مجلس اكثريت تشكيل خواهد داد.» (19)
روزنامه‌هاي كشور تا چند ماه پس از كودتا اخبار جلسات آيت‌الله كاشاني با نمايندگان غيرمستعفي را، منتشر مي‌كردند كه همه آنها در كتاب مجموعه پيام‌ها و مكتوبات آيت‌الله كاشاني آمده است.
بقايي در خاطرات خود از تعدادي وكلاي غير مستعفي مجلس هفدهم پس از كودتا ياد مي‌كند كه توسط زاهدي براي نهار در باغ يكي از دوستانش دعوت شده بودند كه بقايي و كاشاني و زهري‌وش قنات آبادي و نادعلي و مكي از جمله آنها بودند.(20)
بقايي هم در خاطرات خود مي‌گويد كه كاشاني در جلسات شركت نمي‌كرد و گاهي به دفتر رئيس مي‌آمد و نايب رئيس‌ها با او ملاقات مي‌كردند(21) اما كاشاني از سمت خود پس از كودتا استعفا نداد تا اينكه عمر مجلس هفدهم پس از كودتا پايان يافت.
در انتخابات مجلس هجدهم پس از كودتا نيز كه آيت‌الله كاشاني از آغاز عليه آن موضعگيري كرد و آنرا فرمايشي خواند، سيد مصطفي كاشاني فرزند وي شركت جست و نماينده مجلس هجدهم شد.
اما موضعگيري اعتراضي و پي در پي آيت‌الله كاشاني عليه تجديد رابطه با انگليس و نيز قرارداد جديد كنسرسيوم دوباره ميان او و دولت جديد نقار افكند و با آغاز تدارك مقدمات انتخابات هجدهم كاشاني طي نامه‌اي به فضل‌الله زاهدي نوشت كه شنيده است دستگاه دولت مشغول تهيه مقدماتي است كه انتخابات دوره هجدهم را بطور فرمايشي و ليستي انجام دهد. او اين اعتراضات را ادامه داد و انتقاداتش نسبت به انتخابات فرمايشي هر دم تشديد شد و سرانجام در 27 دي ماه 1334 به بهانه بازجويي از آيت‌الله كاشاني به عنوان مطلع از ترور رزم‌آرا در چند سال پيش احضار شد. آيت‌الله چند بار احضار و بازجويي شد و منزوي گرديد و در آبان 1340 به دليل بيماري در بيمارستان بستري شد. دكتر اميني نخست وزير در دوم ديماه و شاه در 18 اسفند 1340 به منزل او رفته و از وي عيادت كردند و سرانجام در روز چهارشنبه 23 اسفند 1340 آيت الله كاشاني دارفاني را وداع گفت.

1- شرق 12 خرداد 1383
2ـ شرق 25 تير 83 ص 7 . مجلس هفدهم سنگر آزادي بود. به قلم سيد محمود كاشاني
3ـ باختر امروز 20 مهر 1331
4ـ مجموعه پيام‌ها و مكتوبات آيت الله كاشاني. م. دهنوي (محمد تركمان). (تهران. چاپخش. 1362) جلد 4. ص 27
5- همان ص 53
6- همان ص 63
7- همان ص 28ـ كيهان 17 شهريور 1332
8- همان ص 34ـ كيهان 17 شهريور 1332
9- اطلاعات 10 فروردين 1332 (به نقل از جلد 3 مجموعه پيام‌ها و مكتوبات)
10- همان ص 28
11- همان ص 33 ـ كيهان 23 شهريور 1332
12- همان ص 35
13ـ همان ص 20 ـ كيهان 15 شهريور 1332
14ـ همان ص 23 ـ اطلاعات 15 شهريور 1332
15ـ همان ص 13 (كيهان 3 شهريور 32)
16ـ همان ص 43 و در 57 ميز مشابه همين موضع آمده است.
17ـ (خاطرات دكتر مظفر بقايي. مصاحبه كننده حبيب لاجوردي نشر علم. تهران. 1382) ص 400
18ـ همان ص 408



اين مطلب از سايت شخصي عمادالدين باقي چاپ شده است!

Copyright © 2004 emadbaghi.com All rights reserved