سه شنبه 7 بهمن 1382

شكايت جديد از عمادالدين باقي

یکشنبه 28 دی 1382

روايت پرونده جديد باقي

متن كامل

روايت پرونده جديد باقي


روزنامه ياس‌نو، شنبه 27 دي 1382، سال اول، شماره 256

بار دومي بود كه عمادالدين باقي را مي‌ديدم نخستين بار به هنگام ورودش به دادگاه و اين بار بعد از گذراندن دوره زندان. اين بار براي گفت و گو درباره حكم جديدش. به راستي كه جاي پاي زندان را بر موهايي كه به سفيدي گذاشته مي توان ديد.
سوال را از همين نقطه آغاز مي كنم كه چگونه بار ديگر احضار شديد و نحوه اطلاع از احضاريه‌اش...
زماني كه آخرين دوران محكوميت زندانم را سپري مي كردم اين پرونده براي نخستين بار گشوده شد.

شنبه 27 دی 1382

مزيت هاي نهاد حقوق بشري در داخل كشور

متن كامل

مزيت هاي نهاد حقوق بشري در داخل كشور

هيئت مديره انجمن دفاع از حقوق زندانيان در ايران انتخاب شد. 57 نفر از فعالان سياسي وابسته به گروههاي مختلف كه خود سابقه زندان داشته اند و نيز شماري از وكيلان دادگستري و حقوقدانان عضو هيات امناي اين انجمن هستند. اين انجمن كه در نوع خود در ايران بي نظير است، مدعي است كه پيگير موارد نقض حقوق زندانيان سياسي و عادي خواهد بود. مهدي خلجي در گفتگويي با عمادالدين باقي، از وي پرسيده است كه انگيزه تاسيس اين انجمن چيست؟

چهارشنبه 24 دی 1382

راه هاي مقابله با استبدادخواهي هنوز به بن بست نرسيده است

* تاوان عملكرد تخريبي شوراي نگهبان را ملت ايران مي پردازد

* چرا گروه غير منتخب با استفاده از جايگاهي كه از مردم ندارند, چنين مي كنند

در برابر نمايندگان مردم قلدري مي كنند


* از عجايب اين است كه كساني مثل فلاحيان وزير اسبق اطلاعات همواره تأييد صلاحيت مي شوند و بيش از 80 نماينده مجلس ششم رد صلاحيت كه مفهوم آن اين است كه اگر كسي سابقه و پرونده فلاحيان را داشته باشد صالح و كساني كه افشاگر پرونده قتل هاي زنجيره اي و دشمن استبدادخواهان و خواستار آزادي باشد, صلاحيت ندارند

دوشنبه 22 دی 1382

نظارت استصوابي عليه حقوق بشر

پنجشنبه 18 دی 1382

نخستين اطلاعيه انجمن دفاع از حقوق زندانيان

اطلاعيه شماره 1
انجمن دفاع از حقوق زندانيان به موازات تكميل مراحل تشكيل خود اقدامات اوليه در راستاي اهداف انجمن را در دستور كار دارد. شناسايي وضعيت زندانيان در زمينه ماده 25 اعلاميه جهاني حقوق بشر مبني بر حق سلامتي و رفاه و مراقبت‌هاي پزشكي و درماني يكي از اين اقدامات است‌. اين حق عمومي براي زندانيان كه در محدوديت‌هاي اجباري بسر مي‌برند و دسترسي آزاد به امكانات پزشكي و درماني دلخواه خويش نداشته و خانواده آنان در نگراني بسر مي‌برند، حقي موكد و مضاعف است‌. اطلاعات دريافتي اين انجمن در خصوص تعدادي از زندانيان به شرح زير است‌:

سه شنبه 16 دی 1382

احياي شير و خورشيد(دستاورد مدني يك تجربه تلخ)

پيشرفت جامعه انساني در گرو عبور از سنگلاخ‌هاي زندگي است. در اين عبور، رويدادهاي هر چند تلخ را از سر مي‌گذراند و آنرا به منبعي براي تجربه مبدل مي‌سازد. در واقعه غمبار بم هزاران ماجراي ريز و درشت وجود دارد كه از آن ميان دو قضيه مختار اين گفتار است.
1 ـ هرج و مرج و سوء مديريت وسيع در امدادرساني:

2 ـ دومين قضيه كه در زلزله بم خودنمايي مي‌كرد آن بود كه عليرغم موج گسترده كمك رساني‌هاي مالي و جنسي توسط ايرانيان داخل و خارج كشور و دولت‌ها و ملت‌هاي ديگر نوعي حس بي‌اعتمادي وجود داشت.

اين مقاله سه روز پس از تحويل به روزنامه شرق در شماره108مورخ16/10/1382با تغيير عنوان به :هلال احمريا شير و خورشيد سرخ (ضرورت برپايي نهادي مستقل) در ستون سرمقاله به چاپ رسيد.

پنجشنبه 11 دی 1382

غمِ بم

سرمقاله روزنامه شرق
دوشنبه8/10/1382-29دسامبر2003

ساعت 5:28 دقيقه بامداد جمعه 5 دي 1382 زلزله‌اي به مقياس 3/6 درجه در مقياس ريشتر، بم و حوالي آن را تكان داد. از آن پس زلزله بم، اين قطعه زمين را به آتشفشان غم بدل ساخت. درست در همين دي ماه 30 سال پيش (دي ماه 1352) آقاي صالح نيكبخت كه امروز يكي از وكلاي شناخته شده در پرونده‌هاي مطبوعاتي و سياسي است در پي سفري به بم مقاله‌اي در كيهان آن روز نوشته و بم را «شهر بي‌خزان» ناميده بود. در دي‌ماه 1382 اين شهر بزرگترين خزان تاريخش را تجربه كرد و نيمي از جمعيت آن چون برگ‌ريزان پائيزي از درخت زندگي بر زمين افتادند و بم بي‌خزان ماتمكده شد. 2250 سال ايستادگي ارگ بم نماد ايستادگي يك ملت بود و شايد اين كنايه‌اي ابلغ از تصريح است كه با پائيز زندگي در بم، ارگ نيز فرو ريزد.

سبقت از حادثه

روزنامه شرق -11/10/1382ص4 (متن اصلي)

تجربه تاريخ پيوسته در گوش‌مان زمزمه مي‌كند كه علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد، بايد پيشاپيش حوادث حركت كرد نه اينكه دنباله‌رو حوادث باشيم. غم بم در كمين تهران نيز نشسته است. زمين و طبيعت كار خويش را مي‌كند و ما نيز بايد وظيفه خويش را عمل كنيم. نبايد طبيعت را به خاطر آنچه طبيعي عمل اوست سرزنش كرد. او همواره نهيب مي‌زند كه حادثه در راه است و با آمدنش زانوي غم بغل گرفتن و هيجان ورزيدن و همدلي كردن، گناه كوتاهي ما را نمي‌پوشاند و نمي‌بخشايد. حادثه ناگهان چون آوار مي‌آيد اما نمي‌توان گفت چنان مي‌آيد كه فرصت را سلب مي‌نمايد، زيرا از مدت‌ها پيشتر فرصت داده بود. اگر همين تدبير و بسيج نيرو و امكانات را كه حكومت و رهبرانش پس از واقعه به كار مي‌بندند پيش از آن به كار گيرند ديگر نمي‌توان آنها را مسئول اين فاجعه دانست

فارغ البالي نسبت به ابزار يا که هدف؟