پنجشنبه 17 شهریور 1384

از ديدگاه حقوق بشر انجمن حجتيه و نيروهاي لاييك و حزب الله به يك اندازه حق فعاليت دارند

اين مصاحبه شبانگاه شنبه ا مرداد 84 به صورت تلفني انجام شد و روزهاي دوشنبه و سه شنبه ‏درنوبت‌هاي مختلفت از شبكه‌ تلويزيوني فارسي زبان و برون مرزي «هما» پخش شد.انچه در زير مي ايد متن پياده شده گفتگوست كه در برخي موارد صدا نامفهوم بوده است.

آقاي ‏داريوش سجادي مجري برنامه پس از ذكر مقدمه‌اي درباره اخبار منتشر شده در روزهاي اخير ‏مبني بر اينكه انجمن حجتيه در شكل‌گيري نتايج رخداد انتخابات سوم تير و پيروزي احمدي‌نژاد و ‏دستيابي او به رياست جمهوري نقش داشته‌است گفت:‏
ترجيح داديم كه وجوهي از عملكرد اين انجمن را براي شما بازگو كنيم. من ابتدائاً از آقاي باقي و ‏جناب آقاي تفرشي تقاضا مي‌كنم براي شروع بحث اگر سلامي خدمت بينندگان ما دارند بفرمايند ‏كه بعد وارد بحث شويم. جناب آقاي باقي در خدمت ما هستيم.‏
باقي: به نوبه خودم سلامي تقديم مي‌كنم خدمت شما و شنوندگان محترم و منتظر ادامه برنامه ‏هستم. ‏
سجادي: خواهش مي‌كنم آقاي تفرشي شما هم بفرماييد
تفرشي: با سپاس از شما و عرض ادب و سلام خدمت شما و شنوندگان برنامه اميدوارم مطالبي ‏ارائه كنم كه براي شنوندگان محترم مفيد واقع شود.‏
سجادي: بسيار خوب بنده هم به سهم خودم سپاسگزارم اجازه بدهيد من براي ورود به بحث اشاره ‏ابتدايي داشته باشيم به تاريخچه انجمن حجتيه جناب. آقاي تفرشي اين سوال را ابتدا از شما مطرح ‏مي‌كنم تا آنجايي كه بنده در جريان هستم ظهور انجمن حجتيه باز‌ مي‌گردد به سال‌هاي دهه 20 و ‏تلاشي كه اين انجمن در راستاي اهداف تعريف شده خودش انجام داد اجازه بدهيد اين اهداف و ‏تاريخچه را ‏‎ ‎‏ شما بيشتر براي ما باز كنيد. ‏
تفرشي: انجمن حجتيه مثل خيلي از جريان‌هاي سياسي و غير سياسي مذهبي پس از تحولات ‏‏28 مرداد1332 است. در واقع بنيان‌گذار انجمن مرحوم شيخ محمود تولايي يا شيخ محمود حلبي ‏كه بيشتر به نام حلبي مشهور است پس از يك دوره فعاليت مستمر سياسي در مشهد و شناخته ‏شدن به عنوان يكي از مهمترين فعالان سياسي در استان خراسان در دوران ملي شدن صنعت نفت ‏و سال‌هاي منتهي به كودتاي 1332 از سياست زده و منزجر مي‌شود و به يك بن‌بست سياسي ‏مي‌رسد كه جريانان سياسي مشكلات مملكت را حل نمي‌كنند. اگر به اسناد سري و اسناد ‏فرماندهان نظامي ارتش در سال‌هاي 27-28 تا 32 نگاه كنيد نام شيخ محمود حلبي در همه اين ‏اسناد وجود دارد در انتخابات مجلس سيزدهم كانديد مجلس در مشهد بوده البته شانس انتخاب ‏زيادي هم داشته اما انتخابات سيزدهم در مشهد نافرجام ماند و كرسي منطقه معطل ماند بعد از ‏سال 32 آقاي حلبي از سياست به شدت كناره مي‌گيرند به صلاحديد بعضي از علما و آقاي ‏بروجردي به اين نتيجه مي رسند كه فعاليت سياسي و فعاليت فرهنگي تبليغي كنند و دست به ‏تاسيس انجمن حجتيه مهدويه مي‌زنند كه در عرصه عمومي شهرت داشته به انجمن ضد بهائيت. ‏تصور آقاي حلبي اين بود كه خطر اصلي در ايران روي بي ديني و به اصطلاح كمرنگ شدن نقش ‏تشيع در سلطنت و پادشاهي ايران است بنابراين بايد تلاش كرد تا هيئت حاكمه ايران را به سمت ‏خطر بهائيت تقويت كرد و در واقع شاه را به وظايف خود به عنوان تنها پادشاه كشور شيعه جهان ‏آشنا كرد.‏
سجادي: بسيار خوب. من استفاده كردم و اگر لازم شد دوباره به موضوع برمي‌گرديم. ‏
جناب آقاي باقي همانطور كه جناب آقاي تفرشي هم اشاره كردند انجمن انگيزه اوليه و ابتدايي ‏خودش را در راستاي مبارزه و با فرقه بهايي اعلام كرد. اما علي رغم اين مشاهده مي‌شد كه چه در ‏قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از سوي نيرو‌هاي انقلاب خصوصاً از جانب شخص آيت الله خميني ‏بنيان‌گذار جمهوري اسلامي به شدت به اين انجمن برخوردهاي تند صورت مي‌گرفت دليل اين را ‏شما در چه چارچوبي ارزيابي مي‌كنيد خصوصاً از اين جهت كه خاطرم هست شما نخستين كسي ‏بوديد كه در برخورد با انجمن از اصطلاحي استفاده كرديد مثلاَ در هفته نامه هاجر تحت عنوان ‏اكوسيستم اجتماعي و حق حيات و چرخه زيست‌سياسي انجمن در همان اكوسيستم اجتماعي در ‏چرخه حيات. من در خدمت شما هستم جناب آقاي باقي.‏
باقي: اجازه بدهيد من سوال شما را دو بخش كنم. و در دو بخش پاسخ ‌دهم
بخش اول اينكه چرا نيروهاي انقلاب با انجمن حجتيه بخصوص اوايل انقلاب اسلامي بشدت ‏مخالفت كردند و بخش دوم در مورد حق فعاليت ‌هاي انجمن حجتيه.‏
براي پاسخ دقيق‌تر به پرسش اول بايد برگرديم به تاريخچه انجمن. من فكر مي‌كنم لازم است نكاتي ‏كه آقاي تفرشي فرمودند و خيلي مفيد و مختصر هم بيان كردند يك نكته به‌ آن اضافه كنم كه ما را ‏به پاسخ به پرسش ياري بدهند آن هم اين است كه هنگامي كه تاريخچه انجمن و شكل گيري آن ‏مورد بررسي قرار مي‌گيرد كساني كه پيدايش انجمن حجتيه را مجزا و مستقل از جغرافياي ‏شكل‌گيري آن و جغرافياي اجتماعي و سياسي دوراني كه او ظهور كرده مي‌نگرند دچار نگرش ‏هايي مي‌شوند كه خيلي استوار نيست و حتي بعضي‌ها هم اسير توهم توطئه مي‌شوند مثلا ‏مي‌گويند پيدايش انجمن حجتيه بر اساس نظريه فرقه‌سازي استعمار است و نيروهاي استعماري ‏مي‌خواستند فرقه و ضد فرقه بسازند تا نيروهاي جامعه را در گير كنند و بعضي ها هم معتقدند كه ‏اساسا انجمن حجتيه به انگشت اشاره سازمان‌هاي امنيتي شكل گرفته براي به انحراف كشاندن ‏مسير مبارزه. اين نقطه نظرات به اين دليل است كه پيدايش انجمن را مستقل از جغرافياي ‏اجتماعي مي‌دانند كه انجمن در آنها ظهور كرده. به اعتقاد من انجمن حجتيه محصول طبيعي يك ‏دوره تاريخي بود. من تاكيد مي كنم «محصول طبيعي» نه «توطئه» و نه يك انگيزه سياسي و يك ‏دسيسه. ‏
سجادي : در واقع اينطور كه من فهميدم شما مي‌فرماييد انجمن فرزند زمانه خودش بود؟
باقي: دقيقا. به عبارت ديگر اگر ما به آن زمان برگرديم كه از يك طرف جنبش مشروطه را پشت ‏سر گذاشته و در واقع به زعم مردم همان كساني كه علل محدثه انقلاب مشروطه بودند و چه بسا ‏باني آن بودند. همان‌ها باعث شكست آن شدند (نيروهاي مذهبي و روحانيت) بعد از آن هم در ‏جريان نهضت ملي نفت اين تجربه تكرار مي‌شود. بعضي به اين نتيجه مي‌رسند كه روحانيت هر گاه ‏به عرصه سياست وارد شد زيان‌ها و خسارت‌هايي را به اعتقادات مردم وارد كرد و به خاطر نتايجي ‏كه نسبت به مشروطه و نهضت ملي ببار آورند و مردم آنرا از چشم روحانيت ديدند آن هم در ‏جامعة اي كه اعتقادات مردم وابسته به اعتبار روحانيت و پايه‌‌هاي اخلاقي جامعه ماخوذ از ‏اعتقادات مذهبي مردم است يك مثلث به هم پيوسته از «اعتبار روحانيت» و «اعتقادات» و ‏‏«اخلاق» جامعه وجود دارد در نتيجه باورهاي مذهبي متزلزل مي‌شود اين بعلاوه رشد جريان ‏بهاييت است كه آن رشد جريان بهاييت با استفاده از همين زمينه اجتماعي بود كه مردم يك ‏مقداري اعتقاداتشان متزلزل شد و آن اعتماد عميقي كه قبلا داشتند را از دست دادند در اين ‏شرايط است كه آقاي حلبي به اين نتيجه مي‌رسد كه روحانيت براي حفظ خودش و براي اعتبار ‏خودش در بين مردم و به خاطر اعتقادات مردم و اخلاقيات جامعه بهتر است كه از سياست كناره ‏بگيرد و به قول روحانيت وظيفه آنها تبليغ احكام و ارشاد عوام است. به اين جهت است كه تاكيد ‏مي‌كنم انجمن حجتيه محصول طبيعي آن دوره بود. اين نكته را اضافه مي‌كنم به اين دليل كه در ‏واقع وقتي به دوره انقلاب مي‌رسيم بهتر و منصفانه‌تر بشود تحليل كرد. كساني كه به اين نكته ‏كليدي و اساسي توجه ندارند و اسير توهم توطئه مي‌شوند يا اعتقاد دارند كه انجمن حجتيه اساساً ‏عروسك خيمه‌شب بازي ساواك است و با اين ديد نگاه مي‌كنند اما اگر ما نگاه جامعه‌شناسانه‌تر ‏بيندازيم خواهيم ديد كه انجمن حجتيه يك چتري بود كه در واقع كساني كه مي‌خواستند فعاليت ‏مذهبي اجتماعي داشته‌باشند اما هزينه مبارزات سياسي را ندهند داخل انجمن مي‌آمدند و برخي ‏از كساني كه مي‌خواستند كارهاي سياسي كنندمي‌آمدند زير چتر انجمن حجتيه پنهان مي‌شدند و ‏فعاليت مي‌كردند به همين دليل است كه مي بينيد نيروهاي زيادي از نيروهاي چپ ماركسيست ‏تا نيروهاي چپ مذهبي از انجمن حجتيه بيرون آمدند اما دليل اصلي موضع‌گيري‌هاي حادي كه ‏در اوايل انقلاب نسبت به انجمن حجتيه وجود داشت خط و ربط‌هايي بود كه برخي از عناصر انجمن ‏با ساواك داشتند و يا اسنادي كه درباره آنها منتشر مي‌شد و همچنين اينكه انجمن حجتيه مرجع ‏تقليدي را برگزيده بود كه اين مرجع تقليد چندان علاقه‌اي به سياست نشان نمي‌داد و نسبت به ‏انقلاب گرچه موضع مخالف نداشت، موضع همراهي هم اتخاذ نمي‌كرد اما اين توضيح مقدمه ‏مي‌شود براي پاسخ من به سوال دوم. اينكه آيا اگر انجمن حجتيه ديدگاه‌هايي مخالف انقلاب يا ‏مخالف مسئولان نظام جمهوري اسلامي داشته باشد بايد حق فعاليت انجمن سلب شود؟ اين چيزي ‏است كه در تمام 24 سال گذشته رخ داده به اعتقاد من انجمن حجتيه مانند ساير جريان ها و ‏گروه‌هاي سياسي مذهبي ديگر از حق مسلم فعاليت برخوردار است. قانون اساسي جمهوري اسلامي ‏تاكيد مي‌كند كه تشكيل اجتماعات و احزاب آزاد است بنابراين ما هم همانطور كه از حق فعاليت ‏كانون نويسندگان و جريان‌هاي لائيك دفاع مي‌كنيم يا از حق فعاليت اجتماعي و سياسي گروه و ‏احزاب ديگر دفاع مي‌كنيم طبيعي است بايد از حق فعاليت انجمن حجتيه نيز دفاع كنيم. به چه ‏دليل ديگران حق فعاليت سياسي داشته باشند و انجمن حجتيه محروم باشد؟ انجمن حجتيه هم ‏بايد بتواند مانند بقيه گروه‌ها آزادانه طبق قانون اساسي از اين حق مسلم حقوق بشري خودش ‏استفاده كرده و ديدگاه‌هايشان را بيان كند و كساني كه اين ديدگاه‌ها را بر نمي‌تابند آن را ‏نمي‌پذيرند مورد نقد قرار ‌دهند. اصطلاح اكوسيستم اجتماعي كه شما فرموديد همان است كه در ‏واقع اين نگاه حقوق بشري و اين تفكري است كه مي‌گويند جامعه هم مانند طبيعت است ‏همانطوري كه چرخه حيات و چرخه طبيعت به گونه‌اي هست كه همه موجودات بايد باشند اگر ‏يكي از موجودات زنده از بين بروند يكي ديگر تكثير ‌مي‌شود و تعادل اين چرخه زيستي به هم ‏مي‌خورد در جامعه هم انصار حزب الله، نهضت آزادي و كانون نويسندگان، جريان لائيك و انجمن ‏حجتيه هر كدام از اينها بخشي از واقعيات اجتماعي هستند و تفكر و بيان و يا جريان و لايه‌هايي ‏ازجامعه را نمايندگي مي‌كنندو از ديدگاه حقوق بشري همه به يك اندازه حق فعاليت دارند و اين ‏حق را نمي‌شود از هيچكدام گرفت.‏
سجادي: بسيار خوب. اما يكي از دلايلي كه به طور كلي اين موضوع را امروز انتخاب كرديم كه به ‏بحث بگذاريم مساله‌اي بود كه مخصوصا بعد از برگزاري نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران ‏پيش آمد و سخناني بود كه از سوي برخي از شخصيت‌ها و محافل سياسي مطرح شد دال بر اينكه اين ‏انتخابات و جناح پيروز انتخابات را به نوعي منصوب به انجمن حجتيه كردند و پيروزي اينها را خيز ‏انجمن حجتيه براي تصاحب مراكز قدرت تلقي كردند تا جايي كه آيت الله توسلي عضو مجمع تشخيص ‏مصلحت نظام (اين طوري كه بر روي تلكس‌هاي خبري آمد) هفته گذشته مواضع بسيار تندي در جلسه ‏مجمع گرفتند و تاكيد كردند ( عين جمله ايشان كه ديروز يك جمله از آيت الله خميني مطرح كردند) ‏مبني بر اينكه حجتيه‌اي مبارزه را حرام مي دانستند و امروز انقلابي‌تر از انقلابيون شده اند البته اينجا ‏مسئله‌اي كه قابل طرح است اين است كه واقعيت آن است كه انجمن حجتيه همانطوري كه جناب آقاي ‏باقي و جناب آقاي تفرشي تاكيد كردند پرهيز داشتند از در حضور سياست لااقل تا قبل از انقلاب. ‏الان سوالي كه مطرح مي‌شود اين است كه انجمني كه يكي از اصولش پرهيز از سياست بوده اولاً چرا ‏حال متكي به سياست و حضور در سياست شده و ثانياً آيا واقعا اين پيروزي انتخابات را بايد پيروزي ‏حجتيه تلقي كرد براي تصدي بر مصادر قدرت؟ آقاي تفرشي در خدمت شما هستم.‏
تفرشي: خواهش مي‌كنم. ببينيد اگر چه بخواهيم محورهاي اصلي انديشه‌اي انجمن حجتيه را از بدو ‏تاسيس از سال 1335 به آن توجه كنيم شايد بشود آن را به سه محور تقسيم كرد. ‏
يكي گرايش مخالف با ديدگاه تعقلي در شيعي‏
‏ دوم عشق ورزيدن به مقام امام عصر و مخالفت با جريان‌هايي كه ضد مهدويت عمل مي‌كنند. و ‏عمدتاً بهائيت.‏
‏ سوم دفاع شديد از تز جدايي دين از سياست و تلاش براي (همانطوري كه آقاي باقي فرمودند) ارشاد ‏عوام. در همين سالي كه انجمن حجتيه تاسيس شد در سال 1335 وقايعي در ايران روي ‏مي‌دهد كه تقريبا در همان اوايل تاسيس دبيرستان علوي در ‏تهران در دبيرستان علوي در واقع هدف انسان سازي بوده و ‏براي اينكه جوان‌ها و فرد فرد را بسازد باصطلاح براي ‏ساخت محيط. طوري كه باصطلاح نتيجه طبيعي ورود روحانيون ‏و نيروهاي مذهبي در سياست موجب سرخوردگي از ان . ... ‏بنابراين مي‌رسيم به آنجايي كه شما فرموديد ببينيد ما مي‌خواهيم مسائل روزمان را با فرافكني حل ‏كنيم و به ديگران فحش سياسي بدهيم و جدي تحليل كنيم. انجمن حجتيه الان به صورت سازمان ‏يافته از نظر تعداد و از نظر شدت فعاليت در حدي نيست كه بخواهد مقدرات كشورمان را عوض كند ‏مجلس تعيين كند و رئيس جمهور تعيين بكند و در اوج فعاليت ها در رژيم شاه كه اين جريانات داشته ‏كه فعاليت سياسي انجام دهد و نه اينچنين تواني را. ولي اگر دنبال اين نكته باشيم براي طعنه زدن به ‏كساني كه قبلا مخالف جريان سياسي بوده اند و الان دارند تلاش سياسي مي‌كنند مثل آيت الله خزعلي ‏و آيت الله مصباح يزدي و ديگران شايد به عنوان فحش و طعنه سياسي بشود پذيرفت و اين تفكر ‏مثلاً كساني كه ضد انقلابي نبوده اند و سهمي در انقلاب نداشته‌اند حالا آمده‌اند و انقلاب را مال خود ‏كرده‌اند. در اين صورت مي‌توانيم بگوييم ( يعني اگر واقعا انجمن حجتيه همانطوري كه آقاي تاج زاده در ‏آستانه انتخابات گفته‌اند) كساني كه طرفدار انجمن حجتيه هستند مخالف شركت در انتخاباتند اين به ‏نظر من يك خام‌دستي سياسي است و تلاش براي ساده انگاشتن تحولات سياسي كه در كشور ما ‏مي‌گذرد. اينكه به گردن ديگران بيندازيم و دشمنان فرضي براي خودمان فرض كنيم‏، مشكلات ما را ‏حل نمي‌كند و باصطلاح توهم توطئه دردي را دوا نمي‌كند يكي ‏از مثال‌هايي كه مي‌شود در اين باره زد همان‌طور كه آقاي ‏باقي فرمودند نشان دادن تئوريهاي توطئه‌ايي كه در ‏تداوم حركت انجمن حجتيه من صادقانه خدمت شما بگويم همانطوري كه ملاحظه ‏مي‌فرماييد تصور عوامانه يك عده كه فكر مي‌كنند يك سازمان مخوفي است يك دست همه فكر ‏مي‌كنند يك عده آدم آهني هستند كه همه به يك جهت و يك خط حركت مي‌كنند ولي وقتي كه ‏واقع‌گرايانه بياييد و به داخل نگاه كنيد مي‌بينيد كه بعضي‌ها واقعاً در داخل سازمان مثل هر سازمان ‏ديگري جناح‌بندي و كشاكش وجود دارد عده اي هستند كه طرفدار روحانيت هستند و عده‌اي هستند كه ‏عقيده مذهبي دارند و عده‌اي ضد بهائيت. گروه اول با انجمن حجتيه مخالفت مي‌كنند تلاش مي كنند ‏اذيتشان كنند افرادشان را دستگير كنند وگروه دوم هم از آنها حمايت مي‌كنند اين تصور كه ما ‏مي‌گوييم يك عده‌اي سياست كلي مملكت را تعيين مي‌كنند و اين به فحاشي عمومي تبديل مي‌شود ‏ولي به نظر من تفكر انجمن حجتيه نمي‌تواند در انتخابات اخير كه منجر به شكست اصلاح‌طلبان شد ‏دخالت داشته باشد مگر شما بگوييد كساني كه در گذشته سياسي نبوده اند الان آمده‌اند سياسي ‏شده‌اند . براي اين كه نيروهاي انقلابي را كنار بگذارند شايد از آن جهت بشود. ولي به نظر من انجمن ‏حجتيه به طور سازمان يافته و مشخص در انتخابات اخير نقشي نداشته‌اند.‏
سجادي: اما جناب آقاي باقي به هر حال متفق القول هستيد كه يكي از بزرگترين ويژگي‌هاي انجمن ‏حجتيه اجتناب از سياست بود و متكي به اين بود كه دين صرفاً مسئول مسائل شخصي مومن است اگر ‏اين را به عنوان يكي از مباني حجتيه بپذيريم و اكنون هم بپذيريم كه حجتيه تلاش كرده كه در مسائل ‏سياسي قرار بگيرد بالاخره اين به معناي تجديد نظر طلبي انجمن حجتيه در آن اصل اجتناب از ‏سياستش هست كه اكنون به اين مطلب رسيده كه وارد حوزه سياست شده و حتي قلمرو حكومت را در ‏دست بگيرد؟ ‏
باقي: اين در صورتي است كه ما بپذيريم اين كار يا خبري كه توسط بعضي‌ ها مطرح شده كه انجمن ‏حجتيه در اين انتخابات نقش داشته و تعيين كننده بوده قرين به صحت است يا خير. به همين جهت ‏من فكر مي‌كنم در ادامه فرمايشات جناب آقاي تفرشي خوب است كه چند نكته اضافه كنم. من هم ‏مثل ايشان معتقدم در واقع اين بيان و تعريف يك نوع گريز از پذيرش يك واقعيت غير منتظره‌اي است ‏كه بسياري از چهره هاي سياسي پيش بيني نمي كردند وچون اين پديده رخ داده برايشان قابل هضم ‏نيست لذا سعي مي‌كنند به گونه‌هاي مختلفي آن را به گردن ديگران و به گردن عواملي بيندازند كه ‏خارج از اختياراتشان است يعني به جاي اينكه سهم و نقش خودشان را در شكل‌گيري اين رخداد يا ‏پيدايش اين اتفاق دريابند به گردن عوامل ديگر مي‌اندازند . نكته ديگر اينكه در جامعه ما و در طي ‏سال‌هاي گذشته هميشه يك رشته برچسب‌هايي توليد كرده‌ايم برچسب‌هايي كه در ارزيابي براي ‏ساده‌سازي مسائل بكار رفته و براي اينكه خيلي‌ها مي‌خواهند زحمت انديشيدن و فهم و تفهم يك ‏واقعه يا مسئله‌اي را به خود ندهند ساده‌سازي مي‌كنند لذا بعضي از چهره‌ها را تبديل به چماق و غيره ‏مي‌كنند مثلا يك دوره مي‌گفتند «بني صدري» يك دوره مي‌گفتند «انجمني» و يا در يك دوره هر ‏اتفاقي كه مي‌افتاد هر برگي كه از درخت مي‌افتاد به جريان سيد مهدي هاشمي ربط مي‌دادند. اين ‏برچسب ‌ها هميشه يك راه‌هايي بوده براي ساده‌كردن مساله‌ها و براي ساقط كردن خودشان از ‏انديشيدن و اما دليل اينكه عرض كردم چنين حرفي قرين به صحت نيست به سبب اينكه اساساً تحليل ‏بايد مستند به دليل به نظر من خبر باشد. اظهاراتي كه برخي از بزرگواران در آن ايام داشته‌اند مدعاي ‏بدون دليل بودند كه هيچ خبر مستندي بر آنچه كه گفتند وجود نداشته البته برخي از آنها اشاره ‏مي‌كردند كه چون آقاي مصباح به مسجد جمكران رفته و فرض كنيد كه نماز براي اين انتخابات و ‏پيروزي احمدي نژاد خوانده پس مربوط به انجمن حجتيه است. و خود همين تصور معلول اشتباهات ‏ديگري است در واقع چند جريان متفاوت است يعني جريان مصباح يزدي و جريان انجمن حجتيه ويا ‏حتي جريان لنكراني و اين جريانات متفاوت و مستقل از هم بودند كه گاهي در برخي مواضع به هم ‏نزديك يا در برخي مواضع از همديگر دور مي‌شدند و چون اينها را يكسان مي‌پندارند و فكر مي‌كنند هر ‏كس به جمكران رفت و يا هر كس كه از موضع توسل به امام زمان يك چيزي مطرح كرد كه انجمن ‏حجتيه شبيه آن را مي‌گفت آن هم انجمني است كه به نظر من چندان موجه نيست و حيرت‌آور اين ‏است كه نه تنها انتخابات بلكه بسياري از اتفاقات را از جمله همين اتفاقي كه همين روز گذشته رخ داد. ‏به انجمن حجتيه نسبت دادند مثلا روز گذشته آقاي مصطفي طباطبايي كه از نويسندگان زبر دست ‏قديمي است بازداشت شدند. ايشان اعتقاد دارند (چون خودشان مجتهد هستند) نماز جمعه را با عده‌اي ‏از علاقمندانشان در خانه اقامه ‌كنند با برخورد و ممانعت روبرو شده كه روز گذشته در كرج وقتي كه ‏نماز را مي خواندند توسط اداره مفاسد اجتماعي بازداشت شده اند اينطور كه گزارش شده يازده خانم ‏با آنها بوده اند. همه آزاد شده اند به جز 8 نفر از جمله آقاي طباطبايي. نكته جالبي كه من شنيدم از ‏بعضي افراد اين بود كه مي‌گفتند بازداشت آقاي مصطفي طباطبايي و دوستان ايشان يكي از برنامه هاي ‏انجمن حجتيه است. يعني در واقع همان برچسبي كه افراد را آسوده مي‌كند از زحمت فهم مسائل و ‏اينكه هر چيزي اتفاق مي‌افتد براحتي ربط ربط بدهند به انجمن حجتيه بدون اينكه دليل يا مدركي ‏براي آن داشته باشند آخرين جمله من اين است كه بر فرض كه چنين باشد فرض مي‌بريم بر اينكه ‏انجمن حجتيه يك نقشه‌اي طي چند سال اخير داشته و تشكيلاتي كه واقعاً (من اعتقاد ندارم كه به اين ‏معنا وجود داشته باشد) انجمن حجتيه امروز به عنوان يك تفكر وجود دارد و نيرومند‌تر از گذشته هم ‏وجود دارد اما به عنوان تشكيلات، بسيار بسيار نحيف‌تر و ضعيف‌تر از آنچه كه در دو دهه پيش وجود ‏داشت مي‌باشد. حال مي‌خواهيم فرض را بر اين بگيريم كه چنين بوده است اساساَ يك تشكيلات ‏نيرومند مخفي بوده كه اگر چنين بود دستگاه‌هاي سياسي تا حالا با آن برخورد كرده بودند اما اگر ‏چنين باشد و تشكيلاتي فعال شده باشد و در انتخاباتي موفق شده باشد كسي را به رياست جمهوري ‏برساند آيا اين دليل بر طرد اين گروه مي‌شود؟ در واقع مي‌خواهم برگردم به همان نكته قبلي كه بر ‏فرض كه انجمن حجتيه، يك گروه مذهبي تصميم گرفته باشند فعاليت سياسي كنند درست است كه ‏تجديد نظر محسوب مي‌شود اما اين حقش است كه تجديد نظر كند. تجديد نظر كردن حق مسلم افراد ‏است كه حتي مي‌تواند مشي مذهبي را تبديل به مشي سياسي كند و حتي بلعكس انجام دهد و يا ‏ديدگاه‌هايشان را احيانا بر اثر تجارب و مرور زمان تغيير بدهد و اين هم دليل نمي‌شود كه اگر انجمن ‏حجتيه چنين نقشي داشت حق حيات با حق فعاليت از او سلب شود يا طرد شود.‏
سجادي: بسيار خوب جناب آقاي باقي اما يك مسئله‌اي كه غير قابل كتمان است اما فرا تر از آن الان ‏اين مسائل ضد حجتيه كه مطرح مي‌شود در چارچوب رقابت هاي سياسي بخواهيم قرار بدهيم اما يك ‏واقعيت غير قابل كتمان است اما اينكه شديدترين مواضع نقدگرانه را از طرف شخص آيت الله خميني ‏در خصوص انجمن مشاهده كرديم علت اين مواضع تند امام خميني نسبت به انجمن حجتيه چه ‏مي‌توانست باشد. آقاي تفرشي در خدمت شما هستم.‏
تفرشي: عرض به حضور شما برسانم چيزي كه شما مي‌فرماييد بايد از نظر تاريخي طبقه بندي ‏‏‌شود ما در سال هاي پيش از انقلاب يعني تا پيش از شكل‌گيري و اوج انقلاب (منظورم تا سال 56 ‏است كه 1977 ميلادي است) شواهد و مداركي داريم انجمن حجتيه كه لااقل و يا دستكم ‏بخش‌هايي از اعضاي انجمن حجتيه ارتباط كم يا زيادي با آيت الله خميني داشته‌اند ولي بطور كلي ‏همانطوري كه جناب آقاي باقي فرمود‌ه اند به دليل اينكه انجمن حجتيه مخالف فعاليت‌هاي عملي و ‏فعاليت‌هاي حرفه‌اي سياسي بود طبيعتاً مرجع تقليد‌شان آيت الله خميني نبود. بيشتر اينها مقلد ‏آقاي خويي بودند و افراد ديگر هم فعاليت سياسي نداشتند طبيعتاً خصوصا از اين جهت با توجه به ‏رقابت‌هاي سياسي مراجع همديگر طرفداران انجمن حجتيه نيروهاي مطلوبي براي آيت الله خميني ‏نبودند و اما آيت الله خميني در سال هاي پيش از انقلاب به طور آشكار براي انجمن حجتيه ‏صحبت نكردند و حتي تلويحاً هم چيزي از آنها مشاهده نشد ممكن است در خفا و خصوصي ‏صورت گرفته باشد. اما اولين بار در سخنراني سالگرد هفت تير 1362 ايشان به طوري نسبتا صريح ‏اشاره‌ كردند در سخنراني‌شان كه يك جريان عافيت طلبي هستند كه مردم و جامعه از ايشان ضربه ‏زيادي خوردند و اينها قدرت را خلاف اسلام مي دانند و بعد هم منجر به اعلاميه انجمن حجتيه ‏شد كه فعاليت‌هايشان بخاطر اينكه گفته ظن اين مي‌رود كه منظور آيت الله خميني انجمن حجتيه ‏باشد تعطيل شد.‏
از سال 62 نشانه آشكاري نداشته و طبيعتاَ دل‌خوشي هم از انجمن نشان ندادند ولي آشكارا ‏مخالفتي عليه انجمن ابراز نشده. اگر توجه داشته باشيد انجمن حجتيه درست در زماني مورد حمله ‏قرار گرفت كه رقيب و دشمن سرسخت اين انجمن در سال هاي بعد از انقلاب مورد حمله ‏همديگر قرار گرفتند. در سال‌هاي پيش از انقلاب فقط هدف عمده انجمن حجتيه تبليغ بهائيت بود ‏در روزهاي نخستين انقلاب انجمن حجتيه حملاتش را بيشتر عليه ماركسيست سازمان داد و حزب ‏توده و كمونيزم. كما اينكه حزب توده هم همين كار را در مورد انجمن حجتيه مي‌كردند و ‏انجمن حجتيه هم عليه توده‌اي ها اعلاميه هايي منتشر مي‌كردند هر اتفاق ديگر كه در طرف مقابل ‏توده‌اي‌ها اعلاميه و طرفداران انجمن حجتيه در دستگاه مختلف انقلابي منتشر مي‌كردند صحبتي ‏كه من دارم اين است كه مواضع آيت الله خميني در مورد انجمن حجتيه يك شبه پيش نيامد. ‏بلكه بتدريج پيش از انقلاب و بعد از انقلاب يكسان نبود بنابراين اينكه بگوييم آيت الله خميني از ‏اول با انجمن حجتيه مخالف بود و تا آخر هم مخالف بود به نظر من سخن كاملاً دقيقي نيست بلكه ‏يك روند دراز مدت بود.‏
سجادي: تشكر مي‌كنم آقاي تفرشي. اما جناب آقاي باقي من كماكان روي سوال خودم مصرم ‏حالا صرف نظر از اينكه اختلاف‌نظرهاي آيت الله خميني و انجمن حجتيه مسبوق به سابقه‌اي بود ‏اما مشاهده مي‌شود كه (كماكان من اين را به عنوان مثال عرض مي‌كنم) در هفته گذشته ‏خبرگزاري ايسنا جمله‌اي منسوب به‌ آيت الله خميني را در صدر خبرها و سايت خودش قرار داد به ‏اين مضمون كه تحت هيچ شرايطي نگذاريد اعضاي انجمن حجتيه در مصادر حكومت در آينده هم ‏قرار بگيرند دليل اين دل‌نگراني شديد آيت الله خميني كه حتي آينده را مشروط به عدم حضور ‏اعضاي انجمن كرده بود چه چيزي مي‌تواند باشد؟
باقي: ديدگاه هاي ايشان در مورد انجمن يك سيري داشت يعني اگر ما برگرديم به پيش از انقلاب ‏انجمن حجتيه از مراجع مختلف سوال كرده بود و از آيت‌الله خميني هم سوال كرده بود ايشان هم ‏مانند بقيه اجازه داده بودند كه انجمن حجتيه ثلث سهم امام را براي مصارف خود و فعاليت هاي ‏فرهنگي خود مورد استفاده قرار بدهند اما چندي بعد نظرشان تغيير كرد. اخباري كه از طرف ‏انقلابيون منعكس مي‌شد باعث نارضايتي و تغيير نگرش ايشان در مورد انجمن حجتيه شد. ‏
بعد از انقلاب چون انجمن حجتيه يكي ازگسترده‌ترين سازمان‌ها و تشكيلات در ايران بود و به هر ‏حال به دليل اينكه آنها افراد مذهبي بودند و در بخشي از حكومت كمك مي‌دانند مانند آموزش و ‏پرورش كه نفوذ و حضور داشتند و حتي خيلي از نيروها كه از دل انجمن حجتيه بيرون آمده ‏بودند در ارگان ها بودند يك احساس خطر و نگراني شديدي نسبت به انجمن حجتيه در ميان ‏نيروهاي انقلابي به وجود آمد و يا شكل گرفت و نقطه عطف آن آنجايي بود كه يك هيئتي مامور ‏شدند از طرف آيت الله خميني براي بررسي بعضي از اتهامات درباره انجمن و اسنادي كه در رابطه ‏انجمن با ساواك منتشر شده بود و وقتي مراجعه به مركز اسناد كردند و ديدند اين اسناد در جاي ‏خودش وجود ندارد و مفقود شده و بعد متوجه شدند كه يكي از مسئولين آنجا كه در انجمن ‏حجتيه هم سابقه داشت در واقع اين اسناد را از آنجا خارج كرده اين نقطه عطفي بود كه باعث ‏اوج‌گيري نگرش منفي ايشان و آن عكس العمل تند نسبت به انجمن حجتيه شد. نكته ديگر اينكه ‏طبيعي است وقتي ديدند كه تفكر انجمن حجتيه بر جدايي دين و سياست بود (البته اين تعبير را ‏بكار مي‌بريم و اين تعبير مسامحتاً درستي نيست. در بعضي از كتاب‌هايم توضيح داده‌ام كه دين و ‏سياست كه قابل تفكيك نيستند چون دين ماهيتاً سياسي است يك چيزي كه به جامعه شناخت ‏دقيقي بايد بدهد جدايي نهاد دين و نهاد سياست است) حالا ما بايد بپذيريم كه در دوره‌اي شايع ‏بود بنياد تفكر انجمن حجتيه بر جدايي دين و سياست است و برعكس آن شالوده فكري آيت الله ‏خميني بر اين است كه دين عين سياست است و سياست عين ديانت است. وقتي كه در اين دو ‏موضع اساسي اختلاف نظر وجود دارد طبيعي است كه ايشان اعتقاد دارند كه اگر روزي بخواهد ‏انجمن حجتيه در كشور جايگاهي پيدا كند آن وقت اين نظام و موضع حكومت ديني از محتوي ‏مورد نظر ايشان سقوط خواهد كرد در واقع شايد بشود گفت كه انجمن حجتيه ، عناصر سكولار ‏مذهبي محسوب مي‌شوند كساني كه به لحاظ فردي و شخصي مذهبي هستند اما به لحاظ انديشه و ‏فلسفه سياسي سكولارند. و اين با تئوري آيت الله خميني كاملا در تضاد بود. طبيعي است كه ‏اينقدر ناهم‌خواني دارد كه در ايشان بودن انجمن حجتيه را قدرت به معناي نبودن تئوري و تفكر ‏خودشان بدانند اين يك معناي تئوريك دارد اما نكته‌اي كه مورد نظر من هست و قبلاً هم گفتم ‏يك بحث اين است كه ما بگوييم حكومت را تحويل گروه ها و جرياناتي بدهيم كه خوب طبيعي ‏است ما چنين نظري نداريم نكته اي كه من قبلاً گفتم و روي آن تاكيد مي‌كنم اين است كه طبق ‏قانون اساسي فعلي جمهوري اسلامي كه مي‌گويد تشكيل احزاب و جمعيت‌ها و اجتماعات آزادند ‏همچنين بر مبناي اعلاميه جهاني حقوق بشر من از حق فعاليت همه گروه‌هاي سياسي از كانون ‏نويسندگان و جريانات لائيك و انجمن حجتيه و چه نقطه مقابل آن جرياناتي كه متفكريني مانند ‏مصطفي حسيني طباطبايي* او را نمايندگي مي‌كند و از عجايب اين بود كه باصطلاح آن روز در ‏دادسرا اتهامي كه به آنها زده شد اين بودكه تشكل‌تان غير قانوني هست يعني كساني كه جمع ‏شدند و نماز جمعه خواندند اين تعبير شده به يك اجتماع غير قانوني در حالي كه طبق قانون ‏اساسي تشكيل اجتماعات آزاد است و اتفاقاً منظورش هم اجتماعات و متينگ‌هاي سياسي است در ‏اجتماعات مذهبي كه اساسا احتياجي به قانون ندارد و طبعا آزادند من قبلا گفتم (بايد از حق ‏فعاليت همه اينها دفاع كرد چه انصار حزب الله، چه نهضت آزادي، چه كانون نويسندگان و ‏جريان‌هاي لائيك چه آقاي طباطبايي و امثال آن، چه انجمن حجتيه) ‏
اما اينكه اينها در حكومت باشند يا نباشند اين تابع خواست مردم است يعني همانطور كه آيت‌الله ‏خميني خودشان فرمودند كه پدران ما نمي‌توانستند براي ما تعيين تكليف كنند يعني هر نسلي ‏خودش بايد سرنوشت خودش را تعيين كند. بنابراين ايشان هم يك ارشادي كرده و هم توصيه‌اي ‏كرده اند اما اين كه در قدرت و حكومت باشند يا نباشند از طريق انتخابات آزاد نمايندگان خودشان ‏در يك پارلمان برمي‌گزينند و اين نمايندگان از گروه‌ها و جريانان مختلف مي‌توانند در ‏تصميم‌سازي‌ها و تصميم‌گيري‌ها و سرمايه‌گذاري‌ها مشاركت داشته باشند يا در بقيه بخش‌هاي ‏حكومت حضور پيدا كنند. اينكه اينها در حكومت باشند يا نباشند تابع راي مردم است نه تابع ‏توصيه و نظرات ارشادي ايشان. البته نظرات ارشادي ايشان محترم و حجت هستند براي كساني كه ‏طبعا علاقمند و مريد ايشان باشند.‏
سجادي: بسيار خوب اما بلافاصله اينجا سوالي كه پيش مي‌آيد اين است كه شما تاكيد كرديد كه ‏چه از بعد حقوق بشري و چه از بعد همان طرح اكوسيستم اجتماعي كه شما به آن تاكيد كرديد ‏انجمن حجتيه حق دارد در چارچوب قانون فعاليت كند اينجا آيا من مي‌توانم اين سوال را بلافاصله ‏بپرسم كه فكر نمي‌كنيد همين ادعا را فرقه بهائيت هم بتواند مطرح كند. مايي كه متاسفانه مورد ‏برخورد دوستان واقع شديم حالا بر اساس همين ادله حقوق بشري به ما هم اين حق داده شود. آيا ‏اين درست است آقاي باقي؟

باقي: البته اين موضوع به نظر من آنقدر هم اهميت ‏دارد كه مي‌شود بطور مستقل روي آن بحث كرد چون يك بحث حساس و ‏پيچيده‌اي دارد اما بدون شك بهائيت هم در صورتي كه به عنوان جريان فكري مطرح شود هيچ ‏منعي نبايد براي فعاليتش وجود داشته باشد جالب اين است كه حتي مقامات قضايي جمهوري ‏اسلامي هم گرچه بارها و بارها (مطرح شده كه بهايي‌ها كه تعدادي از آنها هم در زندان هستند) ‏اعلام كرده‌اند كه بهائياني كه در زندان هستند به دليل اعتقاد مذهبيشان نييست بلكه به دلايل ‏سياسي زندان هستند در واقع تلويحاً اين را پذيرفته‌اند كه نمي‌شود بهايي ها را حتي به دليل ‏عقايدشان اين حق را از سلب كرد اين كه در در عمل چه اتفاقي مي‌افتد و در واقع خلاف اين رخ ‏مي دهد بحث ديگري است اما به هر حال مسئولان جمهوري اسلامي وقتي اعلام مي‌كنند اين ‏افراد به دليل عقيده شان در زندان نيستند يعني پذيرفته‌اند كه نمي توان افراد را به دليل ‏عقيده‌شان محروم كرد و يا محكوم كرد. بعد هم من معتقدم اين اصلي كه گفته شد عام است ولي ‏طبيعتاً بايستي در چارچوب قوانين رسمي پذيرفته‌ شود اگر هم قوانين مشكلي دارد بايد تغيير كند ‏درست است بايستي قوانين را هم در جاي خودش تغيير داد.‏
سجادي:بسيار خوب جناب آقاي تفرشي همان طوري كه ملاحظه فرموديد آقاي باقي در ضمن ‏صحبت‌هايشان اشاره‌اي داشتند به تقرب فكري كه بين سكولارها و حجتيه‌اي ها از اين حيثيت ‏است كه انجمن حجتيه هم در سطح نهايي نگاهش به دين يك نگاه مينيمال است اما آيا با اين ‏مطالب هم‌دلي داريد كه آن سكولاريزمي كه ما مي‌شناسيم با اين دين مينيمالي كه از طرف انجمن ‏حجتيه شناخته مي‌شود بيشتر متكي به ظواهر و شعائر ديني است تا مباني دين؟
تفرشي:انجمن حجتيه نه تنها تا قبل از انقلاب بلكه بسياري از انجمني‌ها معتقدند كه اساساً حكومت ‏اسلامي در زمان غيبت نه تنها غير جايز بلكه ممكن نيست. فرد غير معصوم چه شاه باشد چه ‏ولي فقيه به دليل اينكه جايز‌الخطا و واجب الخطا هست در زمينه سياست نمي‌تواند اختياراتي ‏داشته باشد كه امام معصوم دارد به اين دليل كه امام معصوم داراي عصمت است و فرد غير معصوم ‏هر كه مي‌خواهد باشد چه مجتهد چه مقلد چه شاه چه ولي فقيه، جايزالخطاست اگر به اين نكته ‏هم توجه كنيم اينها هم به نوعي به سكولاريزم معتقدند كه نبايد حكومت را بدست نيروهاي ‏مذهبي سپرد ولي از اين جهت افراد طرفدار آن و يا سكولار از اين جهت انجمن حجتيه و ‏انجمن هاي طرفدار كار اجتماعي به نام دين مخالفند اما اينطور نيست كه اعتقاد نزديك دارند ‏چون انجمني‌ها اعتقاد دارند جامعه بايد اسلامي‌تر و انساني‌تر باشد مشكلي از اين جهت ندارند و ‏شايد از اين جهت كارشان با سكولار ها متفاوت باشند. نكته ديگر اين است كه در اتهاماتي كه در ‏ماه هاي اخير به انجمن حجتيه به عنوان عامل پشت پرده در تحولات اجتماعي و سياسي ايران ‏داده شده شايد يك مسئله را بشود مورد نظر قرار داد و اينكه برخي از كساني كه انجمن حجتيه را ‏متهم مي‌شمارند معتقدند كه انجمن حجتيه و تفكر منسوب آن باعث شده‌اند كه يك عده زيادي از ‏سياست زده شوند و انفعال سياسي نيرو هاي انقلابي به شيوه‌اي كه انجمن حجتيه مي‌طلبد ‏معتقدند موجب كاهش راي طرفداران نهادهاي چپ اقتدارگرا شده اين به اين معني نيست كه طرف ‏مقابل را گرفته‌اند اين يعني اينكه جامعه رو به انفعالات سياسي است تقصير اين مسئله را نبايد به ‏گردن انجمن حجتيه گذاشت به همين جهت نبايد سوء رفتار از انجمن حجتيه گفت اگر چه ممكن ‏است هم زباني هم با همديگر داشته باشند.‏
سجادي:خيلي ممنون . با توجه به اينكه فرصت رو به اتمام است من اجازه مي خواهم از شما ‏جناب‌ آقاي باقي آخرين سوال داشته باشم. شما بعد از اينكه آن دو كتاب معروف خودتان در ‏خصوص حزب قاعدين يا همين انجمن حجتيه را نوشتيد به عنوان يكي از بزرگترين تخريب ‏كنندگان حجتيه شناخته ‌شديد. در آن مقطع اما بعد از سال 76 مشاهده شد كه تجديد نظر روي ‏آن نوشته كرديد از سوي برخي از جناح‌هاي سياسي و روزنامه‌هاي آنها متهم به تجديد نظر طلبي ‏شديد. ديدم كه يكي از نشريات صراحتاً گفته بود كه همدلي امروز آقاي باقي با انجمن حجتيه صرفا ‏بخاطر آن اختلاف نظري است كه با مسئله ولايت فقيه دارد و چون انجمن حجتيه ولايت فقيه را ‏قبول ندارد آقاي باقي امروز باصطلاح به انجمن حجتيه اقبال نشان داده فكر مي‌كنم اينجا بهترين ‏فرصتي است كه شما خودتان اين مسئله را باز كنيد.‏
‏باقي: عرض كنم اين كتاب در سال 1362 منتشر شده يعني 22 سال پيش خب در يك جو كاملاً ‏انقلابي در اقتضاي سن يك جوان انقلابي منتشر شد طبيعتاً در آن زمان ادبيات كتاب متاثر از ‏فضاي مسلط جامعه بود. بنابراين گرچه آن كتاب مستند است و مدارك آن همچنان به قوت ‏خودش باقي است اما آن چيزي كه بيش از همه موجب روي‌گرداني و رنجش خود من شد ‏ادبيات اين كتاب بود. روي هم رفته نه بعد از سال 76 بلكه براي اولين بار در كتاب بررسي انقلاب ‏ايران كه چاپ اول آن در سال 1370 منتشر شد به اين كتاب انتقاد كردم و گفتم كه اين كتاب ‏مشكلاتي از جمله زبان و ادبياتش دارد. و در سال 76يا 77 به مناسبت چهلم آيت الله حلبي به ‏صورت مبسوطي به آن پرداختم و گفتم يك ادبياتي كه در برچسب‌زني تعابير ناخوشايندي كه در ‏مورد انجمن در آن بكار رفته بود بيشتر مطرح بود و اين در واقع از ارزش علمي كار تحقيقي بشدت ‏مي‌كاهد و اساساً نه تنها غير علمي بلكه ضد علمي است و دوم اينكه نسبت به بخشي از بحث هاي ‏تئوريك آن كتاب تجديد نظر صورت گرفته بطور مشخص هم در يكي از گفتگو‌هايي كه مدتي پيش ‏داشتم توضيح دادم كه در آن كتاب هنگامي كه من ديدگاه انجمن حجتيه درباره ولايت فقيه را ‏نقد مي‌كردم در حقيقت من از نظريه ولايت فقيه دفاع مي كردم كه دفاع من بر مبناي تحقيق و ‏مطالعه نبود بلكه من نظريه ولايت فقيه را تعبدي و براساس رفتارهاي مريد و مرادي و ارادتي ‏پذيرفته بودم. اما هر چه كه بيشتر مطالعه كردم بيشتر به ضعف‌هاي ولايت فقيه آن هم از ‏ضعف‌هاي ولايت فقيه نصبي كه امام خميني اعتقاد داشتند نزديك شدم. و طبيعي است كه در اين ‏بحث تجديد نظر كردم و به ديدگاه گذشته در مورد ولايت فقيه اعتقاد نداشتم فكر نمي‌كنم اين ‏تجديد نظر گناه باشد كما اينكه همه كساني هم كه به نوعي اين اتهامات را مي‌زنند بدون شك ‏ديدگاه‌ هاي آنها نسبت به 10يا 20 سال پيش آنقدر متفاوت است كه آنها را هم مي‌شود در زمينه ‏هاي ديگر متهم به تجديد نظر طلبي كرد. اما تجديد نظر در صورتي كه بر مبناي پژوهش باشد و ‏رو به تكامل باشد گناه نيست بلكه ستودني است. در واقع ما از يك نظريه تعبدي به سمت يك ‏نظريه تعقلي حركت كرديم و همانطور كه شما مي فرماييد مورد سرزنش‌هايي هم قرار گرفت از ‏جمله كتابي كه اخيراً يكي از نويسندگان بنام آقاي رسول جعفريان هم نوشته‌اند ايشان اشاره‌اي ‏كرده اند كه كتاب حزب قائدين در تيراژ 85 هزار نسخه در سال 62 در مورد انجمن حجتيه ‏منتشر شد و ضربه سنگيني به اين گروه زد ولي خوب اشاره كرده‌اند كه نويسنده بعداً از ‏ديدگاهش برگشته. البته در مقالات متعددي در نشر جبهه روزنامه انصار حزب الله و روزنامه ‏كيهان بارها در مقاله مفصل و كاملي اين تحليل‌ها را داشته‌اند.‏
سجادي: بسيار خوب من به عنوان جمع‌بندي مي‌خواهم بگويم آيا هر دو نفر شما كارشناسان ‏محترم قائل به اين هستيد كه محصول صحبت هايي كه در اين چند دقيقه در خدمت بوديم به اين ‏جا ختم مي‌شود كه بعد از تكيه بر آن حرفي كه اول برنامه زدم عده اي از دوستان در ايران ‏پيروزي را در انتخابات اخير خيز خزنده انجمن حجتيه براي تصدي مصادر حكومتي تلقي كردند ‏اما محصول اين صحبت‌هاي امروز شما (آقاي باقي و آقاي تفرشي) در واقع اين است كه باز مي‌گردد ‏به تئوري توطئه و از اساس چنين چيزي واقعيت ندارد. نمي دانم اين نتيجه‌گيري درستي از اين ‏بحث مي‌تواند باشد.‏
تفرشي: بله كاملاً به نظر من درست است كمااينكه همان طوري كه جناب‌ آقاي باقي فرمودند به ‏فرض صحت اين تئوري سرا پا غلط باز هم با تغييرات سياسي اخير در ايران و بخصوص ماه‌هاي ‏اخير در ايران و فكر اينكه كه انجمن حجتيه توطئه كرده پاسخگوي مسائل و مشكلات جامعه ما ‏نيست و بايد به صورت عميق‌تر به آن پرداخت. به فرض صحت كه صحت ندارد.‏
سجادي: جناب‌ باقي شما همدلي با اين نتيجه‌گيري داريد؟
باقي: كاملاً . آنچه كه شما و جناب آقاي تفرشي فرموديد در واقع موافقم و اين جمعبندي شما ‏بيانگر بخشي از بحث‌هايي بود كه تاكنون داشته‌ايم.‏
سجادي: خيلي ممنون. من اجازه مي‌خواهم تشكر كنم از شما كه اين فرصت در اختيار بينندگان ‏شبكه تلويزيوني قرار داديد اميدو ارم كه اين بحث‌ها بتواند مفيد و راهگشا باشد ‏
باقي: اميدوارم كه اين بحث ها بتواند مفيد و راهگشا باشد.‏
تفرشي: خيلي متشكرم از اينكه اين فرصت در اختيار من گذاشتيد.‏
فكر مي‌كنم كه اين بحث ها براي مخاطبين مورد استفاده واقع شود.‏
--------------------------------------------------------------------
‏* من به عنوان فردي كه در حال حاضر فعاليت اصلي او در حوزه نظري و عملي حقوق بشر است و ‏رياست انجمن دفاع از حقوق زندانيان را به عنوان يك نهاد فعال مدني بر عهده دارد طبيعي است ‏كه دغدغه ويژه‌اي در خصوص زندانيان دارم و از هر فرصتي براي طرح مسايل آنان استفاده مي‌كنم. ‏در كمترين مناسبتي كه در مصاحبه فوق دست داد از فرصت استفاده كردم و دوبار به طرح خبر ‏بازداشت آقاي مصطفي حسيني طباطبايي به همراه جمعي ديگر پرداختم تا از طريق يك رسانه ‏صوتي و تصويري و سراسري به اين بهانه اطلاع‌رساني درباره حادثه دستگيري آنها كرده باشم.‏


اين مطلب از سايت شخصي عمادالدين باقي چاپ شده است!

Copyright © 2004 emadbaghi.com All rights reserved